سبب نزول آیات 14 و 15 سوره لقمان
آیات مربوط به سبب نزول
«وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَ فِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ(14) وَ إِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَاتُطِعْهُمَا وَ صَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ(15)» (لقمان، 14 و 15) (و انسان را درباره پدر و مادرش سفارش كرديم؛ مادرش به او باردار شد، سستى بر روى سستى، و از شير بازگرفتنش در دو سال است. [آرى، به او سفارش كرديم] كه شكرگزارِ من و پدر و مادرت باش كه بازگشت [همه] بهسوی من است. (14) و اگر تو را وادارند تا درباره چيزى كه تو را بدان دانشى نيست به من شرکورزی، از آنان فرمان مبر، و[لى] در دنيا بهخوبی با آنان معاشرت كن، و راه كسى را پيروى كن كه توبهکنان بهسوی من بازمىگردد. و [سرانجام] بازگشت شما بهسوی من است، و از [حقيقت] آنچه انجام مىداديد شما را باخبر خواهم كرد.) (15)[۱]
خلاصه سبب نزول
برای آیات چهارده و پانزده سوره لقمان دو سبب نزول نقل شده است: 1. طبق یکی از نقلها سبب نزول صدر آیه: «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ» (و انسان را درباره پدر و مادرش سفارش كرديم) ناراحتی و اعتراض مادر سعد بن ابی وقاص از مسلمانشدن وی بوده است که در پی آن مادر سعد قسم یاد کرد تا زمانی که سعد دست از اسلام برندارد، وی آب و غذا نخورد؛ ولی وقتی مقاومت سعد را دید، بعد از سهروز تسلیم شد. سند این سبب نزول را (بهجهت نقل در کتب صحیح حدیثی) صحیح شمردهاند؛ اما از نظر محتوا بهدلیل تداخل با سبب نزول آیه هشتم سوره عنکبوت و ناسازگاری با آیات چهارده و پانزده سوره لقمان با اشکال روبهروست؛ 2. مبتنی بر گزارشی از ابن عباس سبب نزول قسمتی از آیه: «وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ» (و راه كسى را پيروى كن كه توبهکنان بهسوی من بازمىگردد) سؤال عدهای (از اهل مکه) درباره ایمانآوردن ابوبکر بن ابی قحافه بوده است که در پی این ماجرا ابوبکر آنان را به ایمان دعوت کرد. سند روایت را بهجهت ارسال (ابهام در اتصال سند) ضعیف شمردهاند و از نظر محتوایی بهدلیل ناسازگاری با الفاظ و معانی آیات یادشده با مشکل مواجه است.
بررسی تفصیلی سبب نزول
سبب نزول اول[۲] (اعتراض مادر سعد بن ابی وقاص به مسلمانشدن او)(ر.ک. مستند 1)
بر اساس گزارشهایی در اینباره سبب نزول صدر آیات چهارده و پانزده سوره لقمان: «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ» (و انسان را درباره پدر و مادرش سفارش كرديم) ناراحتی و اعتراض مادر سعد بن ابی وقاص نسبت به مسلمانشدن وی بوده است؛ چنانکه مادر سعد او را قسم داد که اگر دست از آیین اسلام برندارد، خوردن و آشامیدن را ترک میکند؛ اما سعد از سخن مادر پیروی نکرد تا اینکه مادرش (بر اثر ضعف حاصل از گرسنگی و تشنگی) از هوش رفت؛ سپس آیات چهارده و پانزده سوره لقمان نازل شد و دستور داد که اگر لازمه انجام خواسته پدر و مادر شرک به خداوند است، از آن پیروی نکنید.[۳] در شماری از مصادر، پایان ماجرا چنین گزارش شده است: مادر سعد خطاب به وی گفت، اگر دست از دین محمد برنداری خوردن و آشامیدن را ترک میکنم تا بمیرم و ننگ مادرکشی برایت بماند. سعد میگوید، مادرم یکروز غذا نخورد تا اینکه بر او فشار وارد شد و یک روز و شب دیگر هم غذا تناول نکرد تا به او گفتم، مادر! به خدا قسم اگر صد جان داشته باشی و یکییکی از بدنت خارج شود، دست از آیینم برنمیدارم. مادرم وقتی چنین دید، غذا خورد.[۴] برخی از مصادر بهاجمال تنها به غذا خوردن مادر سعد بعد از سهروز اشاره کردهاند[۵] و بعضی نیز بدون بیان اصل ماجرا تنها به سبب نزول اشاره کردهاند.[۶] همچنین شماری روایت را ذیل آیات چهارده و پانزده[۷] و عدهای ذیل آیه پانزده سوره لقمان ذکر کردهاند.[۸]
مصادر سبب نزول
مصادری که سبب نزول را با اختلاف در جزئیات ذکر کردهاند:# تفسیر مقاتل ( زیدی، قرن 2، تفسیر روایی)؛
- جامع البیان (سنی، قرن 4، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
- اسباب نزول القرآن (سنی، قرن 5، اسباب نزول)؛
- التبیان فی تفسیر القرآن (شیعی، قرن 5، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
- تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر) (سنی، قرن 8، تفسیر روایی).
بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 2)
سند روایت را بهجهت نقل در کتاب صحیح مسلم، صحیح (حدیثی که سندش متصل و راویانش عادل و ضابط باشند و همچنین روایت فاقد هرگونه عیب و ایراد باشد.) شمردهاند.[۹]
درباره محتوای این سبب نزول باید در نظر داشت که:
1. روایت یادهشده ذیل آیه هشتم سوره عنکبوت نیز بهعنوان سبب نزول ذکر شده است. عدهای همچون قُرطبی با استناد به اتفاق نظر مفسران تأیید کردهاند که آیات هشتم سوره عنکبوت و چهارده و پانزده سوره لقمان درباره اسلامآوردن سعد بن ابی وقاص نازل شده است.[۱۰] اما ابن عاشور معتقد است سبب نزول یادشده با سیاق آیات چهارده و پانزده سوره لقمان ناسازگار است و سبب نزول دانستن یک واقعه برای دو آیه جداگانهای که از نظر زمانی با یکدیگر اختلاف دارند، ادعایی بیاساس است. به همین علت به نظر ابن عاشور بعد از مخالفت مادر سعد با اسلامآوردن او، آیه هشتم سوره عنکبوت نازل شده است، نه آیات چهارده و پانزده سوره لقمان.[۱۱]
2. میان آیات یادشده با ماجرای سعد و مخالفت مادر وی با مسلمانشدنش ارتباطی نیست؛ لذا شاید مفسران از باب وحدت موضوع میان آیات چهارده و پانزده سوره لقمان با آیه هشتم سوره عنکبوت به ماجرای سعد در ذیل آیات یادشده نیز اشاره کردهاند.[۱۲]
درنتیجه با توجه به ناسازگاری روایت با آیات چهارده و پانزده سوره لقمان و همچنین اشکال تداخل یک سبب در دو آیه، احتمال سببیت روایت برای نزول آیات یادشده ضعیف به نظر میرسد. مفسرانی مانند: طبری،[۳] طوسی،[۵] ابن عطیه،[۱۳] شوکانی،[۱۴] آلوسی[۱۵] و ابن عاشور[۱۱] این سبب نزول را ذکر کردهاند، با این تفاوت که از میان آنها ابن عاشور روایت را بهعنوان سبب نزول نپذیرفته است؛ اما شماری از مفسران، همچون: طبرسی در مجمع البیان، قاسمی در محاسن التأویل و طباطبایی در المیزان اشارهای به آن نکردهاند.
سبب نزول دوم (سؤال عدهای از اهالی مکه درباره ایمانآوردن ابوبکر بن ابی قحافه)(ر.ک. مستند 3)
بر پایه گزارشی از ابن عباس سبب نزول قسمتی از آیه: «وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ» (و راه كسى را پيروى كن كه توبهکنان بهسوی من بازمىگردد) سؤال عدهای (از اهل مکه) درباره ایمانآوردن ابوبکر بن ابی قُحَافه بوده است؛ چنانکه وقتی ابوبکر ایمان آورد، عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْف، سَعْدُ بْنُ أَبِي وَقَّاص، سَعِيدِ بْنِ زِيد، عُثْمَان، طَلْحَة و زُبَيْر به او گفتند، آیا محمد را تصدیق کرده و به او ملحق شدهای؟ ابوبکر گفت: آری، شما نیز همینکار را بکنید. سپس آیه خطاب به سعد نازل شد و فرمود: و راه كسى را پيروى كن كه توبهکنان بهسوی من بازمىگردد.[۱۶]
مصادر سبب نزول
مصادری که با اندکی اختلاف سبب نزول را بیان کردهاند:# اسباب نزول القرآن (سنی، قرن 5، اسباب نزول)؛
- تفسیر البغوی (سنی، قرن 6، تفسیر روایی).
بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 4)
چون واحدی روایت را از عطاء و ابن عباس بهشکل مرسل (ابهام در اتصال سند) نقل کرده است، سندش ضعیف بهشمارمیرود.
عدهای همانند قُرطبی رخداد را ذیل آیات نه، هفده و هجده سوره زمر نقل کردهاند[۱۷] که نشانگر تردید روایت برای سببیت نزول است و از طرفی روایت از دو جهت با معنا و الفاظ آیات چهارده و پانزده سوره لقمان ناسازگاری دارد:
1. آیات درباره وصایای لقمان به فرزندش است؛ ازهمینرو نسبتدادن آن به وقایع صدر اسلام بعید به نظر میرسد.
2. مضمون آیات آن است که اگر والدین از راه خدا پیروی میکنند، اطاعت از آنان واجب است و الاّ پیروی از آنها وجهی ندارد؛[۱۸] درحالیکه مضمون روایت با مضمون آیات چهارده و پانزده سوره لقمان سازگاری ندارد.
بیشتر مفسران، ازجمله: طبری در جامع البیان، طوسی در التبیان، طبرسی در مجمع البیان، شوکانی در فتح القدیر، قاسمی در محاسن التأویل، ابن عاشور در التحریر و التنویر، و طباطبایی در المیزان هیچگونه اشارهای به این سبب نزول نکردهاند؛ اما گروهی دیگر از مفسران از قبیل: ابن عطیه[۱۹] و آلوسی[۱۵] آن را ذکر کردهاند. بنابراین با توجه به ضعف سندی روایت در کنار ناسازگاری محتوایی با الفاظ آیات چهارده و پانزده سوره لقمان و ذکرنشدنش در بیشتر مصادر تفسیری - روایی، سببیت آن برای نزول آیات چهارده و پانزده سوره لقمان بعید به نظر میرسد.
بررسی نهایی سبب نزول آیات 14 و 15 سوره لقمان(ر.ک. مستند 5)
رویکرد مفسران در قبال دو سبب نزول یادشده یکسان نیست؛ چنانکه شماری، همچون: ابن عطیه[۲۰] و آلوسی[۱۵] به هردو سبب نزول اشاره کردهاند؛ ولی گروهی همانند: قاسمی در محاسن التأویل و طباطبایی در المیزان به هیچیک از آنها اشارهای نکردهاند. با توجه به اینکه سبب نزول دوم مخصوص به قسمت خاصی از آیات چهارده و پانزده سوره لقمان است و با سبب نزول اول تعارض و تضادی ندارد، بعضی از مفسران مانند آلوسی هردو گزارش را محتمل دانستهاند.[۱۵] با این حال با توجه به مطالب یادشده سبب نزولبودن هردو روایت بعید به نظر میرسد.
مستندات
مستند 1
تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج 3، ص 434: «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ سعد بن أبى وقاص بوالديه يعنى أباه اسمه مالك و أمه حمنة بنت سفيان بن أمية بن عبد شمس بن عبد مناف حَمَلَتْهُ أُمُّهُ حمنة وَهْناً عَلى وَهْنٍ يعنى ضعفا على ضعف وَ فِصالُهُ فِي عامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي يعنى للّه- عز و جل- أن هداه للإسلام وَ اشكر لِوالِدَيْكَ النعم فيما أولياك إِلَيَّ الْمَصِيرُ- 14- فأجزيك بعملك قال- تعالى-: وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ لا تعلم بأن معى شريكا فَلا تُطِعْهُما فى الشرك وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً يعنى بإحسان، ثم قال لسعد- رضى للّه عنه-: وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ يعنى دين من أقل إلى يعنى النبي- صلّى اللّه عليه و سلّم، ثم قال: «ثُمَّ» إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فى الآخرة فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون.»
تفسیر جامع البیان، ج 21، ص 45: «حدثنا هناد بن السري، قال: ثنا أبو الأحوص، عن سماك بن حرب، عن مصعب بن سعد، قال: حلفت أم سعد أن لا تأكل و لا تشرب، حتى يتحول سعد عن دينه. قال: فأبى عليها. فلم تزل كذلك حتى غشي عليها. قال: فأتاها بنوها فسقوها. قال: فلما أفاقت دعت الله عليه، فنزلت هذه الآية: وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إلى قوله: فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً» ؛ حدثنا ابن المثنى، قال: ثنا محمد بن جعفر؛ قال: ثنا شعبة، عن سماك بن حرب، عن مصعب بن سعد، عن أبيه سعد، قال: قالت أم سعد لسعد: أ ليس الله قد أمر بالبر، فو الله لا أطعم طعاما و لا أشرب شرابا حتى أموت أو تكفر قال: فكانوا إذا أرادوا أن يطعموها شجروا فاها بعصا، ثم أوجروها، فنزلت هذه الآية: وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ» ؛ «حدثنا ابن المثنى، قال: ثنا عبد الأعلى، قال: ثنا داود، عن سماك بن حرب، قال: قال سعد بن مالك: نزلت في سعد بن مالك: وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً قال: لما أسلمت، حلفت أمي سعد بن مالك لا تأكل طعاما و لا تشرب شرابا، قال: فناشدتها أول يوم، فأبت و صبرت؛ فلما كان اليوم الثاني ناشدتها، فأبت؛ فلما كان اليوم الثالث ناشدتها فأبت، فقلت: و الله لو كانت لك مئة نفس لخرجت قبل أن أدع ديني هذا؛ فلما رأت ذلك، و عرفت أني لست فاعلا أكلت» ؛ «حدثنا ابن المثنى، قال: ثنا محمد بن جعفر، قال: ثنا شعبة، عن أبي إسحاق، قال: سمعت أبا هبيرة يقول: قال: نزلت هذه الآية في سعد بن أبي و قاص وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما الآية».
اسباب النزول، ص 357: «نزلت في سعد بن أبي وَقَّاص، على ما ذكرناه في سورة العنكبوت».
تفسیر التبیان، ج 8، ص 276: «و قيل: نزلت في سعد بن أبي وقاص حلفت أمّه لا تأكل طعاماً حتى تموت أو يرجع سعد ابنها فلما رأته بعد ثلاث لا يرجع عن الإسلام أكلت».
تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 6، ص 301: «أنزلت في هذه الآية وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما [العنكبوت: 8] الآية، قال: كنت رجلا برا بأمي، فلما أسلمت قالت: يا سعد ما هذا الذي أراك قد أحدثت لتدعن دينك هذا أولا آكل و لا أشرب حتى أموت فتعير بي، فيقال: يا قاتل أمه، فقلت: لا تفعلي يا أمه، فإني لا أدع ديني هذا لشيء. فمكثت يوما و ليلة لم تأكل، فأصبحت قد جهدت، مكثت يوما و ليلة أخرى لا تأكل، فأصبحت قد اشتد جهدها، فلما رأيت ذلك قلت: يا أمه تعلمين و اللّه لو كانت لك مائة نفس فخرجت نفسا نفسا ما تركت ديني هذا لشيء، فإن شئت فكلي و إن شئت لا تأكلي، فأكلت».
مستند 2
الاستیعاب فی بیان الاسباب، ج 3، ص 65: «{وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ (14) وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (15)}. عن سعد بن أبي وقاص -رضي الله عنه-؛ قال: إنه نزلت فيه آيات من القرآن؛ قال: حلفت أم سعد أن لا تكلمه أبداً حتى يكفر بدينه، ولا تأكل ولا تشرب، قالت: زَعَمْتَ أن الله وصَّاك بوالديك، وأنا أمك، وأنا آمرك بهذا، قال: مَكَثَتْ ثلاثاً حتى غُشي عليها من الجهد، فقام ابنُ لها يقال له: عُمارة، فسقاها، فجعلت تدعو على سعد؛ فأنزل الله -عزّ وجلّ- في القرآن هذه الآية: {وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ (14)} الحديث. [صحيح]، پاورقی: أخرجه مسلم في "صحيحه" (4/ 1877 رقم 1748)».
تفسیر الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 21: «و- الصحيح أن هاتين الآيتين نزلتا في شأن سعد ابن أبي وقاص، كما تقدم في" العنكبوت" و- عليه جماعة المفسرين».
تفسیر التحریر و التنویر، ج 21، ص 102: «و على كلا الاعتبارين لا يحسن ما ذهب إليه جمع من المفسرين أن هذه الآية نزلت في قضية إسلام سعد بن أبي وقاص و امتعاض أمه، لعدم مناسبته السياق، و لأنه قد تقدم أن نظير هذه الآية في سورة العنكبوت نزل في ذلك، و آنها المناسبة لسبب النزول فإنها أخليت عن الأوصاف التي فيها ترقيق على الأم بخلاف هذه، و لا وجه لنزول آيتين في غرض واحد و وقت مختلف و سيجيء بيان الموصى به».
التفسیر الحدیث، ج 4، ص 251: «و لقد ذكرت الروايات أن الآيتين نزلنا في سعد بن أبي وقاص رضي اللّه عنه و أمه. فقد آمن سعد في شبابه في جملة من آمن من شباب قريش فأخذت أمه تحاول ردّه عن الإسلام و تهدد بالإضراب عن الطعام مما كان يثير فيه أزمة نفسية فأنزل اللّه الآيتين لتقرير كون طاعة الوالدين و البرّ بهما إنما تجب في حدود الإخلاص له و عدم الشرك به. و الرواية تقتضي أن تكون الآيتان نزلتا لحدتهما مع أنهما منسجمتان في السياق. و هذا لا ينفي أن تكون حالة سعد مع أمه واقعة صحيحة، و تكون الآيتان و الحالة هذه قد تضمنتا الإشارة على سبيل الاستطراد إلى هذه الحالة أو ما يماثلها من حالة فيها فساد بين والد أو أم من المشركين و ولد مؤمن، و كان فيه تساؤل و حيرة و أزمة نفسية. و قد تكرر هذا في سورة العنكبوت أيضا حيث جاء فيها هذه الآية: وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (8) مما يسوغ القول أن المسألة لم تكن مسألة شخص سعد لحدته، و إنما كانت أكثر من شخص. و هذا مما أوضحته روايات السيرة التي ذكرت عددا غير يسير من شباب قريش و فتيانهم آمنوا بالرسالة المحمدية رغم بقاء آبائهم على الكفر و الشرك، و تعرضوا لاضطهاد و ضغط آبائهم، و هاجروا إلى الحبشة نتيجة لذلك مثل خالد بن سعيد بن العاص و امرأته أمينة بنت خلف، و أخوه عمرو و امرأته فاطمة بنت صفوان، و الأسود بن نوفل بن خويلد و عامر بن أبي وقاص، و المطلب بن أزهر بن عوف و امرأته رملة بنت أبي عوف، و عبيد اللّه بن جحش و امرأته رملة بنت أبي سفيان، و عثمان بن ربيعة، و معمر بن عبد اللّه و مالك بن ربيعة بن قيس بن عبد شمس و امرأته عمرة، و يزيد بن زمعة بن الأسود و غيرهم و غيرهم رضوان اللّه عليهم. و مما روي عن سعد أن أمه اشتدت في الإلحاح عليه و قالت له: لأضربن عن الطعام حتى أهلك فيعيرك الناس، فقال لها: يا أمه و اللّه لو كان لك مائة نفس و خرجت منك واحدة بعد أخرى ما تركت ديني و في هذا صور رائعة من صور السيرة النبوية. و من المتبادر أن يكون الشباب الذين آمنوا رأوا أنفسهم في حرج لأن آيات الإسراء و الأنعام تأمرهم بالبرّ و الإحسان بوالديهم إطلاقا فأفضوا بحرجهم إلى رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم فاقتضت حكمة التنزيل نزول هذه الآيات للاستدراك و رفع الحرج و في هذه صورة من صور تطور التنزيل القرآني».
المحرر فی اسباب نزول القرآن، ج 2، ص 792: «وعندي - والله أعلم - أن ما ذكره ابن عاشور هو الصحيح، وأن الآيتين في سورة لقمان لا صلة لهما بقضية سعد، ومن الغريب حقاً أن يذكر بعض المفسرين النزول في الموضعين إذ لا فائدة من ذلك، ولعل إضافة آية لقمان للحديث جاءت من باب أن موضوع الآيتين واحد، ومن هنا أدرجها بعض الرواة في الحديث. وقد أشار ابن عاشور هنا إلى علة لطيفة وهي أن آية العنكبوت ليس فيها ترقيق على الأم بخلاف هذه. وهذا صحيح فإن الله لو رقق قلبه على أمه بتعداد أفضالها لربما تعسر عليه مخالفتها، لكن الله أمره بالإحسان عموماً، ونهاه عن الشرك. النتيجة: أن الحديث المذكور ليس سبباً لنزول الآيتين هنا لعدم المناسبة بين سياقه وسياقها والله أعلم».
تفسیر جامع البیان، ج 21، ص 45: «حدثنا هناد بن السري، قال: ثنا أبو الأحوص، عن سماك بن حرب، عن مصعب بن سعد، قال: حلفت أم سعد أن لا تأكل و لا تشرب، حتى يتحول سعد عن دينه. قال: فأبى عليها. فلم تزل كذلك حتى غشي عليها. قال: فأتاها بنوها فسقوها. قال: فلما أفاقت دعت الله عليه، فنزلت هذه الآية: وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إلى قوله: فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً» ؛ حدثنا ابن المثنى، قال: ثنا محمد بن جعفر؛ قال: ثنا شعبة، عن سماك بن حرب، عن مصعب بن سعد، عن أبيه سعد، قال: قالت أم سعد لسعد: أ ليس الله قد أمر بالبر، فو الله لا أطعم طعاما و لا أشرب شرابا حتى أموت أو تكفر قال: فكانوا إذا أرادوا أن يطعموها شجروا فاها بعصا، ثم أوجروها، فنزلت هذه الآية: وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ» ؛ «حدثنا ابن المثنى، قال: ثنا عبد الأعلى، قال: ثنا داود، عن سماك بن حرب، قال: قال سعد بن مالك: نزلت في سعد بن مالك: وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً قال: لما أسلمت، حلفت أمي سعد بن مالك لا تأكل طعاما و لا تشرب شرابا، قال: فناشدتها أول يوم، فأبت و صبرت؛ فلما كان اليوم الثاني ناشدتها، فأبت؛ فلما كان اليوم الثالث ناشدتها فأبت، فقلت: و الله لو كانت لك مئة نفس لخرجت قبل أن أدع ديني هذا؛ فلما رأت ذلك، و عرفت أني لست فاعلا أكلت» ؛ «حدثنا ابن المثنى، قال: ثنا محمد بن جعفر، قال: ثنا شعبة، عن أبي إسحاق، قال: سمعت أبا هبيرة يقول: قال: نزلت هذه الآية في سعد بن أبي و قاص وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما الآية».
تفسیر التبیان، ج 8، ص 276: «و قيل: نزلت في سعد بن أبي وقاص حلفت أمّه لا تأكل طعاماً حتى تموت أو يرجع سعد ابنها فلما رأته بعد ثلاث لا يرجع عن الإسلام أكلت».
تفسیر المحرر الوجیز، ج 4، ص 348: «و وجه الطبري ذلك بأنها من معنى كلام لقمان و مما قصده، و ذلك غير متوجه لأن كون الآيتين في شأن سعد بن أبي وقاص حسب ما أذكره بعد يضعّف أن تكون مما قالها لقمان»؛ «روي أن هاتين الآيتين نزلتا في شأن سعد بن أبي وقاص و ذلك أن أمه حمنة بنت أبي سفيان بن أمية لما أسلم حلفت أن لا تأكل و لا تشرب حتى يفارق دينه و يرجع إلى دين قومه فلج سعد في الإسلام، و كانت هي إذا أفرط عليها الجوع و العطش شحوا فاها، و يروى شجروا فاها، أي فتحوه بعود و نحوه و صبوا ما يرمقها، فلما طال ذلك و رأت أن سعدا لا يرجع أكلت، ففي هذه القصة نزلت الآيات، قاله سعد بن أبي وقاص و الجماعة من المفسرين».
تفسیر فتح القدیر، ج 4، ص 276: «و أخرج أبو يعلى، و الطبراني، و ابن مردويه، و ابن عساكر عن أبي عثمان النهدي أن سعد بن أبي وقاص قال: أنزلت فيّ هذه الآية وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِي، و قد تقدّم ذكر هذا. و أخرج ابن جرير عن أبي هريرة قال: نزلت هذه الآية في سعد بن أبي وقاص».
تفسیر روح المعانی، ج 11، ص 87: «و الآية نزلت في سعد بن أبي وقاص أخرج أبو يعلى، و الطبراني، و ابن مردويه، و ابن عساكر عن أبي عثمان النهدي أن سعد بن أبي وقاص قال: أنزلت في هذه الآية وَ إِنْ جاهَداكَ الآية كنت رجلا برا بأمي فلما أسلمت قالت: يا سعد و ما هذا الذي أراك قد أحدثت؟ لتدعن دينك هذا أو لا آكل و لا أشرب حتى أموت فتعير بي فيقال يا قاتل أمه قلت: لا تفعلي يا أمه فإني لا أدع ديني هذا لشيء فمكثت يوما و ليلة لا تأكل فأصبحت قد جهدت فمكثت يوما و ليلة لا تأكل فأصبحت قد اشتد جهدها فلما رأيت ذلك قلت: يا أمه تعلمين و اللّه لو كانت لك مائة نفس فخرجت نفسا نفسا ما تركت ديني هذا الشيء فإن شئت فكلي و إن شئت لا تأكلي فلما رأت ذلك أكلت فنزلت هذه الآية».
تفسیر التحریر و التنویر، ج 21، ص 102: «لا يحسن ما ذهب إليه جمع من المفسرين أن هذه الآية نزلت في قضية إسلام سعد بن أبي وقاص و امتعاض أمه».
مستند 3
اسباب النزول، ص 358: «قوله تعالى: وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ... الآية نزلت في أبي بكر رضي اللَّه عنه. قال عطاء عن ابن عباس: يريد أبا بكر، و ذلك أنه حين أسلم أتاه عبد الرحمن بن عوف، و سعد بن أبي وقاص، و سعيد بن زيد، و عثمان، و طلحة، و الزبير، فقالوا لأبي بكر رضي اللَّه عنه: آمنت و صدقت محمداً؟ فقال أبو بكر: نعم، فأتوا رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم فآمنوا و صدقوا، فأنزل اللَّه تعالى- يقول لسعد-: وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ يعني أبا بكر رضي اللَّه عنه».
تفسیر البغوی، ج 3، ص 588: «قال عطاء عن ابن عباس: يريد أبا بكر و ذلك أنه حين أسلم أتاه عثمان و طلحة و الزبير و سعد بن أبي وقاص و عبد الرحمن بن عوف، فقالوا له: قد صدّقت هذا الرجل و آمنت به؟ قال: نعم هو صادق فآمنوا به ثم حملهم إلى النبي صلى اللّه عليه و سلم حتى أسلموا فهؤلاء لهم سابقة الإسلام أسلموا بإرشاد أبي بكر، قال اللّه تعالى: وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ، يعني أبا بكر، ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».
مستند 4
تفسیر الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 66: «و- حكى النقاش أن المأمور سعد، و- الذي أناب أبو بكر، و- قال: إن أبا بكر لما أسلم أتاه سعد و عبد الرحمن بن عوف و- عثمان و- طلحة و- سعيد و- الزبير فقالوا: آمنت! قال نعم، فنزلت فيه:" أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ- قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ- يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ" [الزمر: 9] فلما سمعها الستة آمنوا، فأنزل الله تعالى فيهم:" وَ- الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ- أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى- إلى قوله-" أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ" [الزمر: 18- 17]. قيل: الذي أناب النبي صلى الله عليه و- سلم. و- قال ابن عباس: و- لما أسلم سعد أسلم معه أخواه عامر و- عويمر، فلم يبق منهم مشرك إلا عتبة. ثم توعد عز و جل ببعث من في القبور و- الرجوع إليه للجزاء و- التوقيف على صغير الأعمال و- كبيرها».
تفسیر المیزان، ج 16، ص 217: «و من هنا يظهر أن في قوله: «وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ» إيجازا لطيفا فهو يفيد أنهما لو كانا من المنيبين إلى الله فلتتبع سبيلهما و إلا فلا يطاعا و لتتبع سبيل غيرهما ممن أناب إلى الله».
تفسیر المحرر الوجیز، ج 4، ص 349: «و منه قول أسماء بنت أبي بكر الصديق للنبي صلى اللّه عليه و سلم و قد قدمت عليها خالتها، و قيل أمها من الرضاعة، فقالت: يا رسول اللّه إن أمي قدمت علي و هي راغبة أ فأصلها؟ قال نعم. و راغبة قيل معناه عن الإسلام».
تفسیر روح المعانی، ج 11، ص 87: «و لكون النزول فيه قيل: من أناب بتوحيد الضمير حيث أريد بذلك أبو بكر رضي اللّه تعالى عنه فإن إسلام سعد كان بسب إسلامه. و أخرج الواحدي عن عطاء عن ابن عباس قال إنه يريد بمن أناب أبو بكر و ذلك أنه حين أسلم رآه عبد الرحمن بن عوف و سعيد بن زيد و عثمان و طلحة و الزبير فقالوا لأبي بكر آمنت و صدقت محمدا صلى اللّه تعالى عليه و سلم فقال أبو بكر: نعم فأتوا رسول اللّه صلى اللّه تعالى عليه و سلم فآمنوا و صدقوا فأنزل اللّه تعالى يقول لسعد: وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ يعني أبا بكر رضي اللّه تعالى عنه، و ابن جريج يقول كما أخرج عنه ابن المنذر من أناب محمد عليه الصلاة و السلام، و غير واحد يقول هو صلى اللّه تعالى عليه و سلم و المؤمنون».
مستند 5
تفسیر المحرر الوجیز، ج 4، ص 349: «و منه قول أسماء بنت أبي بكر الصديق للنبي صلى اللّه عليه و سلم و قد قدمت عليها خالتها، و قيل أمها من الرضاعة، فقالت: يا رسول اللّه إن أمي قدمت علي و هي راغبة أ فأصلها؟ قال نعم. و راغبة قيل معناه عن الإسلام».
تفسیر روح المعانی، ج 11، ص 87: «و لكون النزول فيه قيل: من أناب بتوحيد الضمير حيث أريد بذلك أبو بكر رضي اللّه تعالى عنه فإن إسلام سعد كان بسب إسلامه. و أخرج الواحدي عن عطاء عن ابن عباس قال إنه يريد بمن أناب أبو بكر و ذلك أنه حين أسلم رآه عبد الرحمن بن عوف و سعيد بن زيد و عثمان و طلحة و الزبير فقالوا لأبي بكر آمنت و صدقت محمدا صلى اللّه تعالى عليه و سلم فقال أبو بكر: نعم فأتوا رسول اللّه صلى اللّه تعالى عليه و سلم فآمنوا و صدقوا فأنزل اللّه تعالى يقول لسعد: وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ يعني أبا بكر رضي اللّه تعالى عنه، و ابن جريج يقول كما أخرج عنه ابن المنذر من أناب محمد عليه الصلاة و السلام، و غير واحد يقول هو صلى اللّه تعالى عليه و سلم و المؤمنون».
تفسیر روح المعانی، ج 11، ص 87: «و الظاهر هو العموم».
منابع
- آلوسی، محمود بن عبد الله. (۱۴۱۵). روح المعاني في تفسیر القرآن العظیم و السبع المثاني (ج ۱–16). بیروت: دار الکتب العلمية.
- ابن عاشور، محمد طاهر. (۱۴۱۱). التحریر و التنویر (ج ۱–30). بیروت: مؤسسة التاريخ العربي.
- ابن عطیه، عبدالحق بن غالب. (۱۴۲۲). المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز (ج ۱–6). بیروت: دار الکتب العلمية.
- ابن کثیر، اسماعیل بن عمر. (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–9). بیروت: دار الکتب العلمية.
- المزيني، خالد بن سليمان. (۱۴۲۷). المحرر في أسباب نزول القرآن. السعودية: دار ابن الجوزي، الدمام.
- بغوی، حسین بن مسعود. (۱۴۲۰). معالم التنزیل (ج ۱–5). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- سلیم بن عید الهلالی. (۱۴۲۵). الاستیعاب فی بیان الأسباب. مکه: دار ابن الجوزي.
- شوکانی، محمد. (۱۴۱۴). فتح القدیر (ج ۱–6). دمشق: دار ابن کثير.
- طباطبایی، محمدحسین. (۱۴۱۷). المیزان في تفسیر القرآن (ج ۱–20). بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
- طبری، محمد بن جریر. (۱۴۱۲). جامع البیان فی تفسیر القرآن (ج ۱–30). بیروت: دار المعرفة.
- طوسی، محمد بن حسن. (۱۴۱۴). التبيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- قرطبی، محمد بن احمد. (۱۳۶۴). الجامع لاحکام القرآن (ج ۱–20). تهران: ناصر خسرو.
- مقاتل بن سلیمان. (۱۴۲۳). تفسیر مقاتل (ج ۱–5). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- واحدی، علی بن احمد. (۱۴۱۱). اسباب النزول (ج ۱–1). بیروت: دار الکتب العلمية.
منابع
- ↑ ترجمه محمدمهدی فولادوند
- ↑ ترتیب ذکر اسباب نزول بر اساس درجه اعتبار نیست.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ جامع البیان، طبری، ج 21، ص 45
- ↑ جامع البیان، طبری، ج 21، ص 45؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 6، ص 301
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 8، ص 276
- ↑ تفسیر مقاتل، مقاتل بن سلیمان، ج 3، ص 434؛ اسباب النزول، واحدی، ص 357
- ↑ تفسیر مقاتل، مقاتل بن سلیمان، ج 3، ص 434؛ جامع البیان، طبری، ج 21، ص 45
- ↑ اسباب النزول، واحدی، ص 357؛ التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 8، ص 276؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 6، ص 301
- ↑ الاستیعاب فی بیان الأسباب، الهلالی، ج 3، ص 65
- ↑ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ج 14، ص 63
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج 21، ص 102
- ↑ المحرر في أسباب نزول القرآن، المزيني، ج 2، ص 792
- ↑ المحرر الوجیز، ابن عطیه، ج 4، ص 348
- ↑ فتح القدیر، شوکانی، ج 4، ص 276
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ ۱۵٫۳ روح المعاني، آلوسی، ج 11، ص 87
- ↑ اسباب النزول، واحدی، ص 358؛ معالم التنزیل، بغوی، ج 3، ص 588
- ↑ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ج 14، ص 64
- ↑ المیزان، طباطبایی، ج 16، ص 217
- ↑ المحرر الوجیز، ابن عطیه، ج 4، ص 349
- ↑ المحرر الوجیز، ابن عطیه، ج 4، ص 348 و 349
نظرات