سبب نزول سوره لقمان آیه 6

از اسلامیکا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سبب نزول آیه 6 سوره لقمان

آیه مربوط به سبب ‌نزول

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَري لَهْوَ الْحَديثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهين‏» (لقمان، 6) (و برخى از مردم كسانى‏اند كه سخن بيهوده را خريدارند تا [مردم را] بى [هيچ‏] دانشى از راه خدا گمراه كنند، و [راه خدا] را به ريش­خند گيرند براى آنان عذابى خواركننده خواهد بود.)[۱]

خلاصه سبب نزول

برای آیه شش سوره لقمان دو سبب نزول گزارش شده است: 1. نضر بن حارث با خرید تعدادی از داستان­های ایرانیان می­خواست برای دورکردن مردم از پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) آنها را فریب دهد؛ لذا آیه شش سوره لقمان نازل شد؛ 2. شخصى كنيزى را برای آواز‏خوانى خرید و آیه یادشده برای سرزنش او نازل شد.

سند هردو روایت ضعیف شمرده شده‌؛ گرچه محتوای هردو تقویت شده است. به نظر می‌رسد روایت اول به ­دلیل نقل عده بیشتری از مفسران و تناسب با فضای کلی آیه شش سوره لقمان بر سبب دوم ترجیح دارد.

بررسی تفصیلی سبب نزول

سبب اول[۲] (کارشکنی نضر بن حارث در مسیر هدایت)(ر.ک. مستند 1)

بر اساس شماری از روایات، آیه ششم سوره لقمان درباره نضر بن حارث، از سخت‌ترین دشمنان پیامبر اکرم، به ­سبب تکذیب و آزار ایشان[۳]) نازل شده است. وی با سفر به برخی از مناطق ایران و خریدن داستان­ها و افسانه‌های ایرانیان، در بازگشت به مکه برای گمراه­کردن مردم، آنها را با داستان­های رستم و اسفنديار مشغول می‌کرد. سپس آیه ششم سوره لقمان در نکوهش او نازل شد.‏[۴] قمی بدون اشاره به جزئیات داستان و تصریح به سببیت آن، برای نزول آیه ششم سوره لقمان، آن را به نضر بن حارث ربط داده است.‏[۵] ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

مصادر سبب نزول

مصادری که با اندکی اختلاف در جزئیات سبب نزول را نقل کرده­اند:

  1. تفسیر مقاتل (زیدی، قرن 2، تفسیر روایی)؛
  2. تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم) (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
  3. تفسیر بحر العلوم (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
  4. شعب الایمان (سنی، قرن 5، حدیثی)؛
  5. اسباب النزول (سنی، قرن 5، اسباب نزول)؛
  6. التبیان (شیعی، قرن 5، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
  7. الکشف و البیان (سنی، قرن 5، تفسیر روایی).


بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 2)

عمده مصادر یادشده سبب نزول را بدون ذکر سلسله سند آورده‌اند که از این­جهت، روایت قابل بررسی سندی نیست و ضعیف شمرده می‌شود. گزارش بیهقی افزون بر افتادن نام برخی از راویان در سلسله سند (ارسال) جعلی شمرده شده است.‏[۶]

شماری از شواهدی که محتوای سبب نزول یادشده را تأیید می‌کند:

1.‌ سبب با قرائن داخلی آیه ششم سوره لقمان تناسب دارد؛‏[۷] چون خریدار سخنان باطل و بیهوده‌ که آیه درباره­اش فرموده، در روایت به ­خوبی نمایان است که نضر بن حارث است.

2. سفر نضر بن حارث به سرزمین پارس و معاشرت با پارسیان مسأله‌ای است که در تاریخ نیز آمده است. بر اساس منابع تاریخی، او با سفر به ایران، داستان­هایی را از آنها آموخته بود.‏[۸] این گزارش تاریخی شاهدی بر درستی محتوای روایت است. ‬‬

3. نوع تعامل نضر با پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) نشان می‌دهد که او برای دشمنی از روش‌های بسیاری به ره برده که ماجرای یادشده یکی از آنهاست. تحریک و تشویق مشرکان مکه بر دشمنی با پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه)،‏[۹] توطئه‌چینی برای کشتن حضرت،‏[۱۰] آتش‌افروزی برای ایجاد جنگ بدر‏[۱۱] از مواردی است که دشمنی شدید نضر بن حارث با پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) و دین اسلام را بیان می­کند، که به ­انضمام قرائن دیگر، شاهد آن است که ماجرای نضر بن حارث احتمالی دور از ذهن نیست.

4. عمده مفسران سبب نزول یادشده را نقل کرده‌اند. شماری از آنها: طبرسی،‏[۱۲] ابن عطیه،‏[۱۳] شوکانی،‏[۱۴] آلوسی،‏[۱۵] و ابن عاشور[۱۶] هستند. طباطبایی بعید ندانسته که داستان نضر بن حارث سبب نزول برای همه آیات سوره لقمان باشد.‏[۱۷] طبری و قاسمی به این سبب اشاره نکرده‌اند. نتیجه آن­که با چشم‌پوشی از ضعف سند، محتوای گزارش سبب نزول قابل اعتماد است.

سبب دوم (خرید کنیز آوازخوان)(ر.ک. مستند 3)

شماری از مصادر نقل کرده‌اند که آیه شش سوره لقمان درباره شخصى نازل شده كه كنيزى را برای آوازخوانى می­خرد و خداوند با نازل­کردن آیه یادشده او را سرزنش می‌کند.‏[۱۸]‬‬‬‬

مصادر سبب نزول

مصادری که با اندکی اختلاف در جزئیات سبب نزول را نقل کرده­اند:

  1. جامع البیان (سنی، قرن 4، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
  2. اسباب النزول (سنی، قرن 5، اسباب نزول)؛
  3. الکشف و البیان (سنی، قرن 5، تفسیر روایی).


بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 4)

سبب نزول یادشده از دو طریق نقل شده است. طریقی که طبری نقل کرده، نام محمد بن سعد العوفی در سلسله سند آن است که برخی وی را تضعیف کرده‌اند.‏[۱۹] در طریق واحدی نیز نام ثُوَير بن أبي فاخِتَة آمده است که او ضعیف‏[۲۰] و دروغگو شمرده شده است.‏[۲۱] ‬‬

یکی از قرائنی که محتوای سبب نزول یادشده را تأیید می‌کند، مجموعه روایاتی است که آیه ششم سوره لقمان را به غنا تفسیر کرده‌اند.‏[۲۲] حاکم نیشابوری پس از نقل یکی از آن روایات، سندش را صحیح شمرده است.‏[۲۳] ‬‬‬‬‬‬

افزون بر مصادر یادشده برخی از مفسران به آن اشاره کرده‌اند. طبرسی پس از نقل گزارش سبب نزول، روایتی را برای تأیید آن نقل می‌کند.‏[۱۲] ابن عطیه،‏[۱۳] شوکانی،‏[۱۴] آلوسی‏[۱۵] و ابن عاشور‏[۷] از مفسرانی­اند که آن را نقل کرده­اند. طوسی، قاسمی و طباطبایی به این سبب اشاره‌ نکرده‌اند.

بررسی نهایی سبب نزول آیه 6 سوره لقمان

با توجه به مطالب پیشین و مرجحات محتوایی دو سبب یادشده، به نظر می‌رسد سبب نخست به ­دلیل تناسب با فرازهای آیه شش سوره لقمان و نقل شمار بیشتری از مفسران، نسبت به سبب دوم ترجیح دارد.

مستندات

مستند 1

أنساب الأشراف، ج ‏1، ص 139: «كان النضر بن الحارث بن علقمة بن كلدة بن عبد مناف بن عبد الدار يكنى أبا فائد. و كان أشد قريش مباداة للنبي صلى اللّه عليه و سلم بالتكذيب و الأذى.»

تفسير مقاتل بن سليمان، ج ‏3، ص 432 - 433: «و ذلك أن النضر ابن الحارث قدم إلى الحيرة تاجرا فوجد حديث رستم و اسفندباز فاشتراه ثم أتى به أهل مكة فقال: محمد. يحدثكم عن عاد و ثمود و إنما هو مثل حديث رستم و اسفندباز يقول اللّه- تعالى-: أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِين.»

تفسير القمي، ج ‏2، ص 161: «و في رواية أبي الجارود عن أبي جعفر ع في قوله «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ إلخ ...» فهو النضر بن الحارث بن علقمة بن كلدة من بني عبد الدار بن قصي و كان النضر راويا لأحاديث الناس و أشعارهم.»

بحر العلوم، ج ‏3، ص 21: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ يعني: من الناس ناس يشترون أباطيل الحديث، و هو النضر بن الحارث كان يخرج إلى أرض فارس تاجرا، و يشتري من هنالك من أحاديثهم، و يحمله إلى مكة و يقول لهم: إن محمدا يحدثكم بالأحاديث طرفا منها، و أنا أحدثكم بالحديث تاما لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ يعني: يصرف الناس عن دين اللَّهِ عز و جل.»

شعب الإيمان، ج 7، ص 167: «أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ الدَّهَّانُ، أنا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ نَصْرٍ، ثنا يُوسُفُ بْنُ بِلَالٍ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ مَرْوَانَ، عَنِ الْكَلْبِيِّ، عَنْ أَبِي صَالِحٍ، فِي قَوْلِهِ: {وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهُوَ الْحَدِيثِ} [لقمان: 6]- يَعْنِي بَاطِلَ الْحَدِيثِ بِالْقُرْآنِ -، قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: " وَهُوَ النَّضْرُ بْنُ الْحَارِثِ بْنِ عَلْقَمَةَ، يَشْتَرِي أَحَادِيثَ الْأَعَاجِمِ وَصَنِيعَهُمْ فِي دَهْرِهِمْ، فَرَوَاهُ مِنْ حَدِيثِ الرُّومِ وَفَارِسَ وَرُسْتُمَ وَاسْفَنْدِيَارَ وَالْقُرُونِ الْمَاضِيَةِ، وَكَانَ يَكْتُبُ الْكُتُبَ مِنَ الْحِيرَةِ وَالشَّامِ، وَيُكَذِّبُ بِالْقُرْآنِ، فَأَعْرَضَ عَنْهُ فَلَمْ يُؤْمِنْ بِهِ ".»

اسباب النزول، ص 356: «قال الكلبي و مقاتل: نزلت في النَّضر بن الحارث، و ذلك أنه كان يخرج تاجراً إلى فارس فيشتري أخبار الأعاجم فيرويها و يحدث بها قريشاً و يقول لهم: إن محمداً يحدثكم بحديث عاد و ثمود، و أنا أحدثكم بحديث رُسْتُم و إِسْفِنْدِيَار و أخبار الأكاسرة، فيستملحون حديثه و يتركون استماع القرآن. فنزلت فيه هذه الآية.»

التبيان في تفسير القرآن، ج ‏8، ص 271: «و قيل: الآية نزلت في النضر ابن الحارث بن كلدة كان اشترى كتباً فيها أحاديث الفرس: من حديث رستم و إسفنديار، فكان يلهيهم بذلك و يطرف به، ليصد عن سماع القرآن و تدبر ما فيه.»

الكشف و البيان عن تفسير القرآن، ج ‏7، ص 310: «قال الكلبي و مقاتل: نزلت في النضر بن الحارث بن علقمة بن كلدة بن عبد الدار بن قصي، كان يتجر فيخرج إلى فارس فيشتري أخبار الأعاجم فيرويها و يحدّث بها قريشا و يقول لهم: إنّ محمّدا يحدّثكم بحديث عاد و ثمود، و أنا أحدّثكم بحديث رستم و إسفنديار و أخبار الأعاجم و الأكاسرة، فيستملحون حديثه و يتركون استماع القرآن.»

مستند 2

 الاستيعاب في بيان الأسباب، ج 3، ص 59: «أخرجه البيهقي في "شعب الإيمان" (4/ 305 رقم 5194) من طريق السدي الصغير عن الكلبي عن أبي صالح عن ابن عباس به. قلنا: وهذا حديث موضوع؛ من دون ابن عباس ثلاثتهم متهمون بالكذب

التحرير و التنوير، ج ‏21، ص 91: «و ألفاظ الآية أنسب انطباقا على قصة النضر بن الحارث.»

السيرة النبوية (لابن هشام)، ج ‏1، ص 300: «و كان النّضر بن الحارث من شياطين قريش، و ممن كان يؤذى رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم، و ينصب له العداوة، و كان قد قدم الحيرة، و تعلّم بها أحاديث ملوك الفرس، و أحاديث رستم و اسبنديار.»

أنساب الأشراف، ج ‏1، ص 139 - 140: «كان النضر بن الحارث بن علقمة بن كلدة بن عبد مناف بن عبد الدار يكنى أبا فائد. و كان أشد قريش مباداة للنبي صلى اللّه عليه و سلم بالتكذيب و الأذى. و كان صاحب أحاديث، و نظر في كتب الفرس‏... و كان النضر قدم الحيرة.»

المنتظم في تاريخ الأمم و الملوك، ج ‏3، ص 155: «حتى أتاه النضر بن الحارث، فقال: بلغني أنك تحسن القول في محمد، فكيف ذاك و هو يسب الآلهة، و يزعم أن آباءنا في النار، و يتوعد من لا يتبعه بالعذاب؟ فأظهر أبو أحيحة عداوة رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و سلّم، و ذمه و عيب ما جاء به، فقويت بذلك نفوس المشركين.»

تاريخ الأمم و الملوك، ج ‏2، ص 370: «لما اجتمعوا لذلك و اتعدوا ان يدخلوا دار الندوه، و يتشاوروا فيها في امر رسول الله ص غدوا في اليوم الذى اتعدوا له، و كان ذلك اليوم يسمى الزحمه، فاعترضهم ابليس في هيئة شيخ جليل، عليه بت له، فوقف على باب الدار، فلما راوه واقفا على بابها، قالوا: من الشيخ؟ قال: شيخ من اهل نجد، سمع بالذي اتعدتم له، فحضر معكم ليسمع ما تقولون، و عسى الا يعدمكم منه راى و نصح، قالوا: اجل، فادخل، فدخل معهم، و قد اجتمع فيها اشراف قريش كلهم، من كل قبيله، من بنى عبد شمس شيبه و عتبة ابنا ربيعه و ابو سفيان بن حرب، و من بنى نوفل ابن عبد مناف طعيمه بن عدى و جبير بن مطعم و الحارث بن عامر ابن نوفل و من بنى عبد الدار بن قصى النضر بن الحارث بن كلده.»

أنساب الأشراف، ج ‏1، ص 292: «و كان الحارث بن عامر بن نوفل أراد أن لا يسير إلى بدر. و ذلك أنه كان صديقا لضمضم. فأشار عليه أن لا يفعل. فلم يدعه عقبة بن أبى معيط، و النضر بن الحارث، و أبو جهل، و بكتوه بالجبن‏.»

مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏8، ص 490: «نزل قوله «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ» في النضر بن الحرث بن علقمة بن كلدة بن عبد الدار بن قصي بن كلاب كان يتجر فيخرج إلى فارس فيشتري أخبار الأعاجم و يحدث بها قريشا و يقول لهم إن محمدا يحدثكم بحديث عاد و ثمود و أنا أحدثكم بحديث رستم و إسفنديار و أخبار الأكاسرة فيستمعون حديثه و يتركون استماع القرآن عن الكلبي.»

المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز، ج ‏4، ص 345: «و قال بعض الناس نزلت في النضر بن الحارث لأنه اشترى كتب رستم و اسبندياد و كان يخلف رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم فيحدثهم بتلك الأباطيل و يقول أنا أحسن حديثا من محمد.»

فتح القدير، ج ‏4، ص 271: «و هو النضر بن الحارث بن علقمة اشترى أحاديث الأعاجم و صنيعهم في دهرهم. و كان يكتب الكتب من الحيرة إلى الشام، و يكذب بالقرآن.»

روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج ‏11، ص 67: «و في أسباب النزول للواحدي عن الكلبي، و مقاتل أنه كان يخرج تاجرا إلى فارس فيشتري أخبار الأعاجم و في بعض الروايات كتب الأعاجم فيرويها و يحدث بها قريشا و يقول لهم: إن محمدا عليه الصلاة و السلام يحدثكم بحديث عاد، و ثمود و أنا أحدثكم بحديث رستم، و إسفنديار و أخبار الأكاسرة فيستملحون حديثه و يتركون استماع القرآن فنزلت.»

التحرير و التنوير، ج ‏21، ص 90: «و الأصح في المراد بقوله وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ أنه النضر بن الحارث فإنه كان يسافر في تجارة إلى بلاد فارس فيتلقى أكاذيب الأخبار عن أبطالهم في الحروب المملوءة أكذوبات فيقصّها على قريش في أسمارهم و يقول: إن كان محمد يحدثكم بأحاديث عاد و ثمود فأنا أحدثكم بأحاديث رستم و إسفنديار و بهرام. و من المفسرين من قال: إن النضر كان يشتري من بلاد فارس كتب أخبار ملوكهم فيحدث بها قريشا، أي بواسطة من يترجمها لهم.»

الميزان في تفسير القرآن، ج ‏16، ص 212: «في المجمع: نزل قوله تعالى: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ» في النضر بن الحارث بن علقمة بن كلدة- بن عبد الدار بن قصي بن كلاب- كان يتجر فيخرج إلى فارس فيشتري أخبار الأعاجم- و يحدث بها قريشا و يقول لهم: إن محمدا يحدثكم بحديث عاد و ثمود- و أنا أحدثكم بحديث رستم و إسفنديار- و أخبار الأكاسرة فيستمعون حديثه و يتركون استماع القرآن: عن الكلبي. أقول: و روى هذا المعنى في الدر المنثور، عن البيهقي عن ابن عباس، و لا يبعد أن يكون ذلك سبب نزول تمام السورة كما تقدمت الإشارة إليه.»

مستند 3

جامع البيان في تفسير القرآن، ج ‏21، ص 41: «ذكر من قال ذلك: حدثني محمد بن سعد، قال: ثني أبي قال: ثني عمي، قال: ثني أبي، عن أبيه أب جد سعد، عن ابن عباس لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ قال: سبيل الله: قراءة القرآن، و ذكر الله إذا ذكره، و هو رجل من قريش اشترى جارية مغنية.»

أسباب النزول، ص 357: «و قال ثُوَير بن أبي فاخِتَةَ عن أبيه، عن ابن عباس: نزلت هذه الآية في رجل اشترى جارية تغنيه ليلًا و نهاراً. قوله تعالى: وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِكَ بِي ... الآية.»

الكشف و البيان عن تفسير القرآن، ج ‏7، ص 310: «و قال ثوير بن أبي فاختة عن أبيه عن ابن عبّاس: نزلت هذه الآية في رجل اشترى جارية تغنّيه ليلا و نهارا.»

مستند 4

المغني في الضعفاء، ج 2، ص 584: «مُحَمَّد بن سعد الْعَوْفِيّ عَن يزِيد وروح لينه الْخَطِيب.»

لسان المیزان، ج 7، ص 150: «محمد بن سعد بن محمد بن الحسن بن عطية العوفي... قال الخطيب: كان لينا في الحديث.»

 الجرح و التعديل، ج 2، ص 472: «حدثنا عبد الرحمن أنا ابن أبي خيثمه فيما كتب إلي قال سمعت يحيى بن معين يقول: ثوير بن أبي فاختة ضعيف.»

الكامل في ضعفاء الرجال، ج 2، ص 316: «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الصُّوفيّ، حَدَّثَنا ابْن أَبِي صفوان الثقفي سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ: سَمعتُ الثَّوْريّ يَقُولُ ثوير بْن أَبِي فاختة ركن من أركان الكذب.»

تفسير القرآن العظيم (ابن أبي حاتم)، ج ‏9، ص 3096: «عن ابن عباس رضي اللّه عنهما وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ قال: هو الغناء و أشباهه.»

جامع البيان في تفسير القرآن، ج ‏21، ص 40: «حدثنا عمرو بن علي، قال: ثنا عمران بن عيينة، قال: ثنا عطاء بن السائب، عن سعيد بن جبير، عن ابن عباس وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ قال: الغناء و أشباهه.»

المستدرك على الصحيحين، ج 2، ص 445: «حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ، ثنا بَكَّارُ بْنُ قُتَيْبَةَ الْقَاضِي، ثنا صَفْوَانُ بْنُ عِيسَى الْقَاضِي، ثنا حُمَيْدٌ الْخَرَّاطُ، عَنْ عَمَّارٍ الدُّهْنِيِّ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنْ أَبِي الصَّهْبَاءِ، عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: {وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهُوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّه لقمان: 6 قَالَ: «هُوَ وَاللَّهِ الْغِنَاءُ» هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ وَلَمْ يُخْرِجَاهُ صحيح.»

التبيان في تفسير القرآن، ج ‏8، ص 271: «و قال ابن عباس و ابن مسعود و مجاهد: لهو الحديث الغناء، و هو المروي عن أبي جعفر عليه السلام.»

مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏ 8، ص 490: «و قيل نزل في رجل اشترى جارية تغنيه ليلا و نهارا عن ابن عباس و يؤيده ما رواه أبو أمامة عن النبي ص قال لا يحل تعليم المغنيات و لا بيعهن و أثمانهن حرام و قد نزل تصديق ذلك في كتاب الله تعالى «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي» الآية و الذي نفسي بيده ما رفع رجل عقيرته يتغنى إلا ارتدفه شيطانان يضربان أرجلهما على صدره و ظهره حتى يسكت.»

المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز، ج‏ 4، ص 345: «و قوله تعالى: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ روي أنها نزلت في قرشي اشترى جارية مغنية تغني بهجاء محمد صلى اللّه عليه و سلم و سبه فنزلت الآية في ذلك.»

فتح القدير، ج ‏4، ص 271: «نزلت في رجل من قريش اشترى جارية مغنية.»

روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج ‏11، ص 67: «و في رواية ذكرها البيهقي في السنن عن ابن مسعود أنه قال: في الآية هو رجل يشتري جارية تغنيه ليلا أو نهارا.»

التحرير و التنوير، ج‏ 21، ص 91: «الثاني أنها نزلت في رجل من قريش قيل هو ابن خطل اشترى جارية مغنية فشغل الناس بها عن استماع النبي‏ء صلّى اللّه عليه و سلّم.»

منابع

  1. ‏آلوسی، محمود بن عبد الله. (۱۴۱۵). روح المعاني في تفسیر القرآن العظیم و السبع المثاني (ج ۱–16). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬
  2. ‏ابن ابی حاتم، عبد الرحمن بن محمد. (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–13). ریاض: مکتبة نزار مصطفی الباز.‬‬‬‬‬‬‬‬
  3. ‏ابن حجر العسقلانی. (۲۰۰۲). لسان المیزان. بیروت: دار البشائر الاسلامیه.‬‬‬‬‬‬‬‬
  4. ‏ابن عاشور، محمد طاهر. (بی‌تا). التحریر و التنویر (ج ۱–30). بیروت: مؤسسة التاريخ العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬
  5. ‏ابن عدي. (۱۴۱۸). الكامل في ضعفاء الرجال (ج ۱–9). بیروت: الكتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬
  6. ‏ابن عطیه، عبدالحق بن غالب. (۱۴۲۲). المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز (ج ۱–6). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬
  7. ‏ابن هشام، عبد الملک بن هشام. (بی‌تا). السیرة النبویة (ج ۱–4). بیروت: دار المعرفة.‬‬‬‬‬‬‬‬
  8. ‏ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی. (۱۴۱۲). المنتظم في تاريخ الأمم و الملوک (ج ۱–19). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬
  9. ‏الحاکم، ابو عبدالله. (۱۴۱۱). المستدرك على الصحيحين (ج 4). بیروت: دار الكتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬
  10. ‏الذهبی، شمس الدین. ( بی‌تا). المغني في الضعفاء (ج ۱–2). بی‌جا.‬‬‬‬‬‬‬‬
  11. ‏الرازي، ابن أبي حاتم. (۱۲۷۱). الجرح و التعديل (ج ۱–9). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬
  12. ‏بلاذری، احمد بن یحیی. (۱۴۱۷). أنساب الأشراف (ج ۱–5). بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.‬‬‬‬‬‬‬‬
  13. ‏بیهقی. (۱۴۲۳). شعب الإيمان (ج ۱–14). ریاض: مكتبة الرشد للنشر والتوزيع بالرياض بالتعاون مع الدار السلفية ببومباي بالهند.‬‬‬‬‬‬‬‬
  14. ‏ثعلبی، احمد بن محمد. (۱۴۲۲). الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬
  15. ‏سلیم بن عید الهلالی و دیگران. (۱۴۲۵). الاستیعاب فی بیان الاسباب (ج ۱–3). عربستان: دار ابن الجوزی.‬‬‬‬‬‬‬‬
  16. ‏سمرقندی، نصر بن محمد. (بی‌تا). بحر العلوم (ج ۱–3). بیروت: دار الفکر.‬‬‬‬‬‬‬‬
  17. ‏شوکانی، محمد. (۱۴۱۴). فتح القدیر (ج ۱–6). دمشق: دار ابن کثير.‬‬‬‬‬‬‬‬
  18. ‏طباطبایی، محمدحسین. (۱۴۱۷). المیزان في تفسیر القرآن (ج ۱–20). بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.‬‬‬‬‬‬‬‬
  19. ‏طبرسی، فضل بن حسن. (۱۳۷۲). مجمع البيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). تهران: ناصر خسرو.‬‬‬‬‬‬‬‬
  20. ‏طبری، محمد بن جریر. (۱۳۸۷). تاریخ الطبري: تاريخ الأمم و الملوك (ج ۱–11). بیروت: دار التراث.‬‬‬‬‬‬‬‬
  21. ‏طبری، محمد بن جریر. (۱۴۱۲). جامع البیان فی تفسیر القرآن (ج ۱–30). بیروت: دار المعرفة.‬‬‬‬‬‬‬‬
  22. ‏طوسی، محمد بن حسن. (بی‌تا). التبيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬
  23. ‏قمی، علی بن ابراهیم. (۱۳۶۳). تفسير القمي (ج ۱–2). قم: دار الکتاب.‬‬‬‬‬‬‬‬
  24. ‏مقاتل بن سلیمان. (۱۴۲۳). تفسیر مقاتل (ج ۱–5). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬
  25. ‏واحدی، علی بن احمد. (۱۴۱۱). اسباب النزول (ج ۱–1). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬



منابع

  1. ترجمه محمدمهدی فولادوند
  2. ترتیب ذکر اسباب نزول بر اساس درجه اعتبار نیست.
  3. أنساب الأشراف، بلاذری، ج 1، ص 139
  4. تفسیر مقاتل، مقاتل بن سلیمان، ج 3، ص 432 - 433‬؛ بحر العلوم، سمرقندی، ج 3، ص 21‬؛ شعب الإيمان، بیهقی، ج 7، ص 167‬؛ اسباب النزول، واحدی، ص 356‬؛ التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 8، ص 271‬؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 7، ص 310
  5. تفسير القمي، قمی، ج 2، ص 161
  6. الاستیعاب فی بیان الاسباب، الهلالی و دیگران، ج 3، ص 59
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج 21، ص 91
  8. السیرة النبویة، ابن هشام، ج 1، ص 300‬؛ أنساب الأشراف، بلاذری، ج 1، ص 139 - 140
  9. المنتظم في تاريخ الأمم و الملوک، ابن‌جوزی، ج 3، ص 155
  10. تاريخ الأمم و الملوك، طبری، ج 2، ص 370
  11. أنساب الأشراف، بلاذری، ج 1، ص 292
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ مجمع البيان، طبرسی، ج 8، ص 490
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ المحرر الوجیز، ابن عطیه، ج 4، ص 345
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ فتح القدیر، شوکانی، ج 4، ص 271
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ روح المعاني، آلوسی، ج 11، ص 67
  16. التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج 21، ص 90
  17. المیزان، طباطبایی، ج 16، ص 212
  18. جامع البیان، طبری، ج 21، ص 41‬؛ اسباب النزول، واحدی، ص 357‬؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 7، ص 310
  19. المغني في الضعفاء، الذهبی، ج 2، ص 584‬؛ لسان المیزان، العسقلانی، ج 7، ص 150
  20. الجرح و التعديل، الرازي، ابن أبي حاتم، ج 2، ص 472
  21. الكامل في ضعفاء الرجال، ابن عدي، ج 2، ص 316
  22. تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 9، ص 3096‬؛ جامع البیان، طبری، ج 21، ص 40‬؛ المستدرك على الصحيحين، الحاکم، ج 2، ص 445‬؛ التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 8، ص 271
  23. المستدرك على الصحيحين، الحاکم، ج 2، ص 445

مقالات پیشنهادی

رده مقاله: قرآن
0.00
(یک رای)

نظرات

اضافه کردن نظر شما
اسلامیکا از همه نظرات استقبال می‌کند. اگر شما نمی‌خواهید به صورت ناشناس باشید، ثبت نام کنید یا وارد سامانه شوید.