سبب نزول آیه 115 سوره توبه

از اسلامیکا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سبب نزول آیه 115 سوره توبه

آیه مربوط به سبب نزول

«وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ مَا يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» (التوبه، 115) (و خدا بر آن نيست كه گروهى را پس‌از آن­که هدايتشان نمود بی‌راه بگذارد؛ مگر آن­كه چيزى را كه بايد از آن پروا كنند، برايشان بيان كرده باشد. آرى خدا به هر چيزى داناست.)[۱]

خلاصه سبب نزول

برای آیه 115 سوره توبه سه سبب نزول ذکر کرده­اند: 1. بنابر برخی نقل‌ها، عده‌ای از مسلمانان بعداز اینکه اسلام آوردند، مدتی محضر رسول خدا (صلوات الله و سلامه علیه) نرسیدند؛ بنابراین از تغییر برخی احکام، مانند قبله قراردادن کعبه و حرمت شرب خمر اطلاع نداشتند؛ هنگامی‌که از این تغییر آگاه شدند، نزد پیامبر اکرم آمدند و گفتند که ما تغییرات احکام را نمی­دانستیم و به احکام پیشین عمل می‌کردیم. حکم ما چیست؟ در پی آن، آیه نازل شد که: اگر عملی را قبل از آگاهی بر حکم آن انجام دهند، گناهی مرتکب نشده‌اند.

2. عده­ای معتقدند که گروهی از مسلمانان نزد رسول خدا (صلوات الله و سلامه علیه) آمدند و از حضرت پرسیدند که برخی برادران دینی ما بعدازاینکه اسلام آوردند و قبل از اینکه عملی بر آن‌ها واجب شود از دنیا رفتند. تکلیف آنان چیست؟ سپس این آیه نازل شد که: قبل از تشریع و تبیین حکمی از ناحیه خداوند، وظیفه‌ای بر عهده مسلمانان نیست.

3. بنا بر نقل سیوطی از ابن مردویه، وقتی مسلمانان در جنگ بدر در قبال آزادی مشرکان از آنان فدیه گرفتند، آیه 115 سوره توبه نازل شد و ضمن نکوهش مسلمانان نسبت به دریافت فدیه، بیان کرد که چون حکم این­کار برای آنان تبیین نشده بود گناهی ندارند.

هر سه سبب نزول ذکرشده ازنظر سندی دچار ضعفند و همچنین هیچ‌یک از آن‌ها با محتوای آیات قبل که نهی از استغفار مسلمانان برای مشرکان است، هماهنگی ندارد. این اشکال زمانی وارد است که آیه در ادامه آیات قبل فهمیده شود. سوره توبه از آخرین سوره‌های نازل شده بر پیامبر(صلوات الله و سلامه علیه) است؛ لذا هیچ­یک از اسباب مذکور ازنظر تاریخی با زمان نزول آیه هماهنگ نیست. بنابراین پذیرش آنها به‌عنوان سبب نزول آیه اشکال دارد.

بررسی تفصیلی سبب نزول

سبب نزول اول[۲]

پرسش مسلمانان درباره اعمالی که حکمش عوض شده و آنها آگاه نبوده­اند.[۳]

در برخی از نقل‌ها آمده است که شماری از مسلمانان در زمانی اسلام آوردند که هنوز بعضی از احکام مانند قبله قراردادن کعبه و حرمت شرب خمر نازل نشده بود و آنان چون در مدینه نبودند از این احکام آگاهی نداشتند و به احکام پیشین عمل می‌کردند. هنگامی‌که از تغییر احکام آگاه شدند، نزد پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) رفته، گفتند ما بر احکام جدید آگاه نبودیم و به احکام سابق عمل می‌کردیم. حکم اعمال ما چیست؟ سپس آیه 115 سوره توبه نازل شد.[۴]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

مصادر سبب نزول

مصادری که سبب نزول را با اختلافی اندک بیان کرده­اند:

تفسير مقاتل (زید، قرن ۲، تفسیر روایی)؛

  1. تفسير السمرقندى (سنی، قرن ۴، تفسیر روایی)؛
  2. الکشف و البیان (سنی، قرن ۵، تفسیر روایی).


بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 2)

با توجه به اینکه سمرقندی و ثعلبی این روایت را بدون سند نقل کرده‌اند، روایت از منظر سندی ضعیف به­شمارمی‌آید. برخی از محققان، مقاتل بن سلیمان را که در تفسیر خود این روایت را ذکر کرده، ضعیف دانسته‌اند.‏[۵]

اگر آیه 115 مستقل درنظرگرفته شود، سبب نزول با محتوای آیه هم­خوانی دارد؛ ولی بسیاری از مفسران معتقدند که این آیه در امتداد آیات قبل، و درباره استغفار برخی از مسلمانان برای مشرکان است[۶] که با این­وصف، سبب نزول ازنظر محتوایی با محتوای آیات هماهنگ نیست.‬‬‬‬‬‬ ‬‬

ازنظر تاریخی نیز مورخان، زمان تغییر قبله را سال دوم هجری بیان کرده‌اند‏[۷] و طبق نظر برخی محققان، مانند طباطبایی و جعفر مرتضی، زمان تحریم شراب، ابتدای بعثت پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) و در مکه بوده است؛‏[۸] لذا عدم آگاهی برخی از مسلمانان نسبت به این احکام تا بعد از غزوه تبوک (سال نهم هجری) که بنا بر نظر گروهی زمان نزول این آیات است،‏[۹] دور از ذهن است. بنابراین به نظر می­رسد میان زمان نزول سوره توبه و زمان سبب نزول ذکرشده ازنظر تاریخی هماهنگی نیست.‬‬‬‬‬‬‬‬‬

عمده مفسران از جمله طبری، طوسی، طبرسی، ابن عاشور، جمال ‌الدین قاسمی، طباطبایی و شوکانی این سبب نزول را ذکر نکرده‌اند. ابن عطیه هرچند این سبب نزول را ذکر کرده،اما آن را نپذیرفته است و آلوسی نیز تنها به ذکر آن بسنده کرده است.

بنابراین با توجه به ضعف سندی این روایت و هم­خوان نبودن محتوایی و تاریخی آن با محتوای آیات و زمان نزول سوره توبه، و همچنین به­دلیل اینکه بسیاری از مفسران آن­را نقل نکرده­اند، به نظر می‌رسد که نمی‌توان این روایت را به­عنوان سبب نزول آیه پذیرفت.

سبب نزول دوم

سؤال از سرنوشت مؤمنانی که پیش از تشریع احکام از دنیا رفته­اند.(ر.ک. مستند 3)

در روایتی چنین آمده است که عده‌ای از مسلمانان نزد رسول خدا (صلوات الله و سلامه علیه) آمده، عرض کردند، گروهی از مسلمانان زمانی ایمان آوردند که هنوز احکامی نظیر نماز و زکات تشریع نشده بود و قبل از اینکه این امور واجب شود، آنها از دنیا رفتند. سرنوشت آنان چیست؟ سپس این آیه نازل شد و بیان کرد: قبل از اینکه خداوند حکمی را برای مسلمانان تبیین کند آنان نسبت به آن حکم وظیفه‌ای ندارند.‏[۱۰]

مصدر سبب نزول

التبيان في تفسير القرآن (شیعی، قرن ۵، تفسیر روایی)

بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 4)

با توجه به اینکه شیخ طوسی روایت را بدون سند نقل کرده، این سبب نزول از منظر سندی ضعیف است. اگرچه این روایت، ازنظر محتوایی با محتوای آیه مورد بحث سازگاری دارد، اما به دلیل اینکه اکثر مفسران این آیه را هماهنگ با آیات قبل از آن و مربوط به بحث استغفار برای مشرکان می‌دانند،[۱۱] این سبب نزول با محتوای آیات قبل هماهنگی ندارد؛ ولی از منظر تاریخی هیچ‌کدام از مفسران به تعارض تاریخی آیه و سبب نزول اشاره‌ای نکرده‌اند.

اکثر مفسران از جمله طبری، ابن عطیه، ابن عاشور، جمال‌الدین قاسمی، آلوسی و شوکانی این سبب نزول را ذکر نکرده‌اند و تنها طوسی و طبرسی آن­را بیان کرده‌اند.[۱۲] طباطبایی نیز ضمن نقل، آن­را تطبیق راویان بر آیه می‌شمارد و سببیت آن­را برای نزول آیه نمی‌پذیرد.[۱۳]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

بنابراین با توجه به اشکالات سندی و محتوایی، همچنین به­دلیل اینکه بیشتر مفسران آن­را نقل نکرده­اند، این روایت به­عنوان سبب نزول آیه قابل پذیرش نیست.

سبب نزول سوم (فدیه گرفتن مسلمانان از مشرکان در جنگ) (ر.ک. مستند 5)

سیوطی در کتاب الدر المنثور از ابن مردویه روایتی نقل کرده است که: گروهی از مسلمانان در جنگ بدر از مشرکان در برابر آزادی آنان اموالی گرفتند. خداوند آنان را از انجام کاری قبل از اذن خداوند نهی فرمود و این آیه نازل شد و بیان کرد که: اگر قبل از اینکه خداوند عملی را نهی کند، آن را انجام دهند، گناهی ندارند.[۱۴]

مصدر سبب نزول

الدر المنثور (سنی، قرن 9، تفسیر روایی)

بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 6)

سیوطی در سند این روایت تنها به نقل آن از ابن مردویه اشاره‌ کرده و سندش از ابن مردویه نیز در دسترس نیست؛ بنابراین سند این روایت ازنظر رجالی ضعیف به­شمارمی‌آید.

گرچه روایت یادشده با محتوای آیه سازگار است، اما چنان­که گذشت، اکثر مفسران آیه را مرتبط با آیات قبل و درباره استغفار برای مشرکان می‌دانند‏؛[۶] بنابراین محتوای سبب با محتوای آیه که منطبق با آیات قبل است، سازگاری ندارد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

همچنین ازنظر تاریخی نیز این سبب اشکال دارد؛ زیرا بنا به نظر اکثر مفسران، سوره توبه از آخرین سوره‌هایی است که نازل شده و مربوط به سال نهم هجری است‏؛[۱۵] درحالی‌که روایت، نزول این آیه را مربوط به جنگ بدر و سال دوم هجری می‌داند، و از این­جهت دچار ناهماهنگی تاریخی است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

اکثر مفسران مانند طبری، طوسی، طبرسی، ابن عطیه، ابن عاشور، آلوسی و جمال‌الدین قاسمی این سبب را ذکر نکرده‌اند. اگرچه طباطبایی این روایت را ذکر کرده، ولی آن­را سبب نزول آیه نمی‌داند؛ بلکه تطبیق ماجرا بر آیه از جانب راویان به­شمارآورده است.[۱۶] با این حال شوکانی آن را سبب نزول آیه ذکر کرده است.‏[۱۷]

با توجه به اشکالات عمده این ماجرا به­عنوان سبب نزول، از جمله ضعف سندی، ناهماهنگی محتوایی با آیات قبل، ناهماهنگی تاریخی با زمان نزول سوره توبه و همچنین به­دلیل اینکه اکثر مفسران آن­را ذکر نکرده­اند، به نظر می‌رسد نمی‌توان این روایت را به‌عنوان سبب نزول آیه پذیرفت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

بررسی نهایی سبب نزول آیه 115 سوره توبه

هر سه سبب نزول ذکرشده ذیل آیه، دارای اشکالات سندی، محتوایی و تاریخی­اند، بنابراین به نظر می‌رسد هیچ‌کدام از آنها قابلیت پذیرش به‌عنوان سبب نزول این آیه را ندارند.

مستندات

مستند 1

تفسیر مقاتل، ج 2، ص 200: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ‏ و ذلك أن اللّه أنزل فرائض فعمل بها المؤمنون ثم نزل بعد ما نسخ به الأمر الأول فحولهم إليه، و قد غاب أناس لم يبلغهم ذلك فيعملوا بالناسخ بعد النسخ و ذكروا ذلك للنبي- صلى اللّه عليه و سلم- فقالوا: يا نبى اللّه، كنا عندك و الخمر حلال و القبلة إلى بيت المقدس ثم غبنا عنك فحولت القبلة و لم نشعر بها فصلينا إليها بعد التحويل و التحريم. و قالوا : ما ترى يا رسول اللّه. فأنزل اللّه- عز و جل- «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ» المعاصي. يقول ما كان اللّه ليترك قوما حتى يبين لهم ما يتقون حين رجعوا من الغيبة و ما يتقون من المعاصي‏ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ‏- من أمرهم بنسخ ما يشاء من القرآن فيجعله منسوخا و يقر ما يشاء فلا ينسخه.»

تفسیر السمرقندی (بحرالعلوم)، ج 2، ص 92: «قوله تعالى: وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ‏، و ذلك أن النبي صلّى اللّه عليه و سلّم لمّا أنزل اللّه تعالى عليه الفرائض، فعمل بها رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم و المؤمنون. ثم إن اللّه تعالى أنزل ما ينسخ به الأمر الأول، و قد غاب الناس عن النبي صلّى اللّه عليه و سلّم فلم يبلغهم ذلك، فعملوا بالمنسوخ، و كانوا يصلون إلى القبلة الأولى و لا يعلمون، و يشربون الخمر و لا يعلمون تحریم‌ها، فذكروا ذلك للنبي صلّى اللّه عليه و سلّم، فأنزل اللّه تعالى: وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ‏ و إن عملوا بالمنسوخ، حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ‏، يعني: ما نسخ من القرآن، يعني: إنه قبل منهم ما عملوا بعد النسخ و لا يؤاخذهم بذلك‏».

الکشف و البیان، ج 5، ص 104: «و قال مقاتل و الكلبي‏: لما أنزل الله تعالى الفرائض فعمل بها الناس [ثم‏] نسخ‌ها من القرآن و قد غاب [ناس‏] و هم يعملون للأمر الأول من القبلة و الخمر و أشباه ذلك، فسألوا عنه رسول الله صلى اللّه عليه و سلّم فأنزل الله تعالى‏ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ‏ يعني و ما كان الله ليبطل عمل قوم عملوا بالمنسوخ‏ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُم‏»الگو:Anchor .

مستند 2

میزان الاعتدال، ج 4، ص 173: «مقاتل بن سليمان البلخي المفسر، أبوالحسن. روى عن مجاهد، والضحاك، وابن بريدة .وعنه حرمى بن عمارة، وعلي بن الجعد، وخلق .قال ابن المبارك: ما أحسن تفسيره لو كان ثقة .وعن مقاتل بن حيان - وهو صدوق - قال: ما وجدت علم مقاتل بن سليمان إلا كالبحر. وقال الشافعي: الناس عيال في التفسير على مقاتل. وقال أبو حنيفة: أفرط جهم في نفى التشبيه، حتى قال: إنه تعالى ليس بشئ.وأفرط مقاتل - يعنى في الاثبات حتى جعله مثل خلقه .وقال وكيع: كان كذابا .وقال البخاري: قال سفيان بن عيينة: سمعت مقاتلا يقول: إن لم يخرج الدجال في سنة خمسين ومائة فاعلموا أنى كذاب. وقال العباس بن مصعب في تاريخ مرو: كان مقاتل لا يضبط الإسناد، وكان يقص في الجامع بمرو، فقدم جهم فجلس إلى مقاتل، فوقعت العصبية بينهما، فوضع كل واحد منهما على الآخر كتاباً ينقض عليه. وقال النسائي: كان مقاتل يكذب. وقال ابن عيينة: قلت لمقاتل: إن ناسا يزعمون أنك لم تلق الضحاك. فقال: سبحان الله! لقد كنت آتيه مع أبي، ولقد كان يغلق على وعليه باب واحد. وقال البخاري: سكتوا عنه. وروى عباس، عن يحيى، قال: ليس حديثه بشئ».

التبیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 311: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ قال مجاهد: وجه اتصال هذه الاية بما قبل‌ها هو أنه لما حرم اللَّه تعالى على المؤمنين الاستغفار للمشركين بين أنه لم يكن اللَّه ليؤاخذكم به إلا بعدان يدلكم على تحريمه و أنه يجب عليكم أن تتقوه.»

المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 398: «قوله تعالى: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ‏ إلى آخر الآيتين الآيتان متصلتان بالآيتين قبلهما المسوقتين للنهي عن الاستغفار للمشركين.»

طبقات الکبری لابن سعد، ج 1، ص 186: «ذِكْرُ صَرْفِ الْقِبْلَةِ عَنْ بَيْتِ الْمَقْدِسِ إِلَى الْكَعْبَةِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ. أَخْبَرَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي حَبِيبَةَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ عَنْ عِكْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: وَأَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الزُّهْرِيُّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ الأَخْنَسِيِّ وَعَنْ غَيْرِهِمَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - لَمَّا هَاجَرَ إِلَى الْمَدِينَةِ صَلَّى إِلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ سِتَّةَ عَشَرَ شَهْرًا وَكَانَ يُحِبُّ أَنْ يُصْرَفَ إِلَى الْكَعْبَةِ فَقَالَ: [يَا جِبْرِيلُ وَدِدْتُ أَنَّ اللَّهَ صَرَفَ وَجْهِي عَنْ قِبْلَةِ يَهُودَ فَقَالَ جِبْرِيلُ: إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ فَادْعُ رَبَّكَ وَسَلْهُ.] وَجَعَلَ إِذَا صَلَّى إِلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ يَرْفَعُ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ. فَنَزَلَتْ عَلَيْهِ: قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها» البقرة: 144. فَوُجِّهَ إِلَى الْكَعْبَةِ إِلَى الْمِيزَابِ.»

المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 163: «و قد تحقق بما قدمناه في تفسير آية الخمر و الميسر أن الخمر كانت محرمة من أول البعثة و كان من المعروف من الدين أنه يحرم الخمر و الزنا.»

الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 9، ص 231: «إن تحريم الخمر-كما تقدم في كتابنا هذا-قد كان في مكة».

تفسیر الحدیث، ج 9، ص 545: «و مع أن الآيات الثلاث تبدو كما قلنا فصلا جدیداً فإنّ وضع‌ها بعد سلسلة الآيات آلتی نزلت عقب غزوة تبوك قد يسوغ القول إن الحوادث آلتی نبهت و نهت عنها الآيات كانت بعد العودة من هذه الغزوة.»

المحرر الوجیز، ج 3، ص 92: «و قوله تعالى: وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً الآية معناه التأنيس للمؤمنين، و قيل: إن بعضهم خاف على نفسه من الاستغفار للمشركين دون أمر من اللّه تعالى فنزلت الآية مؤنسة، أي ما كان اللّه بعد أن هدى إلى الإسلام و أنقذ من النار ليحبط ذلك و يضل أهله لمواقعتهم ذنبا لم يتقدم منه نهي عنه، فأما إذا بين لهم ما يتقون من الأمور و يتجنبون من الأشياء فحينئذ من واقع بعد النهي استوجب العقوبة، و قيل: إن هذه الآية إنما نزلت بسبب قوم من أصحاب رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم كانوا غيبا فحولت القبلة فصلوا قبل أن يصلهم ذلك إلى بيت المقدس، و آخرين شربوا الخمر بعد تحریم‌ها قبل أن يصل إليهم، فخافوا على أنفسهم و تكلموا في ذلك فنزلت الآية، و القول الأول أصوب و أليق بالآية».

مستند 3

التبیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 311: «قال الحسن: مات قوم من المسلمين على الإسلام قبل فرض الصلاة و الزكاة و غيرهما من فرائض الدين، فقال المسلمون: يا رسول اللَّه إخواننا الذين ماتوا قبل الفرائض ما منزلتهم؟ فقال اللَّه تعالى‏ «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً» و هم مؤمنون و لم يبين لهم الفرائض.»

مستند4

المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 398: «قوله تعالى: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ‏ إلى آخر الآيتين الآيتان متصلتان بالآيتين قبلهما المسوقتين للنهي عن الاستغفار للمشركين.»

المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 406: «و في المجمع،": في قوله تعالى: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً» الآية- قيل: مات قوم من المسلمين على الإسلام- قبل أن تنزل الفرائض. فقال المسلمون: يا رسول الله إخواننا المسلمون ماتوا قبل الفرائض ما منزلتهم؟ فنزل: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً» الآية": عن الحسن و في الدر المنثور، أخرج ابن مردويه عن ابن عباس": في الآية قال: نزلت حين أخذوا الفداء من المشركين يوم الأسارى‏ قال: لم يكن لكم أن تأخذوه حتى يؤذن لكم- و لكن ما كان الله ليعذب قوما بذنب أذنبوه- حتى يبين لهم ما يتقون. قال: حتى ينهاهم قبل ذلك. أقول: ظاهر الروايتين أنهما من التطبيق دون النزول بمعناه المصطلح عليه، و اتصال الآية بالآيتين قبل‌ها و دخول‌ها في سياقهما ظاهر، و قد تقدم توضيحه.»

مستند5

الدر المنثور، ج 3، ص 286: «وَ أخرج ابْن مرْدَوَيْه عَن ابْن عَبَّاس رَضِي الله عَنْهُمَا فِي قَوْله {وَمَا كَانَ الله ليضل قوما بعد إِذْ هدَاهُم حَتَّى يبين لَهُم مَا يَتَّقُونَ} قَالَ: نزلت حِين أخذُوا الْفِدَاء من الْمُشْركين يَوْمالْأُسَارَى قَالَ: لم يكن لكم أَن تأخذوه حَتَّى يُؤذن لكم وَلَكِن مَا كَانَ الله ليعذب قوما بذنب أذنبوه حَتَّى يبين لَهُم مَا يَتَّقُونَ قَالَ: حَتَّى ينهاهم قبل ذَلِك».

مستند 6

التبیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 311: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ قال مجاهد: وجه اتصال هذه الاية بما قبل‌ها هو أنه لما حرم اللَّه تعالى على المؤمنين الاستغفار للمشركين بين أنه لم يكن اللَّه ليؤاخذكم به إلا بعدان يدلكم على تحريمه و أنه يجب عليكم أن تتقوه.»

المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 398: «قوله تعالى: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ‏ إلى آخر الآيتين الآيتان متصلتان بالآيتين قبلهما المسوقتين للنهي عن الاستغفار للمشركين.»

مجمع البیان، ج 5، ص 3: «و هي مدنية کل‌ها و قال بعضهم غير آيتين‏ «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ» إلى آخر السورة نزلت سنة تسع من الهجرة و فتحت مكة سنة ثمان و حج رسول الله ص حجة الوداع سنة عشر و قال قتادة و مجاهد و هي آخر ما نزلت على النبي ص بالمدينة».

منابع

  1. ‏ابن سعد، محمد بن سعد. (بی‌تا). الطبقات الکبری (ج ۱–9). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  2. ‏ثعلبی، احمد بن محمد. (۱۴۲۲). الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  3. ‏دروزه، محمد عزه. (بی‌تا). ‏التفسیر الحدیث : ترتیب السور حسب النزول (ج ۱–10). بیروت: دار الغرب الإسلامي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  4. ‏ذهبی، شمس الدین. (۱۳۸۲). میزان الاعتدال فی نقد الرجال. دار المعرفة للطباعة والنشر، بيروت - لبنان.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  5. ‏سمرقندی، نصر بن محمد. (۱۴۱۶). تفسیر بحر العلوم (ج ۱–3). بیروت: دار الفکر.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  6. ‏سیوطی، عبد الرحمن بن ابی‌ بکر. (۱۴۰۴). الدر المنثور فی التفسیر بالماثور (ج ۱–6). قم: کتابخانه عمومی حضرت آيت الله العظمی مرعشی نجفی (ره).‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  7. ‏شوکانی، محمد. (۱۴۱۴). فتح القدیر (ج ۱–6). دمشق: دار ابن کثير.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  8. ‏طباطبایی، محمدحسین. (۱۳۹۰). المیزان في تفسیر القرآن (ج ۱–20). بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  9. ‏طبرسی، فضل بن حسن. (۱۳۷۲). مجمع البيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). تهران: ناصر خسرو.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  10. ‏طوسی، محمد بن حسن. (بی‌تا). التبيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  11. ‏عاملی، جعفر مرتضی. (بی‌تا). الصحيح من سيرة النبي الأعظم (ط ـ جدید) (ج 35). قم - ایران: موسسه علمی فرهنگی دار الحديث، سازمان چاپ و نشر.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  12. ‏مقاتل بن سلیمان. (۱۴۲۳). تفسیر مقاتل (ج ۱–5). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

منابع

  1. ترجمه محمدمهدی فولادوند
  2. ترتیب ذکر اسباب نزول بر اساس درجه اعتبار نیست.
  3. ر.ک. مستند 1
  4. تفسیر مقاتل، مقاتل بن سلیمان، ج 2، ص 200‬؛ تفسیر بحر العلوم، سمرقندی، ج 2، ص 92‬؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 5، ص 104
  5. میزان الاعتدال، ذهبی، ج 4، ص 173
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 5، ص 311‬؛ المیزان، طباطبایی، ج 9، ص 398
  7. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 1، ص 186
  8. المیزان، طباطبایی، ج 16، ص 163‬؛ الصحيح من سيرة النبي الأعظم (طبع جدید)، عاملی، ج 9، ص 231
  9. ‏التفسیر الحدیث، دروزه، ج 9، ص 545
  10. التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 5، ص 311
  11. المیزان، طباطبایی، ج 9، ص 398
  12. التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 5، ص 311‬؛ مجمع البيان، طبرسی، ۱۳۷۲، ج 5، ص 117
  13. المیزان، طباطبایی، ج 9، ص 406
  14. الدر المنثور، سیوطی، ج 3، ص 286
  15. مجمع البيان، طبرسی، ج 5، ص 3
  16. المیزان، طباطبایی، ۱۳۹۰، ج 9، ص 406
  17. فتح القدیر، شوکانی، ج 2، ص 471

مقالات پیشنهادی

رده مقاله: قرآن
رده مقاله: توبه
0.00
(یک رای)

نظرات

اضافه کردن نظر شما
اسلامیکا از همه نظرات استقبال می‌کند. اگر شما نمی‌خواهید به صورت ناشناس باشید، ثبت نام کنید یا وارد سامانه شوید.