سبب نزول سوره أنعام آیه 54
آیه مربوط به سبب نزول
«وَ إِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (الأنعام، 54) (و چون كسانىكه به آيات ما ايمان دارند، نزد تو آيند، بگو درود بر شما! پروردگارتان رحمت را بر خود مقرّر كرده كه هركس از شما بهنادانى كار بدى كند و آنگاه به توبه و صلاح آيد، پس او آمرزنده مهربان است.)[۱]
خلاصه سبب نزول
برای آیه 54 سوره أنعام سه سبب نزول نقل شده است: 1. صدر آیه در شأن مسلمانان فقیری نازل شده که خداوند به پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) دستور داد آنها را بیرون نراند و دور نکند. سند روایت را بهجهت ارسال ضعیف شمردهاند و محتوایش نیز با مشکلاتی مانند ناهماهنگی تاریخی روبهروست؛ 2. ذیل آیه درباره توبه جمعی از مسلمانان در نزد پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) نازل شده است. سند این روایت نیز بهجهت ارسال، ضعیف، و محتوایش با وجود تصریح برخی از مفسران به سازگاری آن با آیه 54 سوره أنعام، با اشکالاتی مانند ابهام در ماجرای روایتشده روبهروست؛ 3. ذیل آیه درباره عذرخواهی عمر بن خطاب از توصیه به پیامبر برای پذیرش پیشنهاد سران قریش بوده است. سند روایت یادشده را بهجهات متعددی مانند ارسال، ضعیف شمردهاند و محتوایش اشکالاتی از قبیل تطبیقی بودن روایت و ناسازگاری تاریخی دارد.
بررسی تفصیلی سبب نزول
سبب نزول اول[۲] (شأن مسلمانان فقیر و نهی از طردشان)(ر.ک. مستند 1)
پس از نزول آیات 52 و 53 و نهی پیامبر اکرم از طرد یا محدودکردن برخی مؤمنان، در ادامه آن ماجرا آیه 54 سوره أنعام بههمین سبب نازل شد.[۳]
بر اساس گزارشی از عِکرِمَه، سبب نزول صدر آیه شریفه: «وَ إِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» (و چون كسانىكه به آيات ما ايمان دارند، نزد تو آيند، بگو درود بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود مقرّر كرده) منزلت و جایگاه مسلمانان فقیری است که خداوند متعال پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) را از بیرون راندن آنان نهی کرد. چنانکه رسول اکرم در برخورد با آنان پیشسلام بود و میفرمود: ستایش خدا را که در امت من کسانی هستند که مأمورم نخست من به ایشان سلام کنم.[۴] در یکی از مصادر آمده است که خباب میگوید، از آنپس همواره نزد پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) بودیم تا هنگامیکه ایشان برمیخاستند و تشریف میبردند.[۵]
مصادر سبب نزول
مصادری که سبب نزول را با اختلاف در جزئیات ذکر کردهاند:# تفسیر مقاتل (شیعی، قرن 2، تفسیر روایی)؛
- تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم) (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
- جامع البیان فی تفسیر القرآن (سنی، قرن 4، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
- اسباب نزول القرآن (سنی، قرن 5، اسباب نزول)؛
- الکشف و البیان (سنی، قرن 5، تفسیر روایی).
بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 2)
روایت را بهجهت ذکرنشدن سند، ضعیف شمردهاند.[۶] و هرچند به ادعای آلوسی مشهور [مفسران] آن را سبب نزول آیه 54 سوره انعام دانستهاند،[۷] از جهاتی قابل تأمل است:
1. ناهماهنگی زمانی با نزول آیه: شماری از مفسران، ازجمله ابن کثیر[۸] و ابن عطیه[۹] بهدلیل اینکه ماجرای روایت، مدنی و آیه شریفه مکی است، به ناسازگاری زمانی آن با آیه شریفه حکم دادهاند.
2. عدم ارتباط با آیات قبل: طبری با طرح یک اشکال ادبی، در ارتباط روایت با آیات قبل (و سبب نزول آنها) تردید کرده است و میگوید: عبارت «إِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا» (و چون كسانىكه به آيات ما ايمان دارند، نزد تو آيند) یک خبر جدید در آیه است که ارتباطی با قبل از خود ندارد؛ زیرا اگر مربوط به ماجرای یادشده در آیات قبل بود، باید میفرمود: «إذا جاوءک فقل سلام علیکم» (هرگاه نزد تو آمدند به آنها سلام کن)، و نیازی به اضافه کردن قید «يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا» نبود؛ بنابراین مخاطب، گروهی غیر از فقرای مؤمنند؛[۱۰] اما طوسی آیه را مربوط به ما قبل شمرده و میگوید: در آیات پیش، از دورکردن فقرا نهی کرده و در این آیه به احترامکردن به آنان دستور داده است.[۱۱]
3. ناسازگاری با آیه بهعنوان سبب نزول: طباطبایی در المیزان از دو جهت به روایت اشکال کرده است:
الف. نزول دفعی سوره انعام: سوره انعام در مکه و یکجا نازلشده است که با سببیت برای نزول آیه 54 منافات دارد. اما ناصر مکارم، اشکال را پاسخ داده و مینویسد: «نزول دفعی سوره انعام منافاتی با سبب نزول بودن این گزارشها ندارد؛ چراکه ممکن است حوادث قبل از نزول سوره انعام اتفاق افتاده باشند و این آیه ناظر به آن حوادث باشد.»[۱۲]
ب. روایت درواقع از باب تطبیق آیه بر مصادیق آن است؛ چنانکه اصحاب، وقایعی از زندگی رسول خدا (صلوات الله و سلامه علیه) را که قابل تطبیق بر آیات بود، بهعنوان سبب نزول بیان میکردند.[۱۳]
بنابراین پذیرش روایت یادشده بهعنوان سبب نزول برای صدر آیه 54 سوره انعام با مشکل روبهروست. مفسرانی مانند طبری،[۱۴] طبرسی،[۱۵] ابن عطیه،[۱۶] آلوسی،[۷] قاسمی[۱۷] و طباطبایی[۱۸] این سبب نزول ذکر کردهاند و شماری از آنها مانند طبری و طباطبایی آن را نپذیرفتهاند. برخی دیگر از مفسران، از قبیل: طوسی، شوکانی و ابن عاشور اشارهای به این سبب نزول نکردهاند.
سبب نزول دوم (توبه جمعی از مسلمانان نزد پیامبر)(ر.ک. مستند 3)
مطابق با گزارشی از ماهان حَنَفی، عدهای نزد رسول خدا (صلوات الله و سلامه علیه) آمده، گفتند: ما گناهان بزرگی مرتکب شدهایم. گمان میکنم حضرت جوابی نداد و آنان رفتند. سپس آیه 54 سوره انعام در مقام بخشش گناهان آنان نازل شد.[۱۹]
مصادر سبب نزول
- تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم) (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
- تفسیر بحر العلوم (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
- جامع البیان (سنی، قرن 4، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
- اسباب نزول القرآن (سنی، قرن 5، اسباب نزول)؛
- الکشف و البیان (سنی، قرن 5، تفسیر روایی).
بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 4)
سند روایت را بهجهت ارسال (افتادن نام برخی از راویان) ضعیف شمردهاند.[۲۰] طبق گفته آلوسی الفاظ و مضمون روایت با آیه 54 سوره انعام سازگاری دارد؛[۷] اما به نظر میرسد زمانش با آیه هماهنگ نباشد؛ زیرا سوره انعام در سال چهارم بعثت و در مکه نازل شده[۲۱] و در سال چهارم بعثت هنوز تعداد مسلمانان چنان زیاد نبوده که گروهی از آنها بهجهت توبه خدمت پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) بروند، که بهترین مؤید بر مدنی بودن ماجرا در روایت یادشده است؛ لذا سبب برای نزول ذیل آیه 54 سوره انعام با تردید روبهروست. شماری از مفسران مانند طبری،[۱۴] طبرسی،[۲۲] ابن عطیه،[۱۶] شوکانی،[۲۳] آلوسی[۷] و قاسمی[۲۴] این سبب نزول را ذکر کردهاند؛ اما شماری از مفسران، مانند طوسی، ابن عاشور و طباطبایی اشارهای به آن نکردهاند.
سبب نزول سوم (عذرخواهی عمر بن خطاب از توصیه به پیامبر برای پذیرش پیشنهاد سران قریش)(ر.ک. مستند 5)
سبب نزول آیه 54 سوره انعام در ادامه سبب نزول آیه 52 همین سوره است. مطابق با روایتی که از عِکرِمَه نقل شده، سران قریش نزد ابوطالب رفته، از او خواستند به پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) پیشنهاد دهد که ایشان فقرا را از خود دور کند تا مشرکان و سران قریش از حضرت پیروی کنند. وقتی ابوطالب ماجرا را برای رسول اکرم گفت، عمر توصیه کرد پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) پیشنهاد سران قریش را بپذیرد تا ببیند که چه خواهند کرد. لذا آیه 52 سوره انعام نازل شد و پیامبر اکرم را از پذیرش قول سران قریش منع کرد.[۲۵] بر اساس گزارشی از عِکرِمَه، سبب نزول ذیل آیه شریفه: «مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (هركس از شما بهنادانى كار بدى كند و آنگاه به توبه و صلاح آيد، پس وى آمرزنده مهربان است.) پشیمانی عمر بن خطاب و عذرخواهی او برای توصیه به پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) بر پذیرش پیشنهاد سران قریش و دور راندن فقرا بوده است. در شماری از مصادر یادشده آمده که عمر در هنگام معذرتخواهی خطاب به پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) گفت: من از آن توصیه قصد خیر داشتم، و آیه درباره او نازل شد.[۲۶]
مصادر سبب نزول
مصادری که سبب نزول را با اختلاف در جزئیات ذکر کردهاند:# تفسیر مقاتل (شیعی، قرن 2، تفسیر روایی)؛
- تفسیر بحر العلوم (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
- الکشف و البیان (سنی، قرن 5، تفسیر روایی)؛
- تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر) (سنی، قرن 8، تفسیر روایی).
بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 6)
سند گزارش را بهدلایل: ارسال (ابهام در اتصال سند)، عدم استماع روایت توسط ابن جُرَیج از عِکرِمَه، و ضعف سُنَید در نقل روایت، ضعیف شمردهاند.[۲۷] محتوای روایت یادشده اشکالی ندارد؛ چون ماجرا در مکه رخ داده و سوره انعام (چنانکه ذکر شد) نیز در مکه نازل شده است. ولی باید به این نکته توجه داشت که عمر بن خطاب در سالی که سوره انعام نازل شد (سال چهارم بعثت) هنوز مسلمان نشده بود[۲۸] تا بخواهد پیشنهاد بدهد و بعد برای آن توبه کند. اکثر مفسران، ازجمله: طبری، طوسی، طبرسی، ابن عطیه، شوکانی، قاسمی و ابن عاشور به این سبب نزول اشارهای نکردهاند. برخی از مفسران، مانند: آلوسی[۷] و طباطبایی آن را بیان کردهاند با این تفاوت که طباطبایی بعد از نقل، آن را نقد و رد کرده است.[۲۹]
بررسی نهایی سبب نزول آیه 54 سوره أنعام(ر.ک. مستند 9)
رویکرد مفسران نسبت به بیان اسباب نزول یادشده یکسان نیست؛ چنانکه شماری از آنها همچون طبرسی به سبب نزول یک و دو اشاره، و طبری علاوه بر آنها سبب نزول سه را هم ذکر کردهاند و برخی، مانند: شوکانی فقط سبب نزول دو را بیان کردهاند؛ چنانکه گروهی دیگر، مانند: ابن عاشور به هیچیک از اسباب نزول اشارهای نکردهاند. در این میان، قاسمی راهکاری برای جمع میان سبب نزول اول (مربوط به صدر آیه) و دوم (مربوط به ذیل آیه) ارائه داده است: گاهی رویدادهای متعددی که در حکم واحدی با یکدیگر مشترکند، رخ میداده و آیهای در تبیین همه آن رویدادها نازل میشده است، و مطابق با این قاعده میان سبب نزول یک و دو جمع میشود.[۲۴] ناصر مکارم نیز در سخنی مشابه میگوید: آیه 54 سوره انعام بهجهت برخورداری از وسعت مفهومی، هر دو روایت (سبب نزول یک و دو) را دربرمیگیرد؛[۳۰] اما با توجه به دلایل ضعف سندی هرسه سبب (که عمدتاً بهجهت مشکل ارسال در سند است) و همچنین اشکالاتی که از جهت زمانی و سیاقی متوجه روایات یادشده است، پذیرش آنها بهعنوان سبب نزول برای صدر یا ذیل آیه 54 سوره انعام بعید به نظر میرسد.
مستندات
مستند 1
تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 4، ص 1297: «حدثنا أبو سعيد بن يحيى بن سعيد القطان، ثنا عمرو بن محمد العنقزي، ثنا أسباط بن نصر، عن السدى، عن أبي سعد الأزدي و كان قارئ الأزد، عن أبي الكنود، عن خباب، في قوله: وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ قال: جاء الأقرع بن حابس التميمي، و عيينة بن حصن الفزاري، فوجدا رسول الله صلى الله عليه و سلم مع صهيب، و بلال، و عمار، و خباب قاعدا في ناس من الضعفاء من المؤمنين، فلما رأوهم حول النبي صلى الله عليه و سلم حقروهم. فأتوه فخلوا به فقالوا: إنا نريد أن تجعل لنا منك مجلسا تعرف لنا به العرب فضلنا، فإن وفود العرب تأتيك فنستحي أن ترانا العرب مع هذه الأعبد، فإذا نحن جئناك فأقمهم عنا، فإذا نحن فرغنا فاقعد معهم إن شئت. قال: نعم. قالوا: فاكتب لنا عليك كتابا، قال: فدعا بالصحيفة، و دعا عليا ليكتب، و نحن قعود في ناحية. فنزل جبريل فقال: وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ. فرمى رسول الله صلى الله عليه و سلم بالصحيفة ثم دعانا فأتيناه».
تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج 1، ص 563: «يعنى بالموحدين منكم من غيره، و فيهم نزلت فى الفرقان «وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً ...» إلى آخر الآية، ثم قال يعنيهم: وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا يعنى يصدقون بالقرآن أنه من اللّه فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ يقول مغفرة اللّه عليكم، كان النبي- صلى اللّه عليه و سلم- إذا رآهم بدأهم بالسلام، و قال: الحمد للّه الذي جعل فى أمتى من أمرت أن أصبر معهم و أسلم عليهم، كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ».
تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 4، ص 1300: «حدثنا أبو سعيد بن يحيي بن سعيد القطان، ثنا عمرو بن محمد العنقزي، ثنا أسباط، عن السدى، عن أبي عسد الأزدي، عن أبي الكنود، عن خباب، ثم قال: وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ، فدنونا منه يومئذ حتى وضعنا ركبنا على ركبته، و كان رسول الله صلى الله عليه و سلم يجلس معنا، فإذا أراد أن يقوم قام و تركنا، فأنزل الله تعالى: وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ قال خباب: فكنا نقعد مع النبي صلى الله عليه و سلم، فإذا بلغنا الساعة التي يقوم فيها قمنا و تركناه حتى يقوم».
تفسیر جامع البیان، ج 7، ص 132: «وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ اختلف أهل التأويل في الذين عنى الله تعالى بهذه الآية: فقال بعضهم: عنى بها الذين نهى الله نبيه عن طردهم، و قد مضت الرواية بذلك عن قائليه».
اسباب النزول، ص 221: «قال عكرمَة: نزلت في الذين نهى اللَّه تعالى نبيه صلى اللَّه عليه و سلم عن طردهم، فكان إذا رآهم النبي صلى اللَّه عليه و سلم بدأهم بالسلام، و قال: الحمد للَّه الذي جعل في أمتي من أمرني أن أبدأهم بالسلام».
تفسیر الکشف و البیان، ج 4، ص 151: «فقال عكرمة: نزلت في الذين نهى اللّه عز و جل نبيه صلى اللّه عليه و سلّم عن طردهم و كان النبي صلى اللّه عليه و سلّم إذا رآهم بدأهم بالسلام و قال: «الحمد للّه الذي جعل في أمتي من أمرني أن أبدأهم بالسلام»».
مستند 2
تفسیر البغوی، ج 2، ص 127: «وَإِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ، قَالَ عِكْرِمَةُ: نَزَلَتْ فِي الَّذِينَ نَهَى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ نَبِيَّهُ عَنْ طَرْدِهِمْ، وَكَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِذَا رَآهُمْ بَدَأَهُمْ بِالسَّلَامِ، پاورقی: ذكره الواحدي في «أسباب النزول» 435 عن عكرمة بدون إسناد. فهو لا شيء».
تفسیر روح المعانی، ج 4، ص 154: «و المشهور الأول».
تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 3، ص 232: «و رواه ابن جرير من حديث أسباط به، و هذا حديث غريب، فإن هذه الآية مكية، و الأقرع بن حابس و عيينة إنما أسلما بعد الهجرة بدهر».
تفسیر المحرر الوجیز، ج 2، ص 295: «قال القاضي أبو محمد: و هذا تأويل بعيد في نزول الآية، لأن الآية مكية و هؤلاء الأشراف لم يفدوا إلا في المدينة».
تفسیر جامع البیان، ج 7، ص 133: «و أولى الأقوال في ذلك عندي بتأويل الآية، قول من قال: المعنيون بقوله: وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ غير الذين نهى الله النبي صلى الله عليه و سلم عن طردهم، لأن قوله: وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا خبر مستأنف بعد تقضي الخبر عن الذين نهى الله نبيه صلى الله عليه و سلم عن طردهم، و لو كانوا هم لقيل: "و إذا جاءوك فقل سلام عليكم"، و في ابتداء الله الخبر عن قصة هؤلاء و تركه وصل الكلام بالخبر عن الأولين ما ينبئ عن أنهم غيرهم. فتأويل الكلام إذ كان الأمر على ما وصفنا: و إذا جاءك يا محمد القوم الذين يصدقون بتنزيلنا و أدلتنا و حججنا فيقرون بذلك قولا و عملا، مسترشديك عن ذنوبهم التي سلفت منهم بيني و بينهم، هل لهم منها توبة؟ فلا تؤيسهم منها، و قل لهم: سلام عليكم: أمنة الله لكم من ذنوبكم أن يعاقبكم عليها بعد توبتكم منها، كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ يقول: قضى ربكم الرحمة بخلقه، أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيم».
تفسیر التبیان، ج 4، ص 149: «هذه الآية متصلة بالأولى: نهى اللَّه تعالى نبيه (ع) في الاولى عن ان يطردهم. ثم أمره في هذه الآية ان يقول لمن ورد عليه منهم- اعني المؤمنين المصدقين بآيات اللَّه و حججه و براهينه عربيا كان او أعجميا ضعيفا كان أو قويا».
تفسیر المیزان، ج 7، ص 110: «و الرجوع إلى ما تقدم في أول السورة من استفاضة الروايات على نزول سورة الأنعام دفعة ثم التأمل في سياق الآيات لا يبقي ريبا أن هذه الروايات إنما هي من قبيل ما نسميه تطبيقا بمعنى أنهم وجدوا مضامين بعض الآيات تقبل الانطباق على بعض القصص الواقعة في زمن النبي ص فعدوا القصة سببا لنزول الآية لا بمعنى أن الآية إنما نزلت وحدها و دفعة لحدوث تلك الواقعة و رفع الشبهة الطارئة من قبلها بل بمعنى أن الآية يرتفع بها ما يطرأ من قبل تلك الواقعة من الشبهة كما ترتفع بها الشبه الطارئة من قبل سائر الوقائع من أشباه الواقعة و نظائرها».
تفسیر نمونه، ج 5، ص 252: «اشتباه نشود ذكر شان نزول براى بعضى از آيات اين سوره منافاتى با اين ندارد كه تمام سوره يك جا نازلشده باشد زيرا همانطور كه سابقا اشاره كرديم ممكن است حوادث گوناگونى قبل از نزول سوره در فواصل مختلفى روى داده باشد و اين سوره ناظر به آن حوادث بوده باشد».
تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 475: «فقيل نزلت في الذين نهى الله عز و جل نبيه عن طردهم و كان النبي إذا رآهم بدأهم بالسلام و قال الحمد لله الذي جعل في أمتي من أمرني أن أبدأهم بالسلام عن عكرمة».
تفسیر المحرر الوجیز، ج 2، ص 296: «قال جمهور المفسرين: الَّذِينَ يراد بهم القوم الذين كان عرض طردهم فنهى اللّه عز و جل عن طردهم، و شفع ذلك بأن أمر بأن يسلم النبي صلى اللّه عليه و سلم عليهم و يؤنسهم، و قال عكرمة و عبد الرحمن بن زيد الَّذِينَ يراد بهم القوم من المؤمنين الذين صوبوا رأي أبي طالب في طرد الضعفة فأمر اللّه نبيه أن يسلم عليهم و يعلمهم أن اللّه يغفر لهم مع توبتهم من ذلك السوء و غيره».
تفسیر روح المعانی، ج 4، ص 154: «وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا هم كما روي عن عكرمة الذين نهى صلّى اللّه عليه و سلّم عن طردهم».
تفسیر محاسن التأویل، ج 4، ص 375: «ذهب جماعة من المفسرين إلى أن هؤلاء هم الذين سأل المشركون طردهم و إبعادهم، فأكرمهم اللّه تعالى بهذا الإكرام».
تفسیر المیزان، ج 7، ص 109 و 110: «و فيه، أخرج ابن أبي شيبة و ابن ماجة و أبو يعلى و أبو نعيم في الحلية و ابن جرير و ابن المنذر و ابن أبي حاتم و أبو الشيخ و ابن مردويه و البيهقي في الدلائل عن خباب قال: جاء الأقرع بن حابس التميمي- و عيينة بن حصين الفزاري- فوجدا النبي ص قاعدا مع بلال- و صهيب و عمار و خباب في أناس ضعفاء من المؤمنين- فلما رأوهم حوله حقروهم- فأتوه فخلوا به فقالوا: إنا نحب أن تجعل لنا منك مجلسا - تعرف لنا العرب به فضلنا- فإن وفود العرب ستأتيك- فنستحيي أن ترانا العرب قعودا مع هؤلاء الأعبد- فإذا نحن جئناك فأقمهم عنا فإذا نحن فرغنا- فلتقعد معهم إن شئت قال: نعم، قالوا فاكتب لنا عليك بذلك كتابا، فدعا بالصحيفة و دعا عليا ليكتب، و نحن قعود في ناحية إذ نزل جبرئيل- بهذه الآية: «وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ- إلى قوله- فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ- فألقى رسول الله ص الصحيفة من يده- ثم دعانا فأتيناه و هو يقول: سلام عليكم كتب ربكم على نفسه الرحمة، فكنا نقعد معه فإذا أراد أن يقوم قام و تركنا- فأنزل الله: وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ- بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ الآية. قال: فكان رسول الله ص- يقعد معنا بعد فإذا بلغ الساعة التي يقوم فيها- قمنا و تركناه حتى يقوم».
مستند 3
تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 4، ص 1300: «حدثني أبي، ثنا أبو نعيم، ثنا سفيان، عن مجمع التيمي قال: سمعت ماهان قال: جاء قوم إلى النبي صلى الله عليه و سلم فقالوا: يا رسول الله إنا، أصبنا ذنوبا عظاما، فلم يرد عليهم شيئا، فلما ذهبوا نزلت هذه الآية: وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ الآية. فدعاهم فقرأها عليهم» ؛ «حدثنا أحمد بن سنان الواسطي، ثنا عبد الرحمن، ثنا سفيان، عن مجمع بن صمعان قال: سمعت ماهان قال: جاء قوم إلى رسول الله صلى الله عليه و سلم قد أصابوا ذنوبا عظاما، فقال ماهان: فما إخاله رد عليهم شيئا. فذهبوا، فنزلت هذه الآية: ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ. فأرسل إليهم رسول الله صلى الله عليه و سلم فدعاهم فقرأ عليهم».
تفسیر بحر العلوم، ج 1، ص 451: «و روى سفيان عن مجمع عن ماهان الحنفي قال: جاء قوم إلى النبي صلى اللّه عليه و سلم قد أصابوا ذنوبا عظاما فأعرض عنهم رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم فنزل: وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ».
تفسیر جامع البیان، ج 7، ص 132: «حدثنا محمد بن بشار، قال: ثنا يحيى بن سعيد، قال: ثنا سفيان، عن مجمع، قال: سمعت ماهان، قال: جاء قوم إلى النبي صلى الله عليه و سلم قد أصابوا ذنوبا عظاما. قال ماهان: فما إخاله رد عليهم شيئا. قال: فأنزل الله هذه الآية: وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ الآية» ؛ «حدثنا هناد، قال: ثنا قبيصة، عن سفيان، عن مجمع، عن ماهان: أن قوما جاءوا إلى النبي صلى الله عليه و سلم، فقالوا: يا محمد إنا أصبنا ذنوبا عظاما فما إخاله رد عليهم شيئا، فانصرفوا، فأنزل الله تعالى: وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ قال: فدعاهم، فقرأها عليهم».
اسباب النزول، ص 222: «و قال ماهان الحنفي: أتى قوم النبي صلى اللَّه عليه و سلم، فقالوا: إنا أصبنا ذنوباً عظاماً، إخَالُه ردّ عليهم بشيء، فلما ذهبوا و تولوا نزلت هذه الآية: وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا».
تفسیر الکشف و البیان، ج 4، ص 152: «و قال أنس بن مالك (رضي اللّه عنه) عنه: أتى رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلّم رجال فقالوا: إنا أصبنا ذنوبنا كثيرة عظيمة فسكت عنهم رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلّم فأنزل اللّه على الرجال الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَة».
مستند 4
الاستیعاب فی بیان الاسباب، ج 2، ص 143: «عن ماهان؛ قال: جاء قوم إلى النبي - صلى الله عليه وسلم - قد أصابوا ذنوباً عظاماً، فما أخاله رد عليهم شيئاً، قال: فأنزل: {وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}. [ضعيف]، پاورقی: قلنا: وهذا مرسل رجاله ثقات».
تفسیر روح المعانی، ج 4، ص 154: «و سياق الآية يرجح ما روي عن ماهان».
تفسیر التحریر و التنویر، ج 3، ص 4: «نزلت سورة الأنعام في السنة الرابعة من البعثة المحمّديّة».
تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 476: «و قيل إن جماعة أتوا رسول الله ص فقالوا إنا أصبنا ذنوبا كثيرة فسكت عنهم رسول الله ص فنزلت الآية عن أنس بن مالك».
تفسیر المحرر الوجیز، ج 2، ص 296: «و أسند الطبري عن ماهان أنه قال نزلت الآية في قوم من المؤمنين استفتوا النبي صلى اللّه عليه و سلم في ذنوب سلفت منهم فنزلت الآية بسببهم. قال القاضي أبو محمد: و هي على هذا تعم جميع المؤمنين دون أن تشير إلى فرقة، و قال الفضيل بن عياض: قال قوم للنبي صلى اللّه عليه و سلم إنّا قد أصبنا ذنوبا فاستغفر لنا فأعرض عنهم فنزلت الآية».
تفسیر فتح القدیر، ج 2، ص 138: «و أخرج عبد بن حميد و ابن جرير و ابن المنذر و ابن أبي حاتم و أبو الشيخ عن ماهان قال: أتى قوم النبيّ صلّى اللّه عليه و سلّم، فقالوا: إنا أصبنا ذنوبا عظاما، فما ردّ عليهم شيئا فانصرفوا، فأنزل اللّه وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا الآية. فدعاهم فقرأها عليهم. و أخرج ابن المنذر عن ابن جريج قال: أخبرت أن قوله: سَلامٌ عَلَيْكُمْ كانوا إذا دخلوا على النبي صلّى اللّه عليه و سلّم بدأهم بالسلام، فقال: سَلامٌ عَلَيْكُمْ و إذا لقيهم فكذلك أيضاً».
تفسیر روح المعانی، ج 4، ص 154: «أخرج عبد بن حميد، و مسدد في مسنده، و ابن جرير، و آخرون عن ماهان قال: أتى قوم النبي صلّى اللّه عليه و سلّم فقالوا: إنا أصبنا ذنوبا عظاما فما رد عليه الصلاة و السلام عليهم شيئا فانصرفوا فأنزل الله تعالى الآية فدعاهم صلّى اللّه عليه و سلّم فقرأها عليهم».
تفسیر محاسن التأویل، ج 4، ص 376: «أخرج الفريابيّ و ابن أبي حاتم عن ماهان، قال: جاء ناس إلى النبيّ صلى اللّه عليه و سلم فقالوا: إنا أصبنا ذنوبا عظاما، فما ردّ عليهم شيئا، فأنزل اللّه: وَ إِذا جاءَكَ .. الآية».
مستند 5
تفسیر جامع البیان، ج 7، ص 128: «حدثنا القاسم، قال: ثنا الحسين، قال: ثنا حجاج، عن ابن جريج، عن عكرمة، في قوله: وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلى رَبِّهِمْ الآية. قال: جاء عتبة بن ربيعة و شيبة بن ربيعة و مطعم بن عدي و الحرث بن نوفل و قرظة بن عبد عمرو بن نوفل في أشراف من بني عبد مناف من الكفار إلى أبي طالب، فقالوا: يا أبا طالب لو أن ابن أخيك يطرد عنه موالينا و حلفاءنا، فإنما هم عبيدنا و عسفاؤنا، كان أعظم في صدورنا و أطوع له عندنا و أدنى لاتباعنا إياه و تصديقنا له قال: فأتى أبو طالب النبي صلى الله عليه و سلم، فحدثه بالذي كلموه به، فقال عمر بن الخطاب: لو فعلت ذلك حتى تنظر ما الذي يريدون و إلام يصيرون من قولهم فأنزل الله تعالى هذه الآية: وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ إلى قوله: أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ. قال: و كانوا: بلالا و عمار بن ياسر و سالما مولى أبي حذيفة و صبيحا مولى أسيد؛ و من الحلفاء: ابن مسعود، و المقداد بن عمرو، و مسعود، ابن القاري، و واقد بن عبد الله الحنظلي، و عمرو بن عبد عمرو ذو الشمالين، و مرثد بن أبي مرثد، و أبو مرثد من عني حليف حمزة بن عبد المطلب، و أشباههم من الحلفاء. و نزلت في أئمة الكفر من قريش و الموالي و الحلفاء: وَ كَذلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنا الآية؛ فلما نزلت أقبل عمر بن الخطاب فاعتذر من مقالته، فأنزل الله تعالى: وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ الآية».
تفسیر بحر العلوم، ج 1، ص 451: «قال الكلبي: فلما نزلت هذه الآية جاء عمر- رضي اللّه عنه- فاعتذر. فنزلت هذه الآية: وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا يعني عمر فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ يعني: قبلت توبتكم. و يقال: قبل اللّه عذركم. و يقال: المعنى و إذا جاءك الذين يؤمنون بآياتنا يعني: الضعفة من المسلمين، فابتدئ بالسلام. و قل: سلام عليكم كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ يعني: أوجب الرحمة و قبول التوبة».
تفسیر الکشف و البیان، ج 4، ص 152: «و قال الكلبي: لما نزلت هذه الآية وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ جاء عمر (رضي الله عنه) للنبي صلى اللّه عليه و سلّم فاعتذر إليه من مقالته و استغفر اللّه تعالى منها، و قال: يا رسول اللّه ما أردت بهذا إلّا الخير فنزل في عمر (رضي اللّه عنه) وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ الآية».
تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 3، ص 234: «فلما نزلت، أقبل عمر رضي اللّه عنه، فأتى النبي صلّى اللّه عليه و سلم فاعتذر من مقالته، فأنزل اللّه عز و جل وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا الآية».
مستند 6
الاستیعاب فی بیان الاسباب، ج 2، ص 140: «عن عكرمة؛ قال: جاء عتبة بن ربيعة وشيبة بن ربيعة، ومطعم بن عدي، والحارث بن نوفل، وقرظة بن عبد عمرو بن نوفل، في أشراف من بني عبد مناف من الكفار إلى أبي طالب، فقالوا: لو أن ابن أخيك يطرد عنه موالينا وحلفاءنا؛ فإنما هم عبيدنا وعسفاؤنا؛ كان أعظم في صدورنا، وأطوع له عندنا، وأدنى لأتباعنا إياه، وتصديقاً له، قال: فأتى أبو طالب النبي - صلى الله عليه وسلم - فحدثه بالذي كلموه به، فقال عمر بن الخطاب: لو فعلت ذلك حتى تنظر ما الذي يريدون وإلام يصيرون من قولهم؛ فأنزل الله -تعالى- هذه الآية: {وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ وَ لَاتَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا أَهَؤُلَاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنَا أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ}. [ضعيف]، پاورقی: قلنا: وهذا سند ضعيف؛ فيه ثلاث علل: الأولى: الإرسال. الثانية: ابن جريج لم يسمع عن عكرمة. الثالثة: سنيد صاحب "التفسير" هذا؛ ضعيف؛ ضعفه أبو حاتم والنسائي وغيرهما».
الطبقات الکبری، ج 3، ص 269: «أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ قَالَ: حَدَّثَنِي أُسَامَةُ بْنُ زَيْدِ بْنِ أَسْلَمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ قَالَ: سَمِعْتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ، يَقُولُ: «وُلِدْتُ قَبْلَ الْفُجَّارِ الْأَعْظَمِ الْآخَرِ بِأَرْبَعِ سِنِينَ» وَأَسْلَمَ فِي ذِي الْحِجَّةِ السَّنَةِ السَّادِسَةِ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ هُوَ ابْنُ سِتٍّ وَعِشْرِينَ سَنَةً. قَالَ: وَكَانَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ يَقُولُ: أَسْلَمَ عُمَرُ وَأَنَا ابْنُ سِتِّ سِنِينَ».
تفسیر روح المعانی، ج 4، ص 154: «و تقدم في رواية ابن المنذر عن عكرمة ما يشير إلى آنها نزلت في عمر رضي الله تعالى عنه، و روي ذلك أيضا عن ابن عباس رضي الله تعالى عنهما».
تفسیر المیزان، ج 7، ص 109: «و نزلت في أئمة الكفر من قريش و الموالي و الحلفاء: «وَ كَذلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا» الآية فلما نزلت أقبل عمر فاعتذر من مقالته فأنزل الله: «وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا».
مستند 7
تفسیر محاسن التأویل، ج 4، ص 376: «و لا يخفى أن الآية تشمل جميع ذلك، و ربما تتعدد الوقائع المشتركة في حكم واحد، فتنزل الآية بيانا للكل».
تفسیر نمونه، ج 5، ص 258 و 259: «بعضى معتقدند آيه نخست درباره كسانى نازلشده كه در آيات قبل پيامبر ص مامور شد كه از طرد آنها خوددارى كند، و آنها را از خود جدا نسازد و بعضى معتقدند درباره جمعى از گناهكاران بوده است كه نزد پيامبر ص آمدند و اظهار داشتند ما گناهان زيادى كردهايم و پيامبر ص سكوت كرد تا آيه فوق نازل شد. اما شان نزول آن هر چه باشد، شك نيست كه مفهوم آيه يك معنى كلى و وسيع است و همه را شامل مىشود، زيرا نخست بهصورت يك قانون كلى به پيامبر ص دستور مىدهد كه تمام افراد با ايمان را هرچند گناهكار باشند، نه تنها طرد نكند، بلكه به خود بپذيرد».
منابع
- آلوسی، محمود بن عبد الله. (۱۴۱۵). روح المعاني في تفسیر القرآن العظیم و السبع المثاني (ج ۱–16). بیروت: دار الکتب العلمية.
- ابن ابی حاتم، عبد الرحمن بن محمد. (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–13). ریاض: مکتبة نزار مصطفی الباز.
- ابن الجزري. (۱۳۵۱). غاية النهاية في طبقات القراء. مكتبة ابن تيمية.
- ابن سعد، محمد بن سعد. (۱۴۱۰). الطبقات الکبری (ج ۱–9). بیروت: دار الکتب العلمية.
- ابن عاشور، محمد طاهر. (۱۴۱۱). التحریر و التنویر (ج ۱–30). بیروت: مؤسسة التاريخ العربي.
- ابن عطیه، عبدالحق بن غالب. (۱۴۲۲). المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز (ج ۱–6). بیروت: دار الکتب العلمية.
- ابن کثیر، اسماعیل بن عمر. (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–9). بیروت: دار الکتب العلمية.
- بغوی، حسین بن مسعود. (۱۴۲۰). معالم التنزیل (ج ۱–5). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- ثعلبی، احمد بن محمد. (۱۴۲۲). الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- سلیم بن عید الهلالی. (۱۴۲۵). الاستیعاب فی بیان الأسباب. مکه: دار ابن الجوزي.
- سمرقندی، نصر بن محمد. (۱۴۱۴). بحر العلوم (ج ۱–3). بیروت: دار الفکر.
- شوکانی، محمد. (۱۴۱۴). فتح القدیر (ج ۱–6). دمشق: دار ابن کثير.
- طباطبایی، محمدحسین. (۱۴۱۷). المیزان في تفسیر القرآن (ج ۱–20). بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
- طبرسی، فضل بن حسن. (۱۳۷۲). مجمع البيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). تهران: ناصر خسرو.
- طبری، محمد بن جریر. (۱۴۱۲). جامع البیان فی تفسیر القرآن (ج ۱–30). بیروت: دار المعرفة.
- طوسی، محمد بن حسن. (۱۴۱۴). التبيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- قاسمی، جمالالدین. (۱۴۱۸). محاسن التأویل (ج ۱–9). بیروت: دار الکتب العلمية.
- مقاتل بن سلیمان. (۱۴۲۳). تفسیر مقاتل (ج ۱–5). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- مکارم شیرازی، ناصر. (۱۳۸۰). تفسیر نمونه (ج ۱–28). تهران: دار الکتب الإسلامیة.
- واحدی، علی بن احمد. (۱۴۱۱). اسباب النزول (ج ۱–1). بیروت: دار الکتب العلمية.
منابع
- ↑ ترجمه محمدمهدی فولادوند
- ↑ ترتیب ذکر اسباب نزول بر اساس درجه اعتبار نیست.
- ↑ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 4، ص 1297
- ↑ تفسیر مقاتل، مقاتل بن سلیمان، ج 1، ص 563؛ اسباب النزول، واحدی، ص 221؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 4، ص 151؛ جامع البیان، طبری، ج 7، ص 132
- ↑ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 4، ص 1300
- ↑ معالم التنزیل، بغوی، ج 2، ص 127
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ روح المعاني، آلوسی، ج 4، ص 154
- ↑ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 3، ص 232
- ↑ المحرر الوجیز، ابن عطیه، ج 2، ص 295
- ↑ جامع البیان، طبری، ج 7، ص 133
- ↑ التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 4، ص 149
- ↑ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج 5، ص 252
- ↑ المیزان، طباطبایی، ج 7، ص 110
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ جامع البیان، طبری، ج 7، ص 132
- ↑ مجمع البيان، طبرسی، ج 4، ص 475
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ المحرر الوجیز، ابن عطیه، ج 2، ص 296
- ↑ محاسن التأویل، قاسمی، ج 4، ص 375
- ↑ المیزان، طباطبایی، ج 7، ص 109 و 110
- ↑ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 4، ص 1300 و 1301؛ بحر العلوم، سمرقندی، ج 1، ص 451؛ جامع البیان، طبری، ج 7، ص 132؛ اسباب النزول، واحدی، ص 222؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 4، ص 152
- ↑ الاستیعاب فی بیان الأسباب، الهلالی، ج 2، ص 143
- ↑ التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج 3، ص 4
- ↑ مجمع البيان، طبرسی، ج 4، ص 476
- ↑ فتح القدیر، شوکانی، ج 2، ص 138
- ↑ ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ محاسن التأویل، قاسمی، ج 4، ص 376
- ↑ جامع البیان، طبری، ج 7، ص 128
- ↑ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 4، ص 152
- ↑ الاستیعاب فی بیان الأسباب، الهلالی، ج 2، ص 140
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 3، ص 269
- ↑ المیزان، طباطبایی، ج 7، ص 109
- ↑ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج 5، ص 258 و 259
نظرات