سبب نزول سوره شعراء آیات 205 تا 207

از اسلامیکا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سبب نزول آیات 205 تا 207 سوره شعراء

آیات مربوط به سبب‌نزول

«أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْنَاهُمْ سِنِينَ (205) ثُمَّ جَاءَهُمْ مَا كَانُوا يُوعَدُونَ (206) مَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَاكَانُوا يُمَتَّعُونَ (207)»(الشعراء، 205 -207) (مگر نمى‌دانى كه اگر سال­ها آنان را برخوردار كنيم، (205) و آن­گاه آنچه كه [بدان‌] بيم داده مى‌شوند بديشان برسد، (206) آنچه از آن برخوردار مى‌شدند، به كارشان نمى‌آيد [و عذاب را از آنان دفع نمى‌كند]؟(207)[۱]

خلاصه سبب نزول

مبتنی برگزارشی در این زمینه، سبب نزول آیات 205 تا 207 سوره شعراء رؤیای پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) بوده مبنی بر آن­که بعد از رحلت ایشان بنی‌امیه از منبرش بالا می‌روند و موجب گمراهی مردم می‌شوند. رؤیا سبب اندوه رسول اکرم شد. لذا خداوند آیات یادشده را نازل کرد و سبب آرامش خاطر ایشان گردید. سند روایت را در شماری از نقل‌ها به­جهت اعضال (افتادن نام دو نفر یا بیشتر از ناقلان از سند روایت) و در برخی دیگر به­دلیل مجهول­بودن راوی، ضعیف شمرده­اند. از طرفی بیشتر مفسران رؤیای پیامبر را سبب نزول آیه شصت سوره اسراء دانسته­اند. لذا سببیت ماجرا برای آیات 205 و 206 شعراء با تردید مواجه است.

بررسی تفصیلی سبب نزول

سبب نزول

نگرانی پیامبر از خوابی که درباره بنی‌امیه دیده بود.(ر.ک. مستند 1)

بر اساس روایتی که در این­باره نقل‌شده، سبب نزول آیات 205 و 206 شعراء رؤیای پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) در رابطه با بنی‌امیه بوده است: مسلمانان رسول اکرم را دیدند که حیران است. از ایشان علت را پرسیدند. رسول خدا (صلوات الله و سلامه علیه) فرمود: چگونه متحیر نباشم درحالی‌که می‌بینم دشمنم پس از من بر امتم مسلط می­شود. لذا آیات 205 و 206 شعراء مبنی بر عاقبت ناگوار این عده (دشمنان پیامبر) نازل شد و موجب شادمانی و آرامش خاطر پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) گردید.‏[۲]

شماری از مصادر روایی ماجرا را کامل بیان‌ کرده­اند. از جعفر بن محمد الصادق نقل ‌شده است که: رسول خدا (صلوات الله و سلامه علیه) در خواب بنی امیه را دید که بعد از رحلتش بر فراز منبر حضرت، مردم را به گمراهی می‌کشانند. پیامبر ناراحت از خواب بیدار شدند. جبرئیل نزد ایشان آمد و عرضه داشت: چرا غمگینی؟ ایشان داستان خواب را تعریف کرد و جبرئیل پس از گذشت ‌زمان کوتاهی آیات 205 و 206 شعراء را از جانب خداوند نازل کرد تا علاوه بر بیان سرانجام دشمنان، تسکین‌دهنده اندوه پیامبر باشد. سوره قدر را نیز همان­موقع بر ایشان نازل کرد.‏[۳]

مصادر سبب نزول

مصادری که سبب نزول را با اختلاف در جزئیات بیان کرده‌اند:# تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم) (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛

  1. الکافی (شیعی، قرن 4، حدیثی).


بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 2)

سند سبب نزول را در نقل اجمالی آن به­جهت اعضال‏[۴] و در نقل تفصیلی به­دلیل مجهول­بودن (حدیثی که نام راوی آن در منابع رجالی نیست و یا به مجهول­بودن وی حکم کرده‌اند)‏[۵] ضعیف شمرده­اند.

مشابه ماجرای یادشده در ذیل آیه شصت سوره اسراء: «... وَ مَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ ...» (... و آن رؤيايى را كه به تو نمايانديم ...) نیز توسط مفسران شیعی و سنی[۶] نقل‌ شده است که اصل وقوع آن را تقویت می‌کند. ممکن است عده­ای اشکال کنند که سوره شعراء از سوره‌های مکی است و درصورت صحت سبب نزول باید پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) خواب را در مکه دیده باشد؛ حال آن­‌که ایشان قبل از هجرت به مدینه منبری نداشتند؛ اما مانند پاسخی که فخر رازی در ذیل آیه شصت سوره اسراء گفته است: شاید رسول خدا (صلوات الله و سلامه علیه) در مکه خواب ‌دیده که در مدینه منبری دارد و بنی ‌امیه از آن بالا می‌روند.‏[۷] بدین­ترتیب هرچند اصل وقوع ماجرا از نظر تاریخی مسلم است، با توجه به اینکه اکثر مفسران ماجرا را ذیل آیه شصت سوره اسراء ذکر کرده­اند و همچنین ضعف روایاتی که آیات 205 و 207 شعراء را مربوط به داستان دانسته­اند، سببیت رؤیای پیامبر برای نزول دو آیه یادشده دارای اشکال است. اکثر کتب تفسیری، مانند: جامع البیان، التبیان، مجمع ‌البیان، المحرر الوجیز، فتح القدیر، روح المعانی، محاسن التأویل، و التحریر و التنویر اشاره‌ای به این سبب نزول نکرده‌اند؛ اما المیزان‏[۸] آن را بیان کرده است.‬‬‬‬‬‬‬

مستندات

مستند 1

تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 9، ص 2823: «حدثنا علي بن الحسين، ثنا علي بن المنذر، ثنا ابن فضيل، عن عمرو ابن ثابت، عن أبي جحدب، عن أبي جهضم قال: أرى نبي الله صلى الله عليه و سلم كأنه متحير فسألوه، عن ذلك؟ فقال: و لم، و رأيت عدوي يلون أمتي بعدي فنزلت بعد ذلك أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ. ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ. ما أَغْنى‏ عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ فطابت نفسه».

الکافی، ج 4، ص 159: «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عِيسَى الْقَمَّاطِ عَنْ عَمِّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: رَأَى رَسُولُ اللَّهِ ص فِي مَنَامِهِ بَنِي أُمَيَّةَ يَصْعَدُونَ عَلَى مِنْبَرِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ يُضِلُّونَ النَّاسَ عَنِ الصِّرَاطِ الْقَهْقَرَى فَأَصْبَحَ كَئِيباً حَزِيناً قَالَ فَهَبَطَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِي أَرَاكَ كَئِيباً حَزِيناً قَالَ يَا جَبْرَئِيلُ إِنِّي رَأَيْتُ بَنِي أُمَيَّةَ فِي لَيْلَتِي هَذِهِ يَصْعَدُونَ مِنْبَرِي مِنْ بَعْدِي وَ يُضِلُّونَ النَّاسَ عَنِ الصِّرَاطِ الْقَهْقَرَى فَقَالَ وَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ هَذَا شَيْ‏ءٌ مَا اطَّلَعْتُ عَلَيْهِ فَعَرَجَ إِلَى السَّمَاءِ فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ نَزَلَ عَلَيْهِ بِآيٍ مِنَ الْقُرْآنِ يُؤْنِسُهُ بِهَا قَالَ أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ ما أَغْنى‏ عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ‏ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ- إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ- لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْلَةَ الْقَدْرِ لِنَبِيِّهِ ص خَيْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ مُلْكِ بَنِي أُمَيَّةَ».

مستند 2

الاستیعاب فی بیان الاسباب، ج 3، ص 22: «عن أبي جهضم قال: رؤي النبي - صلى الله عليه وسلم - كأنه متحير؛ فسألوه عن ذلك، فقال: "ولم. .! ورأيت عدوي يلون أمر أمتي من بعدي"؛ فنزلت: {أَفَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْنَاهُمْ سِنِينَ (205) ثُمَّ جَاءَهُمْ مَا كَانُوا يُوعَدُونَ (206) مَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا كَانُوا يُمَتَّعُونَ (207)}. [ضعيف]، پاورقی: قلنا: وسنده ضعيف؛ لإعضاله».

مرآة العقول، ج 16، ص 388: «الحديث العاشر: مجهول».

تفسیر التبیان، ج 6، ص 496: «روي‌ ‌عن‌ أبي جعفر و أبي ‌عبد‌ اللّه‌ (ع‌) ‌ان‌ ‌ذلک‌ رؤيا رآها ‌في‌ منامه‌ ‌أن‌ قروداً تصعد منبره‌ و تنزل‌، فساءه‌ ‌ذلک‌ و روي‌ مثل‌ ‌ذلک‌ سهل‌ ‌بن‌ سعد الساعدي‌ ‌عن‌ أبيه‌ ‌ان‌ ‌رسول‌ اللّه‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و ‌سلّم‌ رأي‌ ‌ذلک‌. و مثله‌ ‌عن‌ سعد ‌بن‌ بشار، « فأنزل‌ اللّه‌ ‌عليه‌ جبرائيل‌ و أخبره‌ ‌ما ‌يکون‌ ‌من‌ تغلب‌ أمر بني‌ أمية ‌علي‌ مقامه‌ و صعودهم‌ منبره‌».

تفسیر الدر المنثور، ج 5، ص 309: «وَأخرج ابْن أبي حَاتِم عَن يعلى بن مرّة عَن عَليّ رَضِي الله عَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم: أريت بني أُميَّة على مَنَابِر الأَرْض وسيتملكونكم فتجدونهم أَرْبَاب سوء واهتم رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم لذَلِك: فَأنْزل الله {وَمَا جعلنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أريناك إِلَّا فتْنَة للنَّاس}».

تفسیر الکبیر، ج 20، ص 361: «و الإشكال المذكور عائد فيه لأن هذه الآية مكية و ما كان لرسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم بمكة منبر، و يمكن أن يجاب عنه بأنه لا يبعد أن يرى بمكة أن له بالمدينة منبرا يتداوله بنو أمية».

تفسیر المیزان، ج 15، ص 332: «و في الكافي، بإسناده عن علي بن عيسى القماط عن عمه عن أبي عبد الله (ع) قال: أرى رسول الله ص في منامه بني أمية - يصعدون على منبره من بعده- و يضلون الناس عن الصراط القهقرى- فأصبح كئيبا حزينا. قال: فهبط جبرئيل فقال: يا رسول الله ما لي أراك كئيبا حزينا؟ قال: يا جبرئيل إني رأيت بني أمية في ليلتي هذه- يصعدون منبري من بعدي- يضلون الناس عن الصراط القهقرى، فقال: و الذي بعثك بالحق نبيا إني ما اطلعت عليه- فعرج إلى السماء- فلم يلبث أن نزل عليه بآي من القرآن يؤنسه بها. قال: «أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ- ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ- ما أَغْنى‏ عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ» و أنزل عليه: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ- وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ- لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» جعل الله ليلة القدر لنبيه (ص)- خيرا من ألف شهر ملك بني أمية» ؛ «و في الدر المنثور، أخرج ابن أبي حاتم عن أبي جهضم قال: رئي النبي ص كأنه متحير فسألوه عن ذلك فقال: و لم و رأيت عدوي يلون أمر أمتي من بعدي- فنزلت «أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ- ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ- ما أَغْنى‏ عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ» فطابت نفسه».

منابع

  1. ‏ابن ابی حاتم، عبد الرحمن بن محمد. (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–13). ریاض: مکتبة نزار مصطفی الباز.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  2. ‏ الهلالی، سلیم بن عید. (۱۴۲۵). الاستیعاب فی بیان الأسباب. مکه: دار ابن الجوزي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  3. ‏سیوطی، جلال­الدین. (۱۴۰۴). الدر المنثور فی التفسیر بالماثور (ج ۱–6). قم: کتابخانه عمومی مرعشی نجفی (ره).‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  4. ‏طباطبایی، محمدحسین. (۱۴۱۷). المیزان في تفسیر القرآن (ج ۱–20). بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  5. ‏طوسی، محمد بن حسن. (۱۴۱۴). التبيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  6. ‏فخر رازی، محمد بن عمر. (۱۴۲۰). التفسیر الکبیر (ج ۱–32). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  7. ‏کلینی، محمد بن یعقوب. (۱۴۰۷). الکافي (ج ۱–8). تهران: دار الکتب الإسلامیة.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  8. ‏مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی. (۱۳۶۳). مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (ج ۱–28). تهران: دار الکتب الإسلامیة.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬



منابع

  1. ترجمه محمدمهدی فولادوند
  2. تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 9، ص 2823
  3. الکافي، کلینی، ج 4، ص 159
  4. الاستیعاب فی بیان الأسباب، الهلالی، ج 3، ص 22
  5. مرآة العقول، مجلسی، ج 16، ص 388
  6. التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 6، ص 496‬؛ الدر المنثور، سیوطی، ج 5، ص 309
  7. التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج 20، ص 361
  8. المیزان، طباطبایی، ج 15، ص 332

مقالات پیشنهادی

رده مقاله: قرآن
0.00
(یک رای)

نظرات

اضافه کردن نظر شما
اسلامیکا از همه نظرات استقبال می‌کند. اگر شما نمی‌خواهید به صورت ناشناس باشید، ثبت نام کنید یا وارد سامانه شوید.