سبب نزول سوره صافات آیات 50 تا 55

سبب نزول آیات 50 تا 55 سوره صافات

آیات مربوط به سبب ‌نزول

«فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ (50) قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ (51) يَقُولُ أَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ (52) أَ إِذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَ إِنَّا لَمَدِينُونَ (53) قَالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ (54) فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَوَاءِ الْجَحِيمِ (55)» (الصافات، 50 – 55) (پس برخي‏شان به برخى روى نموده و از همديگر پرس­‏وجو مى­كنند. (۵۰) گوينده‏اى از آنان مى­گويد، راستى من [در دنيا] همنشينى داشتم (۵۱) [که به من] مى­گفت آيا واقعاً تو از باوردارندگانى؟ (۵۲) آيا وقتى مرديم و خاك و [مشتى] استخوان شديم آيا واقعاً جزا مى­يابيم؟ (۵۳) [مؤمن] مى‏پرسد آيا شما اطلاع داريد [كجاست]؟ (۵۴) پس اطلاع حاصل مى‏كند و او را در ميان آتش مى‏بيند.( (۵۵)[۱]

خلاصه سبب نزول

مؤمنی با کافری شریک بود. حاصل فعالیت اقتصادی آنها هشت­هزار دینار شد. کافر سهمش را در امور دنیایی خرج کرد و مؤمن اموالش را صدقه داد و از خدا خواست پاداشش را در بهشت بدهد. مؤمن پس از مدتی در زندگی به سختی افتاد و برای رفع نیاز نزد شریکش رفت؛ اما او با انکار روز جزا، از یاری خودداری کرد. در پی آن، آیات 50 تا 55 سوره صافات نازل شد.

به اعتقاد برخی حدیث­شناسان، نام بعضی از روات از سلسله سند افتاده؛ لذا روایت نامعتبر ارزیابی می­شود. بعضی از مصادر، رویداد یادشده را به بنی اسرائیل نسبت داده­اند. بر اساس این روایت، سببیت ماجرا برای نزول آیات 50 تا 55 سوره صافات، با قواعد علوم قرآنی هم­خوانی ندارد.

بررسی تفصیلی سبب نزول

سبب نزول (صدقه­دادن مؤمن و طرد او از سوی شریک کافرش)(ر.ک. مستند 1)

مبتنی بر شماری از روایات، دو برادر، یکی مؤمن و دیگری کافر بود. مؤمن، یهوذا و کافر فُطروس نام داشت. آن­دو از فعالیت اقتصادی هشت­هزار دینار به دست آوردند (یا از پدرشان هشت­هزار دینار ارث بردند). مال را تقسیم کردند و به هریک چهار­هزار دینار رسید. فطروس با هزار دینار زمینی خرید. یهوذا هزار دینار صدقه داد و گفت، خدایا، من با هزار دینار زمینی را در بهشت از تو می­خرم. فطروس با هزار دینار دیگر در زمینش خانه­ای ساخت. یهوذا هزار دینار دیگر صدقه داد و گفت، من با هزار دینار خانه­ای را در بهشت از خدا می­خرم. فطروس با خرج کردن هزار دینار ازدواج کرد. یهوذا هزار دینار صدقه داد و گفت، خدایا از تو همسری بهشتی می­خواهم. فطروس با هزار دینار باقیمانده، اسباب زندگی و خدمت­گزار تهیه کرد. یهوذا هزار دینار آخر را صدقه داد و گفت، خدایا خدمت­گزار و متاع بهشتی از تو می­خرم.

پس از مدتی یهوذا نیازمند شد و با خود گفت، نزد شریکم می­روم و از او یاری می­خواهم. امیدوارم مشکلم را رفع کند؛ لذا بر سر راه فطروس به انتظار نشست. او درحالی­که همراه خادمانش از کنار یهوذا می­گذشت، پرسید، چه می­خواهی؟ یهوذا گفت، به سختی افتاده­ام و از تو می­خواهم مرا یاری کنی. فطروس پرسید، با آن­همه مال چه کردی؟ یهوذا ماجرای صدقه را برایش شرح داد. فطروس گفت، تو قطعاً از صدقه­دهندگانی. آیا واقعاً می­پنداری پس از مرگ، زنده می­شوی و پاداش دریافت می­کنی؟!! به خدا قسم چیزی به تو نخواهم داد. سپس او را با تندی راند و بعد خداوند جان هردو را گرفت. در پی رویداد یادشده آیات 50 تا 55 سوره صافات نازل شد و سرگذشت آنان را بیان کرد.‏[۲] مقاتل بن سلیمان با عبارت کوتاهی رخ­داد را نقل کرده است؛ با این تفاوت که به ­گفته او آن­دو از بنی اسرائیل بودند.‏[۳]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

مصادر سبب نزول

مصادری که سبب نزول را با اندکی اختلاف نقل کرده­اند:

  1. تفسیر مقاتل (زیدی، قرن 2، تفسیر روایی)؛
  2. الکشف و البیان (سنی، قرن 5، تفسیر روایی)؛
  3. الدر المنثور (سنی، قرن 10، تفسیر روایی).


بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 2)

این گزارش از عطاء (ابن مسلم خراساني) نقل شده است. به ­گفته بعضی از حدیث­شناسان، از آنجا که او هیچیک از صحابه را درک نکرده است، روشن می‌شود که نام برخی از روات از سلسله سند حدیث، افتاده (اعضال)؛ بنابراین روایت معتبر نیست.‏[۴] آلوسی ذیل آیات 50 تا 55 سوره صافات گزارش را نقل کرده است‏[۵] اما بسیاری از مفسران به آن اشاره نکرده­اند.

لازم به ذکر است که مطابق روایت مقاتل بن سلیمان، آیات، ناظر به ماجرای دو تن از بنی اسرائیل است. بر اساس روایت او سببیت ماجرا برای نزول آیات 50 تا 55 سوره صافات با اشکال مضاعفی روبه ­روست؛ زیرا در نگاه مفسران (به ­ويژه مفسران متأخر) تنها به رویداد يا پرسشى که در زمان پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) به اقتضاى آن، آیه يا آياتى از قرآن، هم‌زمان و يا در پى آن نازل شده باشد، اسباب نزول گفته می­شود؛‏[۶] اما حوادثى كه پيش از اسلام رخ داده و گزارش آن در روايات ذکر شده است، اسباب نزول آيات به ‌شمار نمى‌آيد.‏[۷] مطابق گزارش­های یادشده، ماجرا پیش از بعثت پیامبر اکرم رخ داده و مربوط به بنی اسرائیل است و اکنون، خداوند متعال با نازل­کردن آیه 50 تا 55 سوره صافات، سرگذشت آنان را یادآوری می­کند.‬‬‬‬

بنابراین با توجه به اینکه رویداد یادشده به زمان بعثت پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) مربوط نیست و فاصله زمانی قابل توجهی با نزول آیه دارد، تلقی آن به ­عنوان سبب نزول آیات 50 تا 55 سوره صافات با اشکال روبه ­روست.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

مستندات

مستند 1

الكشف و البيان عن تفسير القرآن، ج ‏6، ص 169 و 170: «أخوين: أحدهما مؤمن و اسمه يهوذا في قول ابن عباس، و قال مقاتل: تمليخا، و الآخر كافر، و اسمه فطروس، قال وهب قطفر. و هما اللّذان وصفهما الله في سورة (الصافات)، و كانت قصتهما [ما أخبرنا أبو عمرو الفراتي: حدثنا محمد بن عمران: حدثنا الحسن بن سفيان: حدثنا حيّان بن موسى: حدثنا عبد الله بن البارك عن‏]. معمر عن عطاء الخراساني قال: كان رجلان شريكين، و كان‏ لهما ثمانية آلاف‏ دينار، و قيل: إنهما ورثاه عن أبيهما، و كانا أخوين فاقتسماها، فعمد أحدهما فاشترى أرضا بألف دينار، فقال صاحبه: اللهم إن كان فلان قد اشترى أرضا بألف دينار، فإني أشتري منك أرضا في الجنة بألف دينار، فتصدّق بألف دينار. ثمّ إن صاحبه بنى دارا بألف دينار، فقال هذا: إن فلان بنى دارا بألف دينار، و إني اشتريت منك دارا في الجنة بألف دينار، فتصدّق بألف دينار. ثمّ تزوج بامرأة و أنفق عليها ألف دينار فقال: إنّ فلان تزوّج امرأة بألف دينار، و إني أخطب إليك من نساء الجنة بألف دينار، فتصدّق بألف دينار. ثمّ اشترى خدما و متاعا بألف دينار، فقال: إن فلان اشترى خدما و متاعا بألف دينار، و إني اشتري منك خدما و متاعا في الجنة بألف دينار فتصدّق بألف دينار. ثمّ أصابته حاجة شديدة فقال: لو أتيت صاحبي هذا لعلّه ينالني منه معروف. فجلس له على طريقه حتى مرّ به في حشمه، فقام إليه، فنظر إليه الآخر فعرفه فقال: فلان؟ قال: نعم. قال ما شأنك؟ قال: أصابتني حاجة بعدك، فأتيتك لتصيبني بخير. فقال: فما فعل مالك فقد اقتسمنا مالا واحدا فأخذت شطره و أنا شطره؟ فقصّ عليه قصته، فقال: و إنك لمن المصدّقين بهذا، أي بأنك تبعث و تجازى؟ اذهب فو الله لا أعطيك شيئا. فطرده، فقضي لهما أن توفيا، فنزل فيهما: فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ‏ إلى قوله: فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَواءِ الْجَحِيم‏».

الدر المنثور فى تفسير المأثور، ج ‏5، ص 275: «و أخرج عبد الرزاق و ابن المنذر عن عطاء الخراساني رضى الله عنه قال‏ كان رجلان شريكين و كان لهما ثمانية آلاف دينار فاقسماها فعمد أحدهما فاشترى بألف دينار أرضا فقال صاحبه اللهم ان فلانا اشترى بألف دينار أرضا و انى أشترى منك بألف دينار أرضا في الجنة فتصدق بألف دينار ثم ابتنى صاحبه دارا بألف دينار فقال هذا اللهم ان فلانا ابتنى دارا بألف دينار و انى أشترى منك دارا في الجنة بألف دينار فتصدق بألف دينار ثم تزوج صاحبه امرأة فأنفق عليها ألف دينار فقال اللهم ان فلانا تزوج امرأة فأنفق عليها ألف دينار و انى أخطب إليك من نساء الجنة بألف دينار فتصدق بألف دينار ثم اشترى خدما و متاعا بألف دينار و انى أشترى منك خدما و متاعا في الجنة بألف دينار فتصدق بألف دينار ثم أصابته حاجة شديدة فقال لو أتيت صاحبي هذا لعله ينالني منه معروف فجلس على طريقه فمر به في حشمه و أهله فقام اليه الآخرة فنظر فعرفه‏ فقال فلان فقال نعم فقال ما شانك فقال أصابتني بعدك حاجة فأتيتك لتصيبنى بخير قال فما فعل المال فقد اقتسمناه مالا واحدا فأخذت شطره و أنا شطره فقال اشتريت دارا بألف دينار ففعلت أنا كذلك و فعلت أنا كذلك فقص عليه القصة فقال‏ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ‏ بهذا اذهب فو الله لا أعطيك شيأ فرده فقضى لهما أن توفيا فنزلت فيهما فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ‏ حتى بلغ‏ أَ إِنَّا لَمَدِينُون‏».

تفسير مقاتل بن سليمان، ج ‏3، ص 607: «و ذلك أن أخوين من بنى إسرائيل اسم أحدهما فطرس و الآخر سلخا ورث كل واحد منهما عن أبيه أربعة آلاف دينار، فأما أحدهما فأنفق ماله فى طاعة اللّه- عز و جل-، و المشرك الآخر أنفق ماله فى معصية اللّه- عز و جل- و معيشة الدنيا، و هما اللذان‏ ذكرهما اللّه- عز و جل- فى سورة الكهف‏ فلما صارا إلى الآخرة أدخل المؤمن الجنة، و أدخل المشرك النار، فلما أدخل الجنة المؤمن ذكر أخاه، فقال لإخوانه من أهل الجنة: «إِنِّي كانَ لِي قَرِينٌ» يعنى «صاحب» يَقُولُ أَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ‏- 52- بالبعث‏ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدِينُونَ‏- 53- يعنى «المحاسبين» فى أعمالنا».

مستند 2

الاستيعاب في بيان الأسباب، ج 3، ص 159: «قلنا: وعطاء هو ابن مسلم الخراساني؛ لم يدرك أحداً من الصحابة؛ فهو على هذا معضل.»

روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، ج ‏12، ص 88: «أخرج عبد الرزاق و ابن المنذر عن عطاء الخراساني قال: كان رجلان شريكان و كان‏ لهما ثمانية آلاف‏ دينار فاقتسماها فعمد أكبرهما فاشترى بألف دينار أرضا فقال صاحبه: اللهم إن فلانا اشترى بألف دينار أرضا و إني أشتري منك بألف دينار أرضا في الجنة فتصدق بألف دينار ثم ابتنى صاحبه دار بألف دينار فقال: اللهم إن فلانا قد ابتنى دار بألف دينار و إني أشتري منك في الجنة دارا بألف دينار فتصدق بألف دينار ثم تزوج امرأة فأنفق عليها ألف دينار فقال: اللهم إن فلانا تزوج امرأة فأنفق عليها ألف دينار و إني أخطب إليك من نساء الجنة بألف دينار فتصدق بألف دينار ثم اشترى خدما و متاعا بألف دينار فقال: اللهم أن فلانا اشترى خدما و متاعا بألف دينار و إني أشتري منك خدما و متاعا في الجنة بألف دينار فتصدق بألف دينار ثم أصابته حاجة شديدة فقال لو أتيت صاحبي هذا لعله ينالني منه معروف فجلس على طريقه حتى مر به في حشمه و أهله فقام إليه فنظر الآخر فعرفه فقال: فلان قال نعم فقال: ما شأنك؟ فقال: أصابتني بعدك حاجة فأتيتك لتصيبني بخير قال: فما فعلت بمالك؟ فقص عليه القصة فقال: أ إنك لمن المصدقين بهذا اذهب فو اللّه لا أعطيك شيئا فرده فقضى لهما أن توفيا فكان مال المتصدق الجنة و مال الآخر النار و فيهما نزلت الآية، و قيل هما اخوان ورثا ثمانية آلاف دينار و اقتسماها فكان من خبرهما ما كان، و كان الاثنان من بني إسرائيل و هذا السبب يدل على أن أحدهما كان مصدقا و متصدقا أيضا و الآخر و هو القرين أنكر عليه أنه أنفق ليجازي على إنفاقه بما هو أعظم و أبقى فقد ضيع بزعمه ماله فيما لا أصل له و هو الجزاء الأخروي و لا يكون هذا بدون البعث فلذا أنكره‏».

الاتقان في علوم القرآن، ج 1، ص 107: «قَالَ الْجَعْبَرِيُّ: نُزُولِ الْقُرْآنِ عَلَى قِسْمَيْنِ: قِسْمٌ نَزَلَ ابْتِدَاءً وَقِسْمٌ نَزَلَ عَقِبَ وَاقِعَةٍ أَوْ سُؤَالٍ».

روش تفسير قرآن، ص 119: «در اصطلاح مفسّران و دانشمندان علوم قرآنى، رويداد يا پرسشى كه به اقتضاى آن، قسمتى (يك آيه يا بخشى از آن، و يا چند آيه و يا يك سوره) از قرآن كريم همزمان يا در پى آن نازل شده است، سبب نزول مى‏گويند و مجموعه اين رويدادها و پرسشها «اسباب نزول» ناميده مى‏شود.»

روش تفسير قرآن، ص 122: «وقايع بسيارى در زمانهاى پيش از اسلام و يا در صدر اسلام رخ داده كه آيه‏هايى از قرآن كريم با فاصله زمانى قابل توجهى از آنها، نازل شده است و به اين جهت سبب نزول به شمار نمى‏آيند، ولى به اعتبار اينكه آيات كريمه درباره آنها نازل شده است، شأن نزول آيات به شمار مى‏آيند.»

منابع

  1. ‏آلوسی، محمود بن عبد الله. (بی‌تا). روح المعاني في تفسیر القرآن العظیم و السبع المثاني (ج ۱–16). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  2. ‏السيوطي، جلال الدين. (۱۴۱۶). الاتقان في علوم القرآن (ج ۱–1). بیروت: دار الفكر.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  3. ‏الهلالي، سليم بن عيد. (۱۴۲۵). الاستيعاب في بيان الأسباب (ج ۱–3). السعودية: دار ابن الجوزي للنشر والتوزيع.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  4. ‏ثعلبی، احمد بن محمد. (۱۴۲۲). الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  5. ‏سیوطی، جلال الدین. (بی‌تا). الدر المنثور فی التفسیر بالماثور (ج ۱–6). قم: کتابخانه عمومی مرعشی نجفی (ره).‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  6. ‏محمود رجبی. (۱۳۸۳). روش تفسير قرآن‏. قم: پژوهشكده حوزه و دانشگاه‏.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  7. ‏مقاتل بن سلیمان. (بی‌تا). تفسیر مقاتل (ج ۱–5). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

منابع

  1. ترجمه محمدمهدی فولادوند
  2. الکشف و البیان، ثعلبی، ج 6، ص 169 و 170‬؛ الدر المنثور، سیوطی، ج 5، ص 275
  3. تفسیر مقاتل، مقاتل بن سلیمان، ج 3، ص 607
  4. الاستيعاب في بيان الأسباب، الهلالي، ج 3، ص 159
  5. روح المعاني، آلوسی، ج 12، ص 88
  6. الاتقان، السيوطي، ج 1، ص 107‬؛ روش تفسير قرآن‏، محمود رجبی، ص 119
  7. روش تفسير قرآن‏، محمود رجبی، ص 122

مقالات پیشنهادی

رده مقاله: قرآن
0.00
(یک رای)

نظرات

اضافه کردن نظر شما
اسلامیکا از همه نظرات استقبال می‌کند. اگر شما نمی‌خواهید به صورت ناشناس باشید، ثبت نام کنید یا وارد سامانه شوید.