سبب نزول آیات ۴ تا ۷ سوره بلد
آیات مربوط به سبب نزول
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ (4) أَ يَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ (5) يَقُولُ أَهْلَكْتُ مالاً لُبَداً (6) أَ يَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ (7)» (البلد، ۴ - ۷) (بهراستى كه انسان را در رنج آفريدهايم. (4) آيا پندارد كه هيچكس هرگز بر او دست نتوانديافت؟ (5) گويد: مال فراوانى تباه كردم. (6) آيا پندارد كه هيچكس او را نديده است؟) [۱]
خلاصه سبب نزول
در تفاسیر روایی دو سبب نزول برای آیات چهار تا هفت سوره بلد نقل شده است: 1. درباره شخصی بهنام ابو الأشدین نازل شده که بسیار قوی بود و میگفت که اموال بسیاری را در راه دشمنی با رسول خدا (صلوات الله و سلامه علیه) بههدر داده است؛ 2. درباره شخصی نازل شده که گناهی مرتکب شد و پیامبر اکرم به او فرمود که باید کفاره بپردازد؛ اما وی خشمگین گفت از زمانی که مسلمان شدهام، اموال بسیاری را تباه کردهام.
ماجراهای یادشده از آنچنان اعتباری برخوردار نیست که سبب نزول آیات باشد؛ چراکه عمده مفسران از آن اقبال نکردهاند، سند برخی از روایاتش اشکال دارد و میان روایات و نزول سوره بلد هماهنگی تاریخی نیست.
بررسی تفصیلی سبب نزول
سبب نزول اول[۲] (ابو الأشدین و ادعای تباهی اموالش در دشمنی با پیامبر)(ر.ک. مستند 1)
ماجرای سبب نزول آیات چهار تا هفت سوره بلد در عمده تفاسیر اینگونه آمده است: آیات یادشده درباره شخصی بهنام اَسِید بن کَلْدَه (یا کَلْدَة بن اَسِید) مشهور به ابو الأشدین نازل شده که بسیار قوی بود؛ چنانکه اگر روی گلیمی میایستاد، ده مرد نیرومند نمیتوانستند آنرا از زیر پایش بیرون بکشند. گلیم پاره میشد؛ ولی او بر جای خود ایستاده بود.[۳] او ادعا میکرد که اموال بسیاری را در راه دشمنی و مخالفت با رسول خدا (صلوات الله و سلامه علیه) تباه کرده است و به اینکار افتخار میکرد. لذا آیات چهار تا هفت سوره بلد نازل شد و بیان کرد که چیزی از خداوند پنهان نیست.[۴]
مصادر سبب نزول اول
مصادری که با اندکی اختلاف سبب نزول را بیان کردهاند:# جامع البیان (سنی، قرن ۴، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
- التبیان فی تفسیر القرآن (شیعی، قرن ۵، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
- الکشف و البیان (سنی، قرن 5، تفسیر روایی).
بررسی سبب نزول اول(ر.ک. مستند 2)
در عمده تفاسیر پیرامون سند این روایت مطلبی گزارش نشده است. محققان معاصر نیز روایات مربوط به سبب نزول این آیات را در کتابهایشان نقل نکردهاند. در بیشتر کتابهای تاریخ و سیره نیز ماجرا و سبب نزول آیات یادشده نقل نشده است؛ تنها بلاذری در کتابش آورده که این آیات درباره ابو الاشدین نازل شده است.[۵]
قاسمی و طباطبایی در تفاسیرشان روایت مربوط به این سبب نزول را ذکر نکردهاند. طبری، طوسی، طبرسی، ابن عطیه، آلوسی و شوکانی تنها به ذکر آن اکتفا کرده، و پیرامون سند یا محتوای آن بحثی نکردهاند.[۶] ابن عاشور در تفسیرش پس از نقل روایات مربوط به اسباب نزول مختلف این آیات، در انتها میگوید، آنچه درباره سبب نزول آیات چهار تا هفت سوره بلد بیان شده، نه سند صحیح دارد و نه با سیاق آیات سازگار است.[۷]
سبب نزول دوم (ناراحتی حارث بن عمرو از پرداخت کفاره و انفاق)(ر.ک. مستند 3)
در شماری از تفاسیر، ماجرای سبب نزول آیات چهار تا هفت سوره بلد چنین نقل شده است: شخصی بهنام حارث بن عَمرو بن نَوفَل در مدینه مرتکب گناهی شد سپس نزد رسول خدا (صلوات الله و سلامه علیه) رفت و گفت، کفاره گناهم چیست؟ حضرت فرمود: یا یک برده آزاد کن و یا به شصت فقیر غذا بده. او گفت، راه دیگری ندارد؟ پیامبر فرمود: راه حلّ آن همان است که گفتم. وی باناراحتی پیامبر اکرم را ترک کرد. وقتی به نزد دوستانش رسید، گفت: به خدا قسم! از زمانیکه به دین محمد درآمدهام، برای پرداخت کفاره و انفاق، اموالم رو به کاستی نهاده است. من اموال بسیاری را در این راه تباه کردهام. محمد گمان میکند من اموالم را از سر راه آوردهام. پس از این ماجرا آیات چهار تا هفت سوره بلد نازل شد.[۸]
مصادر سبب نزول دوم
مصادری که با اندکی اختلاف سبب نزول را بیان کردهاند:# تفسیر مقاتل (زیدی، قرن ۲، تفسیر روایی)؛
- تفسیر بحر العلوم (سنی، قرن ۴، تفسیر روایی)؛
- الکشف و البیان (سنی، قرن 5، تفسیر روایی).
بررسی سبب نزول دوم(ر.ک. مستند 4)
در عمده تفاسیر پیرامون سند روایت مطلبی گزارش نشده است. همچنین محققان معاصر روایات مربوط به آن را باعنوان سبب نزول آیات چهار تا هفت سوره بلد در کتابهایشان نقل نکردهاند.
ناهماهنگی تاریخی میان نزول سوره بلد که به گفته اکثر مفسران در مکه بوده[۹] و ماجرای یادشده که در مدینه رخ داده، دلیلی بر کماعتباری آن است. طبری، طوسی و قاسمی در تفاسیرشان پیرامون این سبب نزول بیانی ندارند و طبرسی، ابن عطیه، آلوسی، شوکانی و طباطبایی نیز به ذکر روایت مربوط به آن بسنده کرده، و پیرامون سند یا محتوایش بررسی نکردهاند. چنانکه گذشت ابن عاشور پس از ذکر برخی روایات مربوط به سبب نزول آیات یادشده، با این بیان که هیچیک از روایات ذکر شده سند صحیح نداشته، با سیاق آیات سازگار نیستند، هیچکدام از آنها را صحیح نمیداند.[۱۰]
بررسی نهایی سبب نزول آیات ۴ تا ۷ سوره بلد(ر.ک. مستند 5)
از مجموع مطالب گفتهشده چنین بهدستمیآید: هیچیک از دو ماجرا نزد مفسران چنان اعتباری ندارد که سبب نزول آیات باشد. سبب نزول اول بهدلیل اقبال کم مفسران، ضعف سند، ناهماهنگی با سیاق آیات و ذکرنشدن در بیشتر کتابهای سیره و تاریخ، اعتبار چندانی ندارد و سبب نزول دوم علاوه بر اشکالاتی که بر سبب نزول اول وارد است، از نظر تاریخی اشکال دارد؛ چراکه طبق گفته اکثر مفسران، سوره بلد در مکه نازل شده؛ ولی ماجرای سبب نزول دوم مربوط به مدینه است. برخی مفسران نیز داستان ابو الاشدین را ذیل آیه پنجم سوره طارق ذکر کردهاند.[۱۱]
مستندات
مستند 1
التحرير و التنوير، ج ۳۰، ص 309: «و يقال: أبو الأشدّين و اسمه أسيد بن كلدة الجمحي كان معروفا بالقوّة و الشدة يجعل الأديم العكاظي تحت قدميه فيقول: من أزالني فله كذا. فيجذبه عشرة رجال حتى يمزّق الأديم و لا تزول قدماه، و كان شديد الكفر و العداوة للنبي صلى اللّه عليه.»
كشف الاسرار و عدة الابرار، ج ۱۰، ص 498: «و قال مقاتل: «فِي كَبَدٍ»- اى- «فى» قوّة نزلت في ابى الاشدّين و اسمه اسيد بن كلدة من جمح، و كان شديدا قويّا يضع الاديم العكاظى تحت قدميه فيقول: من ازالنى عنه، فله كذا و كذا، فلا يطاق ان ينزع من تحت قدمه الّا قطعا و يبقى موضع قدمه. و قيل. معناه: مضيّعا لما يعنيه مشتغلا بما لا يعنيه. «أَ يَحْسَبُ» يعنى: ابا الاشدّين من قوّته و بطشه أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ اى- يظنّ من شدّته «ان» لا «يقدر» «عليه» اللَّه، الم يعلم ذلك الشّقىّ انّ من خلق له القوّة هو اقوى منه. يَقُولُ أَهْلَكْتُ اى- انفقت مالًا لُبَداً اى- كثيرا في عداوة محمد (ص). اللّبد الكثير الّذى تراكب بعضه على بعض، يقال: تلبّد الشّيء اذا كثر و اجتمع و منه اللّبد و كان الرّجل كاذبا متسوّقا في دعواه انّه انفق «مالا» فى عداوة النّبيّ (ص).»
جمهرة انساب العرب، ص 161: «و من ولد أسيد بن خلف: كلدة بن أسيد، مات كافرا، يكنّى أبا الأشدّين، و هو الذي اشترط تسعة من خزنة جهنّم.»
جامع البيان فى تفسير القرآن، ج ۳۰، ص 126 و 127: «و قوله: أَ يَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ ذكر أن ذلك نزل في رجل بعينه من بني جمح، كان يدعى أبا الأشدين، و كان شديدا، فقال جل ثناؤه: أ يحسب هذا القوي بجلده و قوته، أن لن يقهره أحد و يغلبه، فالله غالبه و قاهره. و قوله: يَقُولُ أَهْلَكْتُ مالًا لُبَداً يقول هذا الجليد الشديد: أهلكت مالا كثيرا، في عداوة محمد صلى الله عليه و سلم، فأنفقت ذلك فيه، و هو كاذب في قوله ذلك؛ و هو فعل من التلبد، و هو الكثير، بعضه على بعض، يقال منه: لبد بالأرض يلبد: إذا لصق بها.»
التبيان في تفسير القرآن، ج ۱۰، ص 351: «و قوله «أَ يَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ» معناه أ يظن هذا الإنسان أن لن يقدر على عقابه أحد إذا عصى اللَّه تعالى و ارتكب معاصيه فبئس الظن ذلك. و قيل: إنها نزلت في رجل يقال له أبو الاسدين كان من القوة بحيث يقف على أديم عكاظي فيجري العسرة من تحته، فتنقطع و لا يبرح من عليه فقال اللَّه تعالى (أَ يَحْسَبُ) لشدته و قوته (أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ) ثم حكى ما يقول هذا الإنسان من قوله (أَهْلَكْتُ مالًا لُبَداً).
و قوله (أَ يَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ) ا يظن هذا الإنسان انه لم يبصره أحد فيطالبه من اين كسب هذا المال، و في أي شيء أنفقه- ذكره قتادة- و قيل: معنا ا يظن أن لم يره أحد في إنفاقه، لأنه كاذب. و قال الحسن: يقول: أنفقت مالا كثيراً فمن يحاسبني عليه. و قيل الآية نزلت في رجل من بني جمح يكنى أبا الاسدين، و كان قوياً شديداً.»
الكشف و البيان، ج ۱۰، ص 207: «مقاتل: في قوّة نزلت في ابن الاسدين و اسمه أسيد بن كلده بن أسيد بن خلف، و كان شديدا قويّا يضع الأدم العكاظي تحت قدميه، فيقول: من أزالني عنه فله كذا و كذا، فلا يطاق أن تنزع من تحت قدميه إلّا قطعا و يبقى موضع قدمه.»
مستند 2
التحرير و التنوير، ج ۳۰، ص 309: «و ليس لهذه الأقوال شاهد من النقل الصحيح و لا يلائمها القسم و لا السياق.»
أنساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۵۳: «و أما أسيد بن خلف: فمن ولده: كلدة بن أسيد بن خلف، و هو أبو الأشدين، و فيه نزلت: (لقد خلقنا الإنسان في كبد)».
مستند 3
تفسير مقاتل بن سليمان، ج ۴، ص 701 و 702: «نزلت هذه الآية فى الحارث بن عمرو بن نوفل بن عبد مناف القرشي، و ذلك أنه أصاب ذنبا و هو بالمدينة، فأتى رسول اللّه- صلّى اللّه عليه و سلم- فقال: ما كفارته؟ فقال رسول اللّه- صلّى اللّه عليه و سلم-: اذهب فأعتق رقبة، أو أطعم ستين مسكينا. قال: ليس غير هذا؟ قال رسول اللّه- صلّى اللّه عليه و سلم- هو الذي أخبرتك. فرجع من عند رسول اللّه- صلّى اللّه عليه و سلم- و هو مهموم مغموم حتى «أتى» أصحابه فقال: و اللّه، ما أعلم إلا أنى لئن دخلت فى دين محمد إن مالي «لفي» نقصان من الكفارات و النفقة فى سبيل «اللّه»، ما يظن محمد إلا أنا وجدنا هذا المال فى الطريق لقد أنفقت مالا لبدا يعنى مالا كثيرا فأنزل اللّه- عز و جل- «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ.»
تفسیر السمرقندی المسمی بحر العلوم، ج ۳، ص 582: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ يعني: معتدل الخلق و القامة، فأقسم بمكة و بآدم و ذريته لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ منتصبا قائما على رجلين. و قال مقاتل: نزلت الآية في حارث بن عامر بن نوفل.»
الكشف و البيان، ج ۱۰، ص 208: «و قال مقاتل: نزلت في الحرث بن عامر بن نوفل بن عبد مناف، و ذلك أنّه أذنب ذنبا فاستفتى رسول الله صلى اللّه عليه و سلم فأمره أن يكفّر و قال: لقد ذهب مالي في الكفّارات و النفقات منذ دخلت في دين محمّد.»
مستند 4
مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۱۰، ص 743: «سورة البلد مكية و آياتها عشرون [توضيح]: مكية عشرون آية بالإجماع.»
المحرر الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز، ج ۵، ص 483: «سورة البلد: و هي مكية في قول جمهور المفسرين، و قال قوم هي مدنية.»
فتح القدير، ج ۵، ص 538: «سورة البلد: و يقال سورة: لا أقسم، هي عشرون آية و هي مكية بلا خلاف. و أخرج ابن الضريس و النحاس و ابن مردويه و البيهقي عن ابن عباس قال: نزلت سورة لا أقسم بهذا البلد بمكة. و أخرج ابن مردويه عن ابن الزبير مثله.»
التحرير و التنوير، ج ۳، ص 305: «سورة البلد: سميت هذه السورة في ترجمتها عن «صحيح البخاري»: «سورة لا أقسم» و سميت في المصاحف و كتب التفسير «سورة البلد». و هو إما على حكاية اللفظ الواقع في أولها، و إما لإرادة البلد المعروف و هو مكة.
و هي مكية و حكى الزمخشري و القرطبي الاتفاق عليه و اقتصر عليه معظم المفسرين و حكى ابن عطية عن قوم: أنها مدنية. و لعل هذا قول من فسر قوله: وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ [البلد: 2] أن الحل الإذن له في القتال يوم الفتح و حمل وَ أَنْتَ حِلٌ على معنى: و أنت الآن حلّ، و هو يرجع إلى ما روى القرطبي عن السدّي و أبي صالح و عزي لابن عباس. و قد أشار في «الكشاف» إلى إبطاله بأن السورة نزلت بمكة بالاتفاق، و في رده بذلك مصادرة، فالوجه أن يرد بأن في قوله: أَ يَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ إلى قوله: فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ [البلد: 5 - 11] ضمائر غيبة يتعين عودها إلى الإنسان في قوله: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ [البلد: 4] و إلا لخلت الضمائر عن معاد.»
تفسير القاسمي المسمى محاسن التأويل، ج ۹، ص 475: «سورة البلد: مكية و هي عشرون آية.»
الميزان في تفسير القرآن، ج ۲۰، ص ۲۸۸: «سورة البلد مكية و هي عشرون آية.»
تفسير القمي، ج ۲، ص 422: «سُورَةُ الْبَلَدِ مَكِّيّةٌ آيَاتُهَا عِشْرُونَ. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ» وَ الْبَلَدُ مَكَّةُ.»
تفسیر السمرقندی المسمی بحر العلوم، ج ۳، ص 582: «سورة البلد: و هي عشرون آية مكيّة.»
مستند 5
تفسير القرآن العظيم (ابن ابی حاتم)، ج ۱۰، ص 3415: «قوله تعالى: فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ: قال: هو أبو الأشدين، كان يقوم علي الأديم فيقول: يا معشر قريش من أزالني عنه فله كذا.»
منابع
- آلوسی، محمود بن عبد الله. (۱۴۱۵). روح المعاني في تفسیر القرآن العظیم و السبع المثاني. (علی عبدالباری عطیه، محقق) (ج ۱–16). بیروت: دار الکتب العلمية.
- ابن ابی حاتم، عبد الرحمن بن محمد. (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم) (ج ۱–13). ریاض: مکتبة نزار مصطفی الباز.
- ابن حزم، علی بن احمد. (۱۴۱۸). جمهرة انساب العرب. (لجنة من العلماء، محقق) (ج ۱–1). بیروت: دار الکتب العلمیة.
- ابن عاشور، محمد طاهر. (بیتا). التحریر و التنویر (ج ۱–30). بیروت: مؤسسة التاريخ العربي.
- ابن عطیه، عبدالحق بن غالب. (بیتا). المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز (ج ۱–6). بیروت: دار الکتب العلمية.
- انصاری، عبد الله بن محمد. (۱۳۷۱). کشف الاسرار و عدة الابرار (ج ۱–10). تهران: مؤسسه انتشارات امير کبير.
- بلاذری، احمد بن یحیی. (۱۴۱۷). انساب الاشراف. (سهیل زکار و ریاض زرکلی، محققین) (ج ۱–13). بیروت: دار الفکر.
- ثعلبی، احمد بن محمد. (۱۴۲۲). الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- سمرقندی، نصر بن محمد. (۱۴۱۶). بحر العلوم (ج ۱–3). بیروت: دار الفکر.
- شوکانی، محمد. (۱۴۱۴). فتح القدیر (ج ۱–6). دمشق: دار ابن کثير.
- طباطبایی، محمدحسین. (۱۳۹۰). المیزان في تفسیر القرآن (ج ۱–20). بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
- طبرسی، فضل بن حسن. (۱۳۷۲). مجمع البيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). تهران: ناصر خسرو.
- طبری، محمد بن جریر. (۱۴۱۲). جامع البیان فی تفسیر القرآن (ج ۱–30). بیروت: دار المعرفة.
- طوسی، محمد بن حسن. (۱۴۱۱). التبيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- قاسمی، جمالالدین. (۱۴۱۸). محاسن التأویل. (عیون سود و محمد باسل، محققین) (ج ۱–9). بیروت: دار الکتب العلمية.
- قمی، علی بن ابراهیم. (۱۳۶۳). تفسير القمي (ج ۱–2). قم: دار الکتاب.
- مقاتل بن سلیمان. (۱۴۲۳). تفسیر مقاتل (ج ۱–5). اول، بیروت: دار إحياء التراث العربي.
منابع
- ↑ ترجمه محمدمهدی فولادوند
- ↑ ترتیب ذکر اسباب نزول بر اساس درجه اعتبار نیست.
- ↑ التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج 30، ص 309؛ کشف الاسرار و عدة الابرار، انصاری، ج 10، ص 498؛ جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ص 161
- ↑ جامع البیان، طبری، ج 30، ص 126 و 127؛ التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 10، ص 351؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 10، ص 207
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، ج 10، ص 253
- ↑ جامع البیان، طبری، ج 30، ص 126 و 127؛ التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 10، ص 351؛ مجمع البيان، طبرسی، ج 10، ص 748؛ المحرر الوجیز، ابن عطیه، ج 5، ص 484؛ روح المعاني، آلوسی، ج 15، ص 352؛ فتح القدیر، شوکانی، ج 5، ص 539 و 540
- ↑ التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج 30، ص 309
- ↑ تفسیر مقاتل، مقاتل بن سلیمان، ج 4، ص 701 و 702؛ بحر العلوم، سمرقندی، ج 3، ص 582؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 10، ص 208
- ↑ مجمع البيان، طبرسی، ج 10، ص 743؛ المحرر الوجیز، ابن عطیه، ج 5، ص 483؛ فتح القدیر، شوکانی، ج 5، ص 538؛ التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج 3، ص 305؛ محاسن التأویل، قاسمی، ج 9، ص 475؛ المیزان، طباطبایی، ج 20، ص 288؛ تفسير القمي، قمی، ج 2، ص 422؛ بحر العلوم، سمرقندی، ج 3، ص 582
- ↑ التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج 30، ص 309
- ↑ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 10، ص 3415
مقالات پیشنهادی
- سبب نزول آیه 88 سوره قصص
- سبب نزول آیه 9 سوره حشر
- سبب نزول آیه ۶ سوره جن
- سبب نزول آیه 109 سوره توبه
- کتاب اسباب نزول القرآن
نظرات