سبب نزول آیه 187 سوره اعراف
آیه مربوط به سبب نزول
«يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي لَا يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (الاعراف، 187) (از تو درباره قيامت مىپرسند [كه] وقوع آن چهوقت است. بگو علم آن تنها نزد پروردگار من است. جز او [هيچكس] آنرا به موقع خود آشكار نمىگرداند. اين حادثه] بر آسمانها و زمين گران است. جز ناگهان به شما نمىرسد [باز] از تو مىپرسند گويا تو از [زمان وقوع] آن آگاهى. بگو علم آن تنها نزد خداست؛ ولى بيشتر مردم نمىدانند.)[۱]
خلاصه سبب نزول
برای آیه 187 سوره اعراف دو سبب نزول گزارش شده است: 1. برخی از کفار از زمان وقوع قیامت پرسیدند و در پی آن آیه نازل شد. از آنجا که در آیه صریحاً به سؤال کفار اشاره شده است، پذیرش اصل گزارش اشکالی در پی ندارد؛ اما بعضی از جزئیات سؤال، در ضمن روایات ضعیف بیان شده است که در نتیجه استناد به آن جزئیات، با اشکال روبهروست. 2. پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) مدام از قیامت سخن میگفت تا آنکه این آیه نازل شد. این گزارش ارتباط روشنی با محتوای آیه ندارد و به نظر میرسد روایت به اشتباه در ذیل آیه 187 سوره اعراف ذکر شده است؛ بلکه مطابق روایت نسائی، حدیث یادشده باید ذیل آیه 42 و 43 سوره نازعات نقل شود؛ لذا پذیرش گزارش دوم، بهعنوان سبب نزول آیه 187 سوره اعراف با اشکال روبهروست.
بررسی تفصیلی سبب نزول
سبب نزول اول[۲] (سؤال عدهای کافر درباره زمان وقوع قیامت)(ر.ک. مستند 1)
مطابق تعدادی از روایات، پس از آنکه گروهی از کافران از پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) پرسیدند که قیامت در چهزمانی رخ میدهد، آیه 187 سوره اعراف نازل شد. بر اساس برخی روایات، آنکافران از قریش یا یهود بودند که برای امتحان رسول اکرم از ایشان سؤال را پرسیدند.[۳] در شماری از مصادر به قریشی یا یهودی بودن آنها اشاره نشده است.[۴] گزارش یادشده در تفسیر قمی به شیوه دیگری بیان شده است؛ طوریکه گویی سؤال هم از سوی یهود و هم از جانب قریش مطرح شده است. مبتنی بر روایت علی بن ابراهیم، عاص بن وائل السَّهْمِيّ و نَضر بن حارث بن كَلَدَة و عُتبَة بْن أَبِي مُعَيْط از طرف قریش مأمور شدند تا به نَجْران (شهری در جزیرة العرب، مابین حجاز و یمن) بروند و از علمای یهودی مسائلی را بپرسند تا پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) را با آن بیازمایند. یهودیان به آنها گفتند، زمان وقوع قیامت را از او بپرسید. اگر ادعا کرد که وقت آن را میداند، دروغگوست؛ چراکه خداوند وقت قیامت را به هیچ مَلَک مقرب و هیچ نبیّ مرسلی نیاموخته است. آنها نزد رسول اکرم رفتند و از زمان وقوع قیامت پرسیدند. در پی سؤال آنها آیه 187 سوره اعراف نازل شد.[۵]
مصادر سبب نزول
مصادری که با اندکی اختلاف سبب نزول را بیان کردهاند:# تفسیر مقاتل (زیدی، قرن 2، تفسیر روایی)؛
- تفسیر القمی (شیعه، قرن 3، تفسیر روایی)؛
- تفسیر القرآن العزیز (سنی، قرن 3، تفسیر روایی)؛
- تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم) (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
- بحر العلوم (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
- جامع البیان فی تفسیر القرآن (سنی، قرن 4، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
- اسباب النزول (واحدی) (سنی، قرن 5، اسباب نزول)؛
- الکشف و البیان (سنی، قرن 5، تفسیر روایی)؛
- التبیان فی تفسیر القرآن (شیعه، قرن 5، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
- تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر) (سنی، قرن 8، تفسیر روایی).
بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 2)
به اعتقاد برخی حدیثشناسان روایات یادشده از نظر سندی اشکال دارد؛ زیرا در سلسله سند بعضی از آنها افراد غیر معتبری مانند محمد بن ابی محمد هستند؛ چنانکه سلسله سندی تعدادی از روایات نیز کامل ذکر نشده و نام شماری از روات در سند نیست (ارسال).[۶] گزارش بهروشنی با محتوای آیه همخوانی دارد؛ بلکه حتی اگر روایتی در این زمینه نباشد، باز هم این سبب نزول (سؤال از زمان وقوع قیامت) از آیه استفاده میشود؛ زیرا در آیه صریحاً آمده است که درباره زمان وقوع قیامت از پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) پرسیدهاند و خداوند متعال با نزول آیه به سؤال پاسخ داده است.
مفسرانی مانند ابن عاشور به روایاتی که سؤال را از ناحیه یهود دانسته، اشکال کردهاند. به اعتقاد آنها چون سوره اعراف مکی است و کسی آیه 187 را از آیات استثنائی سوره بهشمارنیاورده، این گزارش با اشکال روبهروست؛[۷] زیرا یهودیان در مدینه ساکن بودند و سؤال یهودیان از پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) با هجرت ایشان به مدینه سازگاری دارد. لکن با توجه به روایت علی بن ابراهیم، گفته میشود، گروهی از قریش نزد یهودیان رفتند و با آموختن این سؤال، پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) را آزمودند. همچنین با فرض اینکه یهودیان در مکه نبودهاند، باز هم مانعی ندارد که آنان پس از اطلاع از ادعای نبوت فردی که سالها منتظرش بودهاند، گروهی را برای امتحان او به مکه فرستاده باشند. ابن کثیر از جهتی دیگر به روایات یادشده اشکال میکند: با توجه به لحن آیه بهدستمیآید که پرسشگران، وقوع قیامت را بعید میشمردند؛ لذا به نظر میرسد سؤال درباره زمان وقوع قیامت از ناحیه مشرکان بوده، نه یهودیان.[۸]
شماری از مفسران مانند طبری، طوسی، طبرسی، آلوسی، ابن عطیه، شوکانی و طباطبایی در ذیل آیه 187 گزارش را نقل کردهاند.[۹] اما مفسرانی مانند قاسمی آن را ذکر نکردهاند. چنانکه گفته شد ابن عاشور پس از بیان روایت میگوید، اگر سؤال از ناحیه یهود باشد، روایت صحیح نیست؛ با اینحال او به روایات دیگری که سؤال را به قریش منتسب کرده، اشاره نمیکند.[۷]
درمجموع به نظر میرسد با توجه به تصریح آیه، پذیرش اصل گزارش بهعنوان سبب نزول آیه بلامانع است؛ اما با در نظر گرفتن ضعف سندی روایات یادشده استناد به جزئیات آن با اشکال روبهروست.
سبب نزول دوم (سخنان پیدرپی پیامبر درباره روز قیامت)(ر.ک. مستند 3)
مطابق شماری از روایات، پیامبر اسلام (صلوات الله و سلامه علیه) مدام درباره قیامت سخن میگفت تا آنکه آیه 187 سوره اعراف نازل شد.
مصادر سبب نزول
مصادری که با اندکی اختلاف سبب نزول را بیان کردهاند:# جامع البیان (سنی، قرن 4، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
- تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر) (سنی، قرن 8، تفسیر روایی).
بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 4)
به اعتقاد شماری از حدیثشناسان چون سُفیان بن وَكِيع در سلسله سند روایت هست، به آن اعتماد نمیشود؛ زیرا اگرچه سُفیان راستگو بود، کاتب احادیثش در نوشتهها دست برد و اکنون احادیث صحیح و سقیم او برای ما روشن نیست.[۶] ابن کثیر درباره سند روایت میگوید، نسائی روایت را با سند صحیح نقل کرده است.[۱۰] لکن با دیدن کتاب نسائی اشتباه ابن کثیر روشن میشود؛ چراکه نسائی روایت یادشده را در ذیل آیات: «يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا (42) فِيمَ أَنْتَ مِنْ ذِكْرَاهَا (43)» (النازعات، 42 و 43) (درباره رستاخيز از تو مى پرسند كه فرارسيدنش چهوقت است؟ (42) تو را چه به گفتوگو در آن؟)[۱] نقل کرده است، نه در ذیل آیه 187 سوره اعراف![۱۱]
با توجه به روایت نسائی نکته مهمی آشکار میشود. چنانکه گذشت مطابق روایت طبری، آیه 187 سوره اعراف در پی گفتوگوی مداوم پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) درباره قیامت نازل شده است؛ حال آنکه رابطه مشخصی میان این امر با آیه یادشده دیده نمیشود. اما مبتنی بر روایت نسائی، در پی سخنگفتن مداوم رسول اکرم درباره قیامت، آیه 42 و 43 سوره نازعات نازل شده است و میان این آیات و گزارش همخوانی هست؛ زیرا از آیه 43 سوره نازعات چنین برداشت میشود که پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) پیوسته درباره قیامت سخن میگفت؛ چنانکه در گزارش نیز به همین امر اشاره شده است. بنابراین به نظر میرسد از آنجا که عبارت «يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا» هم در آیه 187 سوره اعراف و هم در آیه 42 سوره نازعات بیان شده است، این امر موجب اشتباه برخی از روات حدیث گردیده و آنها روایت را در ذیل آیه 187 سوره اعراف بیان کردهاند؛ درحالیکه ارتباط معنایی با آن ندارد و این گزارش باید در ذیل آیه 43 سوره نازعات باشد.
روایت را عده کمی از مفسران مانند طبری، نقل کردهاند. طبری پس از ذکر گزارش، بدون بیان دلیلی آنرا نمیپذیرد.[۱۲] در مقابل، بسیاری از مفسران مانند طوسی، طبرسی، ابن عطیه، قاسمی، شوکانی، آلوسی، ابن عاشور و طباطبایی روایت را نقل نکردهاند. بنابراین با توجه به اینکه گزارش با محتوای آیه همخوان نیست و بسیاری از مفسران به آن استناد نکردهاند، به نظر میرسد تلقی روایت بهعنوان سبب نزول آیه 187 سوره اعراف با اشکال روبهروست.
بررسی نهایی سبب نزول آیه 187 سوره اعراف (ر.ک. مستند 5)
چنانکه بیان شد سبب نزول اول از مفاد آیه 187 اعراف قابل استفاده است و آیه شریفه صریحاً اشاره میکند که در پی سؤال مردم از پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) درباره زمان وقوع قیامت، آیه نازل شده است. اما درباره گزارش دوم، رابطه روشنی میان مفاد رخداد یادشده (سخنگفتن مداوم پیامبر از قیامت) و محتوای آیه دیده نمیشود؛ بلکه بر اساس نقل نسائی، پس از این واقعه، آیه 42 و 43 سوره نازعات نازل شده است که با محتوای روایت سازگار است. لذا به نظر میرسد، تلقی گزارش دوم بهعنوان سبب نزول آیه 187 سوره اعراف با اشکال مواجه است.
مستندات
مستند 1
جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 9، ص 93 و 94: «فقال بعضهم: عني بذلك قوم رسول الله صلى الله عليه و سلم من قريش، و كانوا سألوا عن ذلك رسول الله صلى الله عليه و سلم. ذكر من قال ذلك. حدثنا محمد بن عبد الأعلى، قال: ثنا محمد بن ثور، عن معمر، عن قتادة، قال: قالت قريش لمحمد صلى الله عليه و سلم: إن بيننا و بينك قرابة، فأسر إلينا متى الساعة فقال الله: يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْها و قال آخرون: بل عني به قوم من اليهود. ذكر من قال ذلك. حدثنا أبو كريب، قال: ثنا يونس بن بكير، قال: ثنا محمد بن إسحاق، قال: ثني محمد بن أبي محمد مولى زيد بن ثابت، قال: ثني سعيد بن جبير أو عكرمة، عن ابن عباس، قال: قال حمل بن أبي قشير و سمول بن زيد لرسول الله صلى الله عليه و سلم: يا محمد أخبرنا متى الساعة إن كنت نبيا كما تقول، فإنا نعلم متى هي فأنزل الله تعالى: يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ: أَيَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي إلى قوله: وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون».
الكشف و البيان عن تفسير القرآن، ج 4، ص 313: «قال ابن عباس: قال [وجيل] بن أبي فشير و سموأل بن زيد: و هما من اليهود: يا محمد أخبرنا متى الساعة إن كنت نبيا كما تقول فلنعلم متى هي؟ فأنزل الله تعالى هذه الآية. و قال قتادة: قالت قريش لمحمد صلى اللّه عليه و سلم: إن بيننا و بينك قرابة فأنشر إلينا متى الساعة فأنزل الله يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَة».
تفسير عبد الرزاق، ج 2، ص 103: «قَالَ عَبْدُ الرَّزَّاقِ وَقَالَ مَعْمَرٌ , وَقَالَ قَتَادَةُ , قَالَتْ قُرَيْشٌ: «يَا مُحَمَّدُ إِنَّ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ قَرَابَةً , فَأَسْرِرْ إِلَيْنَا مَتَى تَقُومُ السَّاعَةُ؟» قَالَ: فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى: {يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا} [الأعراف: 187] , يَقُولُ: كَأَنَّكَ حَفِيٌّ بِهِمْ».
تفسير القرآن العظيم (ابن کثیر)، ج 3، ص 468: «قيل نزلت في قريش، و قيل في نفر من اليهود، و الأول أشبه لأن الآية مكية، و كانوا يسألون عن وقت الساعة استبعادا لوقوعها و تكذيبا بوجودها».
تفسير القمي، ج 1، ص 249: «فإن قريشا بعثت العاص بن وائل السهمي و النضر بن حارث بن كلدة و عتبة بن أبي معيط إلى نجران ليتعلموا من علماء اليهود مسائل- و يسألوا بها رسول الله ص، و كان فيها سلوا محمدا متى تقوم الساعة فإن ادعى علم ذلك فهو كاذب، فإن قيام الساعة لم يطلع الله عليه ملكا مقربا- و لا نبيا مرسلا- فلما سألوا رسول الله ص متى تقوم الساعة أنزل الله تعالى يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها- قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي- لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً- يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْها أي جاهل بها قُلْ لهم يا محمد إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ- وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون».
تفسير القرآن العظيم (ابن ابی حاتم)، ج 5، ص 1629: «أخبرنا محمد بن سعد العوفي فيما كتب إلىّ، حدثني أبي، حدثني عمي حدثني أبي، عن جدي عن ابن عباس قال: لما سأل الناس محمدا صلى الله عليه و سلم عن الساعة سألوه سؤال قوم كأنهم يرون أن محمدا حفى بهم فأوحى الله عز و جل إليه إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ استأثر بعلمها فلم يطلع عليها ملك و لا رسول.»
تفسير مقاتل بن سليمان، ج 2، ص 78: «و ذلك أن كفار قريش سألوا النبي- صلى اللّه عليه و سلم- عن الساعة أَيَّانَ مُرْساها يعنى متى حينها قُلْ لهم إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي و ما لي بها من علم».
التبيان فى تفسير القرآن، ج 5، ص 48: «و قال قتادة الذين سألوا عن ذلك قريش. و قال ابن عباس: هم قوم من اليهود».
اسباب نزول القرآن، ص 231: «قال ابن عباس: قال جَبَل بن أبي قُشير و شَمْوال بن زيد- و هما من اليهود- يا محمد أخبرنا متى الساعة إن كنت نبياً، فإنا نعلم متى هي؟ فأنزل اللَّه تعالى هذه الآية. و قال قتادة: قالت قريش لمحمد: إن بيننا و بينك قرابة، فأسِرَّ إلينا متى تكون الساعة؟ فأنزل اللَّه تعالى: يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ.»
مستند 2
الاستيعاب في بيان الأسباب، ج 2، ص 174: «قلنا: وهذا إسناد ضعيف؛ فيه محمد هذا؛ مجهول تفرد عنه ابن إسحاق.»
الاستيعاب في بيان الأسباب، ج 2، ص 174: «قلنا: وهذا إسناده صحيح؛ رجاله ثقات؛ لكنه مرسل.»
التحرير و التنوير، ج 8، ص 375: «و من المفسرين من قال: المعني بالسائلين اليهود أرادوا امتحان رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلّم فسألوه عن الساعة، و هذا لا يكون سبب نزول الآية، لأن هذه السورة مكية، قيل كلها، و قيل إن آيتين منها نزلتا بالمدينة، و لم يعدوا هذه الآية، فيما اختلف في مكان نزوله و السور التي حكي فيها مثل هذا السؤال مكية أيضا نازلة قبل هذه السورة.»
تفسير القرآن العظيم (ابن کثیر)، ج 3، ص 468: «قيل نزلت في قريش، و قيل في نفر من اليهود، و الأول أشبه لأن الآية مكية، و كانوا يسألون عن وقت الساعة استبعادا لوقوعها و تكذيبا بوجودها».
جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 9، ص 93 و 94: «فقال بعضهم: عني بذلك قوم رسول الله صلى الله عليه و سلم من قريش، و كانوا سألوا عن ذلك رسول الله صلى الله عليه و سلم. ذكر من قال ذلك. حدثنا محمد بن عبد الأعلى، قال: ثنا محمد بن ثور، عن معمر، عن قتادة، قال: قالت قريش لمحمد صلى الله عليه و سلم: إن بيننا و بينك قرابة، فأسر إلينا متى الساعة فقال الله: يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْها و قال آخرون: بل عني به قوم من اليهود. ذكر من قال ذلك. حدثنا أبو كريب، قال: ثنا يونس بن بكير، قال: ثنا محمد بن إسحاق، قال: ثني محمد بن أبي محمد مولى زيد بن ثابت، قال: ثني سعيد بن جبير أو عكرمة، عن ابن عباس، قال: قال حمل بن أبي قشير و سمول بن زيد لرسول الله صلى الله عليه و سلم: يا محمد أخبرنا متى الساعة إن كنت نبيا كما تقول، فإنا نعلم متى هي فأنزل الله تعالى: يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ: أَيَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي إلى قوله: وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون».
التبيان فى تفسير القرآن، ج 5، ص 48: «و قال قتادة الذين سألوا عن ذلك قريش. و قال ابن عباس: هم قوم من اليهود».
الميزان فى تفسير القرآن، ج 8، ص 372 و 373: «في تفسير القمي،: في قوله «يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها» الآية، قال: قال: إن قريشا بعثوا العاص بن وائل السهمي، و النضر بن الحارث بن كلدة و عقبة بن أبي معيط- إلى نجران ليتعلموا من علماء اليهود مسائل- يسألونها عن رسول الله ص، و كان فيما سألوا محمدا متى تقوم الساعة- أنزل الله تعالى: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها» الآية.»
مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج 4، ص 777: «قيل جاء قوم من اليهود فقالوا يا محمد أخبرنا عن الساعة متى هي إن كنت نبيا فنزلت الآية عن ابن عباس و قيل قالت قريش يا محمد متى الساعة فنزلت الآية عن قتادة و الحسن.»
روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، ج 5، ص 122 و 123: «فقد أخرج ابن إسحاق و غيره عن ابن عباس رضي اللّه تعالى عنهما قال قال: حمل بن أبي قشير و سمول بن زيد لرسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم: أخبرنا متى الساعة إن كنت نبيا كما تقول فإنا نعلم متى هي؟ و كان ذلك امتحانا منهم مع علمهم أنه تعالى قد استأثر بعلمها فأنزل اللّه تعالى الآية. و ذهب بعض إلى أن السائل قريش، فقد أخرج عبد بن حميد. و ابن جرير عن قتادة أن قريشا قالوا: يا محمد أسر إلينا متى الساعة لما بيننا و بينك من القرابة؟ فنزلت.»
المحرر الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز، ج 2، ص 484: «قال قتادة بن دعامة المراد يسألونك كفار قريش، و ذلك أن قريشا قالت يا محمد إنّا قرابتك فأخبرنا بوقت الساعة، قال ابن عباس: المراد بالآية اليهود، و ذلك أن جبل بن أبي قشير و سمويل بن زيد قالا له إن كنت نبيا فأخبرنا بوقت الساعة فإنّا نعرفها فإن صدقت آمنا بك».
التحرير و التنوير، ج 8، ص 375: «و من المفسرين من قال: المعني بالسائلين اليهود أرادوا امتحان رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلّم فسألوه عن الساعة، و هذا لا يكون سبب نزول الآية، لأن هذه السورة مكية، قيل كلها، و قيل إن آيتين منها نزلتا بالمدينة، و لم يعدوا هذه الآية، فيما اختلف في مكان نزوله و السور التي حكي فيها مثل هذا السؤال مكية أيضا نازلة قبل هذه السورة.»
فتح القدير، ج 2، ص 311: «قوله يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ السائلون: هم اليهود، و قيل: قريش».
مستند 3
جامع البيان فى تفسير القرآن، ج9، ص 94: «حدثنا ابن وكيع، قال: ثنا أبي، عن إسماعيل بن أبي خالد، عن طارق بن شهاب، قال: كان النبي صلى الله عليه و سلم لا يزال يذكر من شأن الساعة حتى نزلت: يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها».
تفسير القرآن العظيم (ابن کثیر)، ج 3، ص 473: «و قال وكيع: حدثنا ابن أبي خالد عن طارق بن شهاب قال: كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم لا يزال يذكر من شأن الساعة حتى نزلت يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها الآية».
مستند 4
الاستيعاب في بيان الأسباب، ج 2، ص 174: «قلنا: وهذا إسناد ضعيف؛ سفيان بن وكيع؛ قال الحافظ: "كان صدوقاً؛ إلا أنه ابتلي بوراقه، فأدخل عليه ما ليس من حديثه؛ فنصح؛ فلم يقبل؛ فسقط حديثه".»
تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج 3، ص 473: «و رواه النسائي من حديث عيسى بن يونس عن إسماعيل بن أبي خالد به، و هذا إسناد جيد قوي، فهذا النبي الأمي سيد الرسل و خاتمهم محمد صلوات اللّه عليه و سلامه نبي الرحمة و نبي التوبة و نبي الملحمة و العاقب و المقفى و الحاشر الذي تحشر الناس على قدميه، مع قوله فيما ثبت عنه في الصحيح من حديث أنس و سهل بن سعد رضي اللّه عنهما «بعثت أنا و الساعة كهاتين» و قرن بين إصبعيه السبابة و التي تليها، و مع هذا كله قد أمره اللّه أن يرد علم وقت الساعة إليه إذا سئل عنها، فقال قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ».
تفسير النسائى، ج 2، ص 490: «أنا أحمد بن سليمان، نا مؤمّل بن الفضل، نا عيسى، عن إسماعيل، نا طارق بن شهاب أنّ النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلّم كان لا يزال يذكر من شأن السّاعة حتّى نزلت يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها الآية كلّها.»
تفسیر النسائی، ج 2، ص 490 و 491: «حسن تفرد به المصنف، و انظر تحفة الأشراف (رقم 4985). و إسناده- إلى طارق بن شهاب- صحيح، رجاله ثقات، مؤمل ابن الفضل صدوق، عيسى هو ابن يونس، و إسماعيل هو ابن أبي خالد، و طارق ابن شهاب؛ ثقة قال عنه أبو داود: قد رأي النبي صلّى اللّه عليه و سلّم و لم يسمع منه شيئا، و قال أبو حاتم: له رؤية و ليست له صحبة، و قال ابن كثير في تفسيره (2/ 274): «و هذا إسناد جيد قوي». و أخرجه الطبري في تفسيره (30/ 31)، و الطبراني في الكبير (8/ ص 387/ رقم 8210)، كلاهما من حديث إسماعيل بن أبي خالد عن طارق بن شهاب به، و رجال الطبري ثقات، و قال الهيثمي فى مجمع الزوائد (7/ 133): «رواه الطبراني و فيه من لم أعرفه»، قلت: قد جاء من غير هذا الوجه فهو ثابت عن طارق بن شهاب، و زاد السيوطي نسبته في الدر المنثور (6/ 314) لعبد بن حميد و ابن مردويه عن طارق بن شهاب. و له شاهد من حديث عائشة بلفظ: «مازال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم يسأل عن الساعة حتى أنزل عليه «فيم أنت من ذكراها* إلى ربك منتهاها» فكف عنها». و قد أخرجه ابن جرير- بسند صحيح- فى تفسيره».
جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 9، ص 94: «حدثنا ابن وكيع، قال: ثنا أبي، عن إسماعيل بن أبي خالد، عن طارق بن شهاب، قال: كان النبي صلى الله عليه و سلم لا يزال يذكر من شأن الساعة حتى نزلت: يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها».
منابع
- آلوسی، محمود بن عبد الله. (بیتا). روح المعاني في تفسیر القرآن العظیم و السبع المثاني (ج ۱–16). بیروت: دار الکتب العلمية.
- ابن ابی حاتم، عبد الرحمن بن محمد. (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–13). ریاض: مکتبة نزار مصطفی الباز.
- ابن عاشور، محمد طاهر. (بیتا). تفسیر التحریر و التنویر (ج ۱–30). بیروت: مؤسسة التاريخ العربي.
- ابن عطیه، عبدالحق بن غالب. (۱۴۲۲). المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز (ج ۱–6). بیروت: دار الکتب العلمية.
- ابن کثیر، اسماعیل بن عمر. (بیتا). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–9). بیروت: دار الکتب العلمية.
- الهلالي، سليم بن عيد. (۱۴۲۵). الاستيعاب في بيان الأسباب (ج ۱–3). السعودية: دار ابن الجوزي للنشر والتوزيع.
- ثعلبی، احمد بن محمد. (۱۴۲۲). الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- شوکانی، محمد. (بیتا). فتح القدیر (ج ۱–6). دمشق: دار ابن کثير.
- صنعانی، عبد الرزاق. (۱۴۱۰). تفسیر القرآن العزیز (ج ۱–3). ریاض: مكتبة الرشد للنشر والتوزيع.
- طباطبایی، محمدحسین. (بیتا). المیزان في تفسیر القرآن (ج ۱–20). بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
- طبرسی، فضل بن حسن. (۱۳۷۲). مجمع البيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). تهران: ناصر خسرو.
- طبری، محمد بن جریر. (۱۴۱۲). جامع البیان فی تفسیر القرآن (ج ۱–30). بیروت: دار المعرفة.
- طوسی، محمد بن حسن. (بیتا). التبيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- قمی، علی بن ابراهیم. (۱۳۶۳). تفسير القمي (ج ۱–2). قم: دار الکتاب.
- مقاتل بن سلیمان. (بیتا). تفسیر مقاتل (ج ۱–5). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- نسائی، احمد بن علی. (بیتا). تفسیر النسایی (ج ۱–2). بیروت: مؤسسة الکتب الثقافیة.
- واحدی، علی بن احمد. (۱۴۱۱). اسباب النزول (ج ۱–1). بیروت: دار الکتب العلمية.
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ترجمه محمدمهدی فولادوند
- ↑ ترتیب ذکر اسباب نزول بر اساس درجه اعتبار نیست.
- ↑ تفسیر مقاتل، مقاتل بن سلیمان، ج 2، ص 78؛ تفسیر القرآن العزیز، صنعانی، عبد الرزاق، ج 2، ص 103؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 4، ص 313؛ جامع البیان، طبری، ج 9، ص 93 و 94؛ التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 5، ص 48؛ اسباب النزول، واحدی، ص 231؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 3، ص 468
- ↑ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 5، ص 1629
- ↑ تفسير القمي، قمی، ص 1، ص 249
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ الاستيعاب في بيان الأسباب، الهلالي، ج 2، ص 174
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج 8، ص 375
- ↑ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 3، ص 468
- ↑ جامع البیان، طبری، ج 9، ص 93 و 94؛ التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 5، ص 48؛ مجمع البيان، طبرسی، ج 4، ص 777؛ روح المعاني، آلوسی، ج 5، ص 122 و 123؛ المحرر الوجیز، ابن عطیه، ج 2، ص 484؛ فتح القدیر، شوکانی، ج 2، ص 311؛ المیزان، طباطبایی، ج 8، ص 372 و 373
- ↑ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 3، ص 473
- ↑ تفسیر النسائی، نسائی، ج 2، ص 490 و 491
- ↑ جامع البیان، طبری، ج 9، ص 94
نظرات