سبب نزول آیه 94 سوره مائده
آیه مربوط به سبب نزول
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنَالُهُ أَيْدِيكُمْ وَ رِمَاحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَخَافُهُ بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ» (المائده، 94) (اى كسانىكه ايمان آوردهايد خدا شما را به چيزى از شكار كه در دسترس شما و نيزههاى شما باشد، خواهد آزمود تا معلوم دارد چهكسى در نهان از او مىترسد؛ پس هركس بعد از آن تجاوز كند، براى او عذابى دردناك خواهد بود.)[۱]
خلاصه سبب نزول
بر اساس برخی روایات، در سال صلح حُدَیبیّه وقتی مسلمانان مُحرِم شده، به سمت مکه حرکت میکردند، تعداد پرندگان و حیوانات بهقدری بود که میشد با دست یا نیزه آنها را شکار کرد. خداوند آیه 94 سوره مائده را نازل و آنها را از شکار حیوانات نهی کرد.
به اعتقاد برخی حدیثشناسان سند بعضی از روایات یادشده قابل اعتماد است. ماجرا با محتوای آیه و شواهد تاریخی ناسازگار به نظر نمیرسد. اگرچه برخی از مفسران این گزارش را نقل کرده و آنرا به عنوان سبب نزول آیه 94 سوره مائده پذیرفتهاند، با توجه به ناهماهنگی زمانی رخداد و سال نزول سوره مائده، سببیت آن برای نزول آیه مشکل به نظر میرسد.
بررسی تفصیلی سبب نزول
سبب نزول (فراوانی طیور و وحوش در سال صلح حدیبیه و امکان شکار آنها بهدست مسلمانان مُحرم)(ر.ک. مستند 1)
آیه 94 سوره مائده در سال صلح حُدَیبیّه نازل شده است. در آن سال وقتی مسلمانان مُحرِم شدند، وحوش و پرندگان بهحدّی بود که مردم میتوانستند بهراحتی با دست و یا نیزه، آنها را شکار کنند. خداوند متعال با نازلکردن آیه 94 سوره مائده، آن رویداد را آزمایشی الهی اعلام و مسلمانها را از شکار حیوانات نهی فرمود.
ثعلبی ادامه رخداد را اینچنین گزارش کرده است: هنگامیکه مسلمانان در بین راه مکه بودند، گورخری به آنان نزدیک شد و أَبُو الْيَسَر بْن عَمْرو (کسیکه عباس، عموی پیامبر را اسیر کرد)[۲] با نیزه ضربهای بر حیوان زد و آن را کشت. گروهی از مسلمانان به او اعتراض کردند که چرا در حال احرام، حیوانی را شکار کردی؟ او نزد پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) رفت و درباره مسأله پرسید. در پی سؤال او آیه 94 سوره مائده نازل شد.[۳] مقاتل بن سلیمان نیز سبب نزول آیه را به شکل دیگری گزارش کرده است. بنا بر نقل او در سال صلح حُدَیبیّه پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) با مشرکان پیمان امضا کرد که در آنسال وارد مکه نشود و حج را بهجانیاورد. ازاینرو صد شتر در آنجا نحر کردند تا از حالت احرام خارج شوند. با قربانیشدن شتران، وحوش و پرندگان جمع شدند و از شترهای قربانی شده، تغذیه کردند. خداوند متعال با نازلکردن آیه 94 سوره مائده مسلمانان را از صید آن حیوانات نهی فرمود.[۴]
مصادر سبب نزول
مصادری که با اندکی اختلاف سبب نزول را بیان کردهاند:# تفسیر مقاتل (زیدی، قرن 2، تفسیر روایی)؛
- تفسیر القمی (شیعه، قرن 3، تفسیر روایی)؛
- تفسیر العیاشی (شیعه، قرن 4، تفسیر روایی)؛
- الکافی (شیعه، قرن 4، حدیثی)؛
- تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم) (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
- الوجیز (واحدی) (سنی، قرن 5، تفسیر روایی)؛
- الکشف و البیان (سنی، قرن 5، تفسیر روایی)؛
- معرفة الصحابة (سنی، قرن 5، تاریخی)؛
- تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر) (سنی، قرن 8، تفسیر روایی).
بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 2)
به اعتقاد گروهی از حدیثشناسان، سند بعضی از روایات یادشده (روایت کُلینی در کتاب کافی) قابل اعتماد است.[۵] گزارش با محتوای آیه همسوست و با شواهد تاریخی ناسازگار به نظر نمیرسد. نقل ثعلبی که در آن به ماجرای صید أَبُو الْيَسَر بْن عَمْرو اشاره کرده است، با محتوای آیه 94 هماهنگ نیست؛ چراکه در این آیه حکم صید ارادی ذکر نشده است؛ برخلاف آیه 95 که حکم صید ارادی را بیان میکند. در بعضی روایات، ماجرای صید أَبُو الْيَسَر بْن عَمْرو در ذیل آیه 95 ذکر شده است که گزارش یادشده با محتوای آیه همخوانی دارد.[۴] لذا به نظر میرسد روایت ثعلبی، مربوط به آیه 95 است. لکن نکتهای اعتماد به این گزارش را مردّد میکند: مطابق روایات قبل رویداد یادشده در سال صلح حُدَیبیّه (ششم هجری) بوده؛ حال آنکه سوره مائده آخرین سورهای (یا دست کم قبل از آخرین سوره) بود که در سال دهم هجری بر پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) نازل شد.[۶] این مناقشه تنها بهگونهای رفع میشود که فرض شود، آیه 94 سوره مائده قبلاً بر پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) نازل شده و با نزول سوره مائده، بعداً به آن ملحق شده است. ابن عاشور با این توجیه، گزارش را بهعنوان سبب نزول آیه میپذیرد.[۷] لکن بدون دلیل معتبر این ادعا پذیرفته نیست.
شماری از مفسران مانند فخر رازی، قاسمی، نووی و ابن عادل به ذکر گزارش یادشده در ذیل آیه 94 سوره مائده اکتفا کردهاند؛[۸] اما مفسران دیگری مانند شوکانی، آلوسی، بیضاوی، ابو حیّان اندلسی، ابن عاشور و مکارم پس از نقل گزارش، آنرا سبب نزول آیه 94 دانستهاند.[۹] این گزارش در برخی کتب تفسیری مانند جامع البیان، التبیان، مجمع البیان، المحرر الوجیز و المیزان ذکر نشده است.
درمجموع به نظر میرسد با وجود ناهماهنگی زمانی رویداد و سال نزول سوره مائده، پذیرش آن بهعنوان سبب نزول آیه 94 سوره مائده با اشکال روبهروست.
مستندات
مستند 1
تفسير العياشي، ج 1، ص 342: «عن سماعة عن أبي عبد الله ع قول الله «لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ» قال ابتلاهم الله بالوحش فركبهم من كل مكان. عن معاوية بن عمار عن أبي عبد الله ع في قول الله «لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ- تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ وَ رِماحُكُمْ» قال: حشر لرسول الله ص الوحوش حتى نالتها أيديهم- و رماحهم في عمرة الحديبية، ليبلوهم الله به. و في رواية الحلبي عنه حشر عليهم الصيد من كل مكان حتى دنا منهم- فنالته أيديهم و رماحهم ليبلونهم الله به.»
الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز، ج 1، ص 335: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ كان هذا عام الحديبية، كانت الوحش و الطّير تغشاهم في رحالهم كثيرة، و هم محرمون ابتلاء من اللّه تعالى. تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ يعني: الفراخ و الصّغار وَ رِماحُكُمْ يعني: الكبار لِيَعْلَمَ اللَّهُ ليرى اللّه مَنْ يَخافُهُ بِالْغَيْبِ أي: من يخاف اللّه و لم يره فَمَنِ اعْتَدى ظلم بأخذ الصّيد بَعْدَ ذلِكَ بعد النّهي فَلَهُ عَذابٌ أَلِيمٌ.»
الكشف و البيان عن تفسير القرآن، ج 4، ص 108: «نزلت عام الحديبية ابتلاهم اللّه بالصيد فكان الوحش يغشى رجالهم كثير و هم محرمون فبينما هم يسيرون بين مكة و المدينة إذ عرض إليهم حمار وحش فحمل عليه أبو اليسر بن عمرو فطعنه برمحه فقتله فقيل له: إنك قتلت الصيد و أنت حرم فأتى رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلّم فسأله عن ذلك فأنزل اللّه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّه.»
تفسير مقاتل بن سليمان، ج 1، ص 504: «و هو عام حبس النبي- صلى اللّه عليه و سلم- عن مكة عام الحديبية و أقام بالتنعيم فصالحهم على أن يرجع عامه ذلك و لا يدخل مكة فإذا كان العام المقبل أخلوا له مكة فدخلها فى أصحابه- رضى اللّه عنهم- و أقام بها ثلاثا و رضى النبي- صلى اللّه عليه و سلم- بذلك فنحر البدن مائة بدنة فجاءت السباع و الطير تأكل منها فنهى اللّه- عز و جل- عن قتل الصيد فى الحرم لِيَعْلَمَ اللَّهُ لكي يرى اللّه مَنْ يَخافُهُ بِالْغَيْبِ.»
تفسير القرآن العظيم (ابن کثیر)، ج 3، ص 171: «و قال مقاتل بن حيان: أنزلت هذه الآية في عمرة الحديبية، فكانت الوحش و الطير و الصيد تغشاهم في رحالهم، لم يروا مثله قط فيما خلا، فنهاهم اللّه عن قتله و هم محرمون.»
تفسير القرآن العظيم (ابن ابی حاتم)، ج 4، ص 1204: «حدثنا أبي، ثنا صفوان المؤذن، ثنا الوليد، ثنا بكير بن معروف عن مقاتل بن حيان في قوله: لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ قال: أنزلت في عمرة الحديبية فكانت الوحش و الطير و الصيد يغشاهم في رحالهم لم يروا مثله قط فيما خلا فنهاهم الله عن قتله، و هم محرمون، لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَخافُهُ بِالْغَيْبِ.»
تفسير القمي، ج 1، ص 182: «قال علي بن إبراهيم في قوله يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا- لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ- تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ وَ رِماحُكُمْ- لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَخافُهُ بِالْغَيْبِ قال نزلت في غزاة الحديبية قد جمع الله عليهم الصيد- فدخل بين رحائلهم ليبلونهم الله.»
الكافي، ج 4، ص 396: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ وَ رِماحُكُمْ قَالَ حُشِرَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ ص فِي عُمْرَةِ الْحُدَيْبِيَةِ الْوُحُوشُ حَتَّى نَالَتْهَا أَيْدِيهِمْ وَ رِمَاحُهُمْ. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ وَ رِماحُكُمْ قَالَ حُشِرَ عَلَيْهِمُ الصَّيْدُ فِي كُلِّ مَكَانٍ حَتَّى دَنَا مِنْهُمْ لِيَبْلُوَهُمُ اللَّهُ بِهِ.»
معرفة الصحابة، ج 5، ص 2369: «حَدَّثَنَا حَبِيبُ بْنُ الْحَسَنِ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى، ثنا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَيُّوبَ، ثنا إِبْرَاهِيمُ بْنُ سَعْدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ: فِي "تَسْمِيَةِ مَنْ شَهِدَ الْعَقَبَةَ مِنَ الْأَنْصَارِ، مِنْ بَنِي سَوَادِ بْنِ غَنْمٍ: أَبُو الْيَسَرِ، وَاسْمُهُ كَعْبُ بْنُ عَمْرِو بْنِ عَبَّادِ بْنِ عَمْرِو بْنِ غَنْمٍ، شَهِدَ بَدْرًا، وَهُوَ الَّذِي أَسَرَ الْعَبَّاسَ عَمَّ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّم.»
مستند 2
مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج 17، ص 393: «الحديث الثاني: حسن.»
تفسير مقاتل بن سليمان، ج 1، ص 504: «أن أبا بشر و اسمه: عمرو بن مالك الأنصارى كان محرما فى عام الحديبية بعمرة فقتل حمار وحش فنزلت فيه لا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّداً.»
البرهان في علوم القرآن، ج 1، ص 281 و 282: «ذكر ترتيب ما نزل بالمدينة و هو تسع و عشرون سورة فأول ما نزل فيها: سورة «البقرة»، ثم «الأنفال»، ثم «آل عمران»، ثم «الأحزاب»، ثم «الممتحنة»، ثم «النساء»، ثم «إذا زلزلت»، ثم «الحديد»، ثم «محمد»، ثم «الرعد»، ثم «الرحمن»، ثم «هل أتى»، ثم «الطلاق»، ثم «لم يكن»، ثم «الحشر»، ثم «إذا جاء نصر اللّه»، ثم «النور»، ثم «الحج»، ثم «المنافقون»، ثم «المجادلة»، ثم «الحجرات»، ثم « [يأيها النبيّ] لم تحرّم» «التحريم»، ثم «الصف»، ثم «الجمعة»، ثم «التغابن»، ثم «الفتح»، ثم «التوبة»، ثم «المائدة». و منهم من يقدّم المائدة على التوبة، «و قرأ النبي صلّى اللّه عليه و سلّم [سورة] المائدة في خطبته [يوم] حجة الوداع و قال: يأيها الناس، إن آخر القرآن نزولا سورة المائدة، فأحلّوا حلالها، و حرّموا حرامها.»
التمهید فی علوم القرآن، ج 1، ص 138: «ترتيب النزول، السورة، ترتيب المصحف: 113، المائدة، 5.»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 42، ص 353: «حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مَهْدِيٍّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُعَاوِيَةُ، عَنْ أَبِي الزَّاهِرِيَّةِ، عَنْ جُبَيْرِ بْنِ نُفَيْرٍ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عَائِشَةَ فَقَالَتْ: هَلْ تَقْرَأُ سُورَةَ الْمَائِدَةِ؟ قَالَ قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَتْ:" فَإِنَّهَا آخِرُ سُورَةٍ نَزَلَتْ فَمَا وَجَدْتُمْ فِيهَا مِنْ حَلَالٍ فَاسْتَحِلُّوهُ، وَمَا وَجَدْتُمْ فِيهَا مِنْ حَرَامٍ فَحَرِّمُوهُ" وَسَأَلْتُهَا عَنْ" خُلُقِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ"؟ فَقَالَتْ:" الْقُرْآنُ".»
سنن الترمذی، ج 5، ص 105: «حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ وَهْبٍ، عَنْ حُيَيٍّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْحُبُلِيِّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو، قَالَ: آخِرُ سُورَةٍ أُنْزِلَتْ: الْمَائِدَةُ.»
اللباب في علوم الكتاب، ج 7، ص 514: «و قال مُقَاتِل بن حيان: كانت الوُحُوشُ والطَّيْر تَغْشَاهُم في رِحَالِهِم، حتى يَقْدِرُون على أخْذِهَا بالأيدي، وصَيْدِهَا بالرِّمَاحِ. وقال بعضهم: هذا غَيْر جَائزٍ؛ لأن الصَّيْد المُتوحِّش هو المُمْتَنِعُ دون ما لاَ يَمْتَنِع.»
مفاتيح الغيب، ج 12، ص 428: «قال مقاتل بن حيّان: ابتلاهم اللَّه بالصيد و هم محرمون عام الحديبية حتى كانت الوحش و الطير تغشاهم في رحالهم، فيقدرون على أخذها بالأيدي، و صيدها بالرماح، و ما رأوا مثل ذلك قط، فنهاهم اللَّه عنها ابتلاء.»
مراح لبيد لكشف معنى القرآن المجيد، ج 1، ص 293: «قال مقاتل بن حبان: ابتلاهم اللّه بصيد البر و هم محرمون عام الحديبية حتى كانت الوحش و الطير تغشاهم في رحالهم فيقدرون على أخذ الطير بالأيدي، و الوحش بالرماح و ما رأوا مثل ذلك قط فنهاهم اللّه عنها ابتلاء لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَخافُهُ بِالْغَيْبِ أي ليعاملكم معاملة من يطلب أن يعلم من يخافه حال كون اللّه تعالى غير مرئي له غائبا عن رؤيته أو يخافه بإخلاص القلب فيترك الصيد فَمَنِ اعْتَدى بالتعرض للصيد بَعْدَ ذلِكَ أي بعد بيان أن ما وقع من الصيد ابتلاء من عند اللّه تعالى لتمييز المطيع من العاصي "فَلَهُ عَذابٌ أَلِيمٌ" و هو العذاب في الآخرة و التعزير في الدنيا.»
محاسن التأويل، ج 4، ص 251: «قال مقاتل بن حيان: أنزلت هذه الآية في عمرة الحديبية. فكانت الوحش و الطير و الصيد تغشاهم في رحالهم لم يروا مثله قط فيما خلا، فنهاهم اللّه عن قتله و هم محرمون.»
فتح القدير، ج 2، ص 88: «كان الصيد أحد معايش العرب فابتلاهم اللّه بتحريمه مع الإحرام و في الحرم، كما ابتلى بني إسرائيل أن لا يعتدوا في السبت، و كان نزول الآية في عام الحديبية، أحرم بعضهم و بعضهم لم يحرم، فكان إذا عرض صيد اختلفت فيه أحوالهم.»
روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، ج 4، ص 20: «و الآية كما أخرج ابن أبي حاتم عن مقاتل نزلت في عمرة الحديبية حيث ابتلاهم الله تعالى بالصيد و هم محرمون فكانت الوحوش تغشاهم في رحالهم و كانوا متمكنين من صيدها أخذا بأيديهم و طعنا برماحهم.»
التحرير و التنوير، ج 5، ص 207 و 208: «و قد روي عن مقاتل: أنّ المسلمين في عمرة الحديبية غشيهم صيد كثير في طريقهم، فصار يترامى على رحالهم و خيامهم، فمنهم المحلّ و منهم المحرم، و كانوا يقدرون على أخذه بالأيدي، و صيد بعضه بالرماح. و لم يكونوا رأوا الصيد كذلك قط، فاختلفت أحوالهم في الإقدام على إمساكه. فمنهم من أخذ بيده و طعن برمحه. فنزلت هذه الآية. فلعلّ هذه الآية ألحقت بسورة المائدة إلحاقا، لتكون تذكرة لهم في عام حجّة الوداع ليحذروا مثل ما حلّ بهم يوم الحديبية. و كانوا في حجّة الوداع أحوج إلى التحذير و البيان، لكثرة عدد المسلمين عام حجّة الوداع و كثرة من فيهم من الأعراب.»
تفسير نمونه، ج 5، ص 80: «بطورى كه در كتاب كافى و بسيارى از تفاسير نقل شده، هنگامى كه پيامبر اسلام ص و مسلمانان در سال حديبيه براى عمره با حال احرام حركت كردند. در وسط راه با حيوانات وحشى فراوانى روبرو شدند، بطورى كه مىتوانستند آنها را با دست و نيزهها صيد كنند!. اين شكارها بقدرى زياد بودند كه بعضى نوشتهاند دوش بدوش مركبها و از نزديك خيمهها رفت و آمد مىكردند، نخستين آيات فوق در اين هنگام نازل شد و مسلمانان را از صيد آنها بر حذر داشت، و به آنها اخطار كرد كه اين يك نوع امتحان براى آنها محسوب مىشود.»
تفسير البحر المحيط، ج 4، ص 19: «نزلت عام الحديبية وأقام صلى الله عليه وسلم بالتنعيم فكان الوحش والطير يغشاهم في رحالهم وهم محرمون، وقيل كان بعضهم أحرم وبعضهم لم يحرم فإذا عرض صيد اختلفت أحوالهم واشتبهت الأحكام، وقيل قتل أبو اليسر حمار وحش برمحه فقيل قتلت الصيد وأنت محرم فنزلت.»
أنوار التنزيل و أسرار التأويل، ج 2، ص 143: «نزلت في عام الحديبية ابتلاهم اللّه سبحانه و تعالى بالصيد، و كانت الوحوش تغشاهم في رحالهم بحيث يتمكنون من صيدها أخذا بأيديهم و طعنا برماحهم و هم محرمون.»
منابع
- آلوسی، محمود بن عبد الله. (بیتا). روح المعاني في تفسیر القرآن العظیم و السبع المثاني (ج ۱–16). بیروت: دار الکتب العلمية.
- ابن ابی حاتم، عبد الرحمن بن محمد. (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–13). ریاض: مکتبة نزار مصطفی الباز.
- ابن حنبل، احمد بن محمد. (۱۴۱۶). مسند الإمام أحمد بن حنبل. بیروت: موسسه الرساله.
- ابن عادل. (۱۴۱۹). اللباب في علوم الكتاب (ج ۱–20). بیروت: دار الكتب العلمية.
- ابن عاشور، محمد طاهر. (بیتا). التحریر و التنویر (ج ۱–30). بیروت: مؤسسة التاريخ العربي.
- ابن کثیر، اسماعیل بن عمر. (بیتا). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–9). بیروت: دار الکتب العلمية.
- ابو حیان، محمد بن یوسف. (بیتا). البحر المحیط فی التفسیر (ج ۱–11). بیروت: دار الفکر.
- الأصبهاني، أبو نعيم. (۱۴۱۹). معرفة الصحابة (ج ۱–7). ریاض: دار الوطن للنشر.
- بیضاوی، عبد الله بن عمر. (بیتا). انوار التنزیل و اسرار التاویل (ج ۱–5). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- ترمذی، محمد بن عیسی. (۱۴۱۹). سنن الترمذی (ج 1). [بی نا].
- ثعلبی، احمد بن محمد. (۱۴۲۲). الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- زرکشی، محمد بن عبدالله. (۱۴۱۰). البرهان في علوم القرآن. (یوسف عبدالرحمن مرعشلی، جمال حمدی ذهبی، و ابراهیم عبدالله کردی، محققین) (ج 1-4). بیروت: دار المعرفة.
- شوکانی، محمد. (بیتا). فتح القدیر (ج ۱–6). دمشق: دار ابن کثير.
- عیاشی، محمد بن مسعود. (بیتا). التفسير (ج ۱–2). تهران: مکتبة العلمية الاسلامية.
- فخر رازی، محمد بن عمر. (بیتا). التفسیر الکبیر (ج ۱–32). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- قاسمی، جمالالدین. (بیتا). محاسن التأویل (ج ۱–9). بیروت: دار الکتب العلمية.
- قمی، علی بن ابراهیم. (۱۳۶۳). تفسير القمي (ج ۱–2). قم: دار الکتاب.
- کلینی، محمد بن یعقوب. (بیتا). الکافي (ج ۱–8). تهران: دار الکتب الإسلامیة.
- مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی. (۱۳۶۳). مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (ج ۱–28). تهران: دار الکتب الإسلامیة.
- معرفت، محمد هادی. (۱۳۸۸). التمهید فی علوم القرآن. قم - ایران: مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید.
- مقاتل بن سلیمان. (بیتا). تفسیر مقاتل (ج ۱–5). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- مکارم شیرازی، ناصر. (۱۳۸۰). تفسیر نمونه (ج ۱–28). تهران: دار الکتب الإسلامیة.
- نووی، محمد. (بیتا). مراح لبید لکشف معنی القرآن المجید (ج ۱–2). بیروت: دار الکتب العلمية.
- واحدی، علی بن احمد. (بیتا). الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز (ج ۱–2). بیروت: دار القلم.
منابع
- ↑ ترجمه محمد مهدی فولادوند
- ↑ معرفة الصحابة، الأصبهاني، ج 5، ص 2369
- ↑ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 4، ص 108
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ تفسیر مقاتل، مقاتل بن سلیمان، ج 1، ص 504
- ↑ مرآة العقول، مجلسی، ج 17، ص 393
- ↑ مسند أحمد، ابن حنبل، ج 42، ص 353؛ سنن الترمذی، ترمذی، ج 5، ص 105؛ البرهان في علوم القرآن، زرکشی، ج 1، ص 282؛ التمهید، معرفت، ج 1، ص 138
- ↑ التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج 5، ص 207 و 208
- ↑ اللباب في علوم الكتاب، ابن عادل، ج 7، ص 514؛ التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج 12، ص 428؛ محاسن التأویل، قاسمی، ج 4، ص 251؛ مراح لبید لکشف معنی القرآن المجید، نووی، ج 1، ص 293
- ↑ روح المعاني، آلوسی، ج 4، ص 20؛ التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج 5، ص 207 و 208؛ البحر المحیط فی التفسیر، ابو حیان، ج 4، ص 19؛ انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیضاوی، ج 2، ص 143؛ فتح القدیر، شوکانی، ج 2، ص 88؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج 5، ص 80
نظرات