سبب نزول آیه 106 سوره توبه
آیه مربوط به سبب نزول
«وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ» (التوبه، 106) (و عدّهاى ديگر [كارشان] موقوف به فرمان خداست. يا آنان را عذاب مىكند و يا توبه آنها را مىپذيرد، و خدا داناى سنجيدهكار است.)[۱]= خلاصه سبب نزول =
طبق برخی روایات، عدهای که از شرکت در جنگ تبوک سرباززده بودند، سرنوشتى مبهم بودند و نمیدانستند که آیا خداوند توبه آنان را میپذیرد یا نه؟ در پی این ابهام، آیه 106 سوره توبه نازل شد و ابهام سرنوشت اخروى بعضى از خطاکاران را ناشی از علم و حکمت الهى و داراى مصلحت برشمرد.
بر اساس بررسیها، بهدلیل صریحنبودن روایات درباره سببیت ماجرا برای نزول آیه 106 سوره توبه، به نظر میرسد مقصود مفسران و راویان از بیان آن، تفسیر و تطبیق یکی از مصادیق آیه بوده است.= بررسی تفصیلی سبب نزول =
سبب نزول
عذرخواهی نکردن شماری از مسلمانان غایب در غزوه تبوک(ر.ک. مستند 1)
بر پایه روایات پس از بازگشت رسول خدا (صلوات الله و سلامه علیه) و سپاه اسلام از غزوه تَبوک در سال نهم هجری، گروهی از مسلمانان که به دلایل یا بهانههای مختلف، از شرکت در این کارزار بازمانده بودند، نزد پیامبر اکرم شتافتند و با بیان عذرشان، غیبت در غزوه تبوک را توجیه کردند؛ اما سهتن از اینکار نیز کوتاهی کردند.[۲] برخی از مفسران نام آنها را ذکر کردهاند: هلال بن اُمَیّه، مُرارَه بن الرَبیع و کَعْب بن مالک.[۳] گروهی آنها را هلاکشده میانگاشتند و برخی امیدوار به بخشش الهی در حق آنان بودند.[۴]
مبتنی بر نقلی، رسول خدا (صلوات الله و سلامه علیه) مسلمانان را از سخن گفتن با آن سه نفر نهی کرد و به زنانشان نیز دستور داد از آنان کنارهگیری کنند. ازاینرو ابهامی پیرامون فرجام خود در ذهن داشتند. اینکه آیا خداوند آنان را میبخشد یا گرفتار عذاب میشوند؟[۵]
طوسی، کعب بن مالک را فردی شایسته معرفی میکند و علت بازماندنش از غزوه تبوک را کوتاهی وی در آمادهسازی بار سفر و در نتیجه جاماندن از کاروان سپاه مسلمانان میداند. او گزارش میکند پس از بازگشت رسول خدا (صلوات الله و سلامه علیه) از تبوک، کعب نزد ایشان رفته و به اشتباهش اعتراف میکند و صادقانه میگوید: عذری [برای شرکت نکردن در تبوک] ندارم. طوسی میگوید: پس از کعب، هلال و مراره نیز به روش وی عمل کردهاند.[۶]=== مصادر سبب نزول ===
مصادری که با اختلاف اندکی سبب نزول را بیان کردهاند:#
- تفسیر القرآن العزیز (سنی، قرن 3، تفسیر روایی)؛
- جامع البیان فی تفسیر القرآن (سنی، قرن 4، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
- تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم) (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
- تفسیر بحر العلوم (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
- اسباب النزول (واحدی) (سنی، قرن 5، اسباب نزول)؛
- التبیان فی تفسیر القرآن (شیعی، قرن 5، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
- الکشف و البیان (سنی، قرن 5، تفسیر روایی)؛
- تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر) (سنی، قرن 8، تفسیر روایی).
بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 2)
روایات مربوط به سبب نزول از طریق راویانی چون قتاده، عکرمه، ابن عباس، ابن اسحاق، مجاهد، ضحاک و عامر نقل شدهاند.[۷] بنا بر نظر ابن جوزی شماری از روایات یادشده بهدلیل ارسال (ابهام در اتصال سند) و بعضی بهدلیل مجهول بودن تعدادی از راویان در سلسله سند، ضعیفند.[۸] برخی از معاصران نیز درباره یکی از اسناد این روایات همین نظر را دارند.[۹] اما چون در این زمینه همه روایات، با هرگونه راوی یا سندی، گزارشگر یک مضمونند، اطمینانی نسبت به اعتبارشان بهدستمیدهد و به نظر میرسد یکسانی مضمون منجر به چشمپوشی از ارسال سندی برخی و درنتیجه اعتباربخشی به سند آنها میشود.
بر پایه روایات و گزارشهای تاریخی، گروهی از مسلمانان مدینه در غزوه تَبوک (سال نهم هجری) شرکت نکردند. عدهای از این افراد با دلایل موجّه از سپاه اسلام جاماندند.[۱۰] شماری دیگر بدون دلیل و بنا بر توجیههای ناپذیرفتنی از شرکت در کارزار سرباززدند.[۱۱] جماعت اخیر دو دسته بودند: منافقان و کاهلان. پس از بازگشت رسول خدا (صلوات الله و سلامه علیه) و یارانش از جنگ، برخی از منافقان و عدهای از آنها که در پیوستن به سپاه مسلمانان کوتاهی کرده بودند، نزد پیامبر اکرم آمده و بخشش خواستند. ازجمله کسانیکه نه از سر لجاجت و نفاق، بلکه بهدلیل قصور و کوتاهی، از جهاد بازماندند، هلال بن أُمَيّة، مُرارَة بن الرَبیع و کَعْب بن مالک بودند.[۱۲]
با وجود این تفاصیل اطلاعات تاریخی در سببیت ماجرا برای نزول آیه 106 سوره توبه قضاوتی بهدستنمیدهد؛ بنابراین بررسی آن با ملاک تاریخی پاسخی برای رد یا تأییدش در پی ندارد؛ بلکه تنها ناسازگار نبودنش با گزارشهای تاریخی را روشن میکند.
از دیدگاه محتوایی ماجرا با معنای آیه هماهنگی دارد؛ چون داستان درباره سهتن از مسلمانان است که فرجام پذیرش توبه آنها ابهام دارد. آیه 106 سوره توبه نیز درباره کسانی است که عاقبت آنان به قضای الهی سپرده شده است. همچنین تناسب معنایی ماجرا با آیات پیشین نیز حفظ شده است. خداوند در آیات 101 و 102 همین سوره مسلمانان را به دو دسته تقسیم میکند. گروهی را راسخ در خوی نفاق، و برخی را پشیمان از گناهان معرفی میکند: «وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلى عَذابٍ عَظيمٍ (101) وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (102)» (التوبه، 101 و 102) (و برخى از باديهنشينانى كه پيرامون شما هستند منافقند، و از ساكنانِ مدينه [نيز عدّهاى] بر نفاق خو گرفتهاند. تو آنان را نمىشناسى، ما آنان را مىشناسيم. به زودى آنان را دوبار عذاب مىكنيم؛ سپس به عذابى بزرگ بازگردانيده مىشوند. (101) و ديگرانى هستند كه به گناهان خود اعتراف كرده و كار شايسته را با [كارى] ديگر كه بد است درآميختهاند. اميد است خدا توبه آنان را بپذيرد، كه خدا آمرزنده مهربان است.) ازاینرو شاید آیه 106 نیز قسم سوم از مسلمانان را معرفی میکند که کسی جز خدا از سرانجام کارشان آگاه نیست. مبتنی بر نظریه طبری، آلوسی، ابن عاشور و طباطبایی آیه 106 با آیات پیشین ارتباط دارد؛ به این شکل که آیه 106 به آیات پیشین عطف شده است و درصدد بیان قسم سوم از افرادی است که از جنگ تبوک سرباززدند.[۱۳] شوکانی این تقسیمبندی را در تفسیرش آورده است.[۱۴] اما این بررسی نیز همچون بررسی تاریخی برونداد اطمینانبخشی در رد یا تأیید سببیت ماجرا بهطور ویژه برای نزول آیه یادشده در پی ندارد و تنها ناسازگار نبودن آن را با معنای آیه روشن میکند.
افزونبر مفسران پیشگفته، طبرسی، ابن عطیه، آلوسی، شوکانی، ابن عاشور و قاسمی نیز روایت این سبب نزول را نقل کردهاند.[۱۵] در مقابل، طباطبایی پس از نقل ماجرا، آنرا با معنای آیه مناسب نمیبیند. وی معتقد است آیه 106 سوره توبه درباره برزخ (مدت حیات روح بین مرگ تا روز قیامت) است و حال افراد را بین اعمال نیک و بدشان، کسی جز خدا نمیتواند بهدرستی قضاوت کند.[۱۶]
لازم به ذکر است در میان روایات یادشده به سببیت این داستان برای نزول آیه 106 سوره توبه تصریحی نشده است. از سوی دیگر برخی روایات تفسیری، این آیه را درباره کسانی دانستهاند که گذشتهشان را به کفرپیشگی گذراندهاند و حتی در آنزمان مرتکب قتل مسلمانان شدهاند؛ سپس به دین اسلام گرویده و شرک را رها کردهاند. اما ایمان آنان به اسلام، قلبی و اصیل نیست و تنها در ظاهر به جرگه مسلمانان درآمدهاند؛ پس خداوند با نزول آیه 106 سوره توبه، بهشتی یا جهنمی شدن افرادی با این پیچیدگی ایمانی را به قضاوت الهی واگذار کرده است.[۱۷]
درپایان به نظر میرسد راویان و مفسران یادشده، در صدد بیان یکی از مصادیق و حمل آن بر آیه 106 سوره توبه بودهاند و مراد آنان از نقل نام آن سه نفر و داستان مربوط به آنان، ذکر سبب برای نزول آیه نبوده است.
مستندات
مستند 1
تفسير القرآن العزيز المسمى تفسير عبدالرزاق، ج 1، ص 254، ح 1126: «حدثنا عبد الرزاق، عن معمر، عن قتادة، في قوله تعالى: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ: [الآية: 106]، قال: هم الثلاثة الذين تخلفوا.»
جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 11، ص 16 - 17: «القول في تأويل قوله تعالى: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ يقول تعالى ذكره: و من هؤلاء المتخلفين عنكم حين شخصتم لعدوكم أيها المؤمنون آخرون. و رفع قوله آخرون عطفا على قوله: وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً. وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ يعني مرجئون لأمر الله و قضائه، يقال منه أرجأته أرجئه إرجاء و هو مرجأ بالهمز وترك الهمز، و هما لغتان معناهما واحد، وقد قرأت القراء بهما جميعا. و قيل: عني بهؤلاء الآخرين نفر ممن كان تخلف عن رسول الله صلى الله عليه و سلم في غزوة تبوك، فندموا على ما فعلوا و لم يعتذروا إلى رسول الله صلى الله عليه و سلم عند مقدمه، و لم يوثقوا أنفسهم بالسواري، فأرجأ الله أمرهم إلى أن صحت توبتهم، فتاب عليهم و عفا عنهم. و بنحو الذي قلنا في ذلك قال أهل التأويل. ذكر من قال ذلك: حدثني المثني، قال: ثنا أبو صالح، ثني معاوية، عن علي، عن ابن عباس، قال: وكان ثلاثة منهم يعني من المتخلفين عن غزوه تبوك لم يوثقوا أنفسهم بالسواري أرجئوا سبتة لا يدرون أ يعذبون أو يتاب عليهم. فأنزل الله: لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ إلى قوله: إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ. حدثني محمد بن سعد، قال: ثني أبي، قال: ثني عمي، قال: ثني أبي، عن أبيه أب جد سعد، عن ابن عباس، قال: لما نزلت هذه الآية يعني قوله: خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ أخذ رسول الله صلى الله عليه و سلم من أموالهم يعني من أموال أبي لبابة و صاحبيه فتصدق بها عنهم، و بقي الثلاثة الذين خالفوا أبا لبابة، و لم يوثقوا، و لم يذكروا بشيء، و لم ينزل عذرهم، و ضاقت عليهم الأرض بما رحبت. و هم الذين قال الله: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ فجعل الناس يقولون: هلكوا إذ لم ينزل لهم عذرا و جعل آخرون يقولون: عسى الله أن يغفر لهم فصاروا مرجئين لأمر الله، حتى نزلت: لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي ساعَةِ الْعُسْرَةِ الذين خرجوا معه إلى الشام مِنْ بَعْدِ ما كادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِيمٌ. ثم قال: وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا يعني المرجئين لأمر الله نزلت عليهم التوبة فعموا بها، فقال: حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ إلى قوله: إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ. حدثنا ابن وكيع، قال: ثنا سويد بن عمرو، عن حماد بن زيد، عن أيوب، عن عكرمة: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ قال: هم الثلاثة الذين خلفوا.»
جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 11، ص 17: «حدثت عن الحسين، قال: سمعت أبا معاذ يقول: أخبرنا عبيد، قال: سمعت الضحاك يقول في قوله: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ هم الثلاثة الذين خلفوا عن التوبة يريد غير أبي لبابة و أصحابه و لم ينزل الله عذرهم، فضاقت عليهم الأرض بما رحبت. وكان أصحاب رسول الله صلى الله عليه و سلم فيهم فرقتين: فرقة تقول: هلكوا حين لم ينزل الله فيهم ما أنزل في أبي لبابة و أصحابه، و تقول أخرى: عسى الله أن يعفو عنهم و كانوا مرجئين لأمر الله. ثم أنزل الله رحمته و مغفرته، فقال: لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ الآية، و أنزل الله: وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا الآية.»
جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 11، ص 17: «حدثنا محمد بن عبد الأعلى، قال: ثنا محمد بن ثور، عن معمر، عن قتادة: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ قال: هم الثلاثة الذين خلفوا. حدثنا ابن حميد، قال: ثنا سلمة، عن ابن إسحاق: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ و هم الثلاثة الذين خلفوا، و أرجأ رسول الله صلى الله عليه و سلم أمرهم حتى أتتهم توبتهم من الله. و أما قوله: إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ فإنه يعني: إما أن يحجزهم الله عن التوبة بخذلانه إياهم فيعذبهم بذنوبهم التي ماتوا عليها في الآخرة. وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ يقول: و إما يوفقهم للتوبة فيتوبوا من ذنوبهم، فيغفر لهم.»
جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 11، ص 41: «حدثنا ابن وكيع، قال: ثنا أبي، عن إسرائيل، عن جابر، عن عكرمة و عامر: وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا قال: أرجئوا في أوسط براءة.»
تفسير القرآن العظيم، ابن ابی حاتم، ج 6، ص 1878: «قوله تعالى: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ. حدثنا أبي ثنا أبو صالح ثنا معاوية بن صالح عن علي بن أبى طلحة عن ابن عباس قال: و كان ثلاثة نفر لم يوثقوا أنفسهم بالسواري أرجوا سنة لا يدرون أ يعذبون أو يتاب عليهم؟ فأنزل الله تعالى يعني قوله: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ.»
تفسير القرآن العظيم، ابن ابی حاتم، ج 6، ص 1878: «يقول: يميتهم علي معصيتهم، وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ فأرجأ أمرهم و لم يذكرهم بتوبة حين تاب على النبي- صلى الله عليه و سلم- و أصحابه و نسخها فقال: وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا الآية. حدثنا محمد بن العباس ثنا محمد بن عمرو زنيج ثنا سلمة قال: قال محمد بن إسحاق قوله: وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ و هم الثلاثة الذين خلفوا، و أرجأ رسول الله صلى الله عليه و سلم أمرهم حتى أتت توبتهم من الله عز و جل.»
الكشف و البيان (تفسير ثعلبى)، ج 5، ص 91 - 92: «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ أي مؤخرون لأمر الله ليقضي فيهم ما هو قاض، و هم الثلاثة الذين خلفوا و ربطوا بالسواري أنفسهم و لم يبالغوا في التوبة و الاعتذار كما فعل أبو لبابة و أصحابه فرفق بهم رسول الله صلى اللّه عليه و سلّم و نهى الناس عن مكالمتهم و أمر نساءهم باعتزالهم حتى شقهم القلق و تهتكهم الحزن و ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ برحبها و كانوا من أهل [بدر، فجعل الناس] يقولون: هلكوا إذا لم ينزل لهم عذر، و جعل آخرون يقولون: عسى أن يغفر الله لهم، فصاروا فرحين لأمر الله لا يدرون يعذبون أو يرحمون حتى تاب الله عليهم بعد خمسين ليلة و نزلت وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا.»
تفسير مقاتل بن سليمان، ج 2، ص 195: «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ يعنى التوبة عن أمر اللّه نظيرها «أَرْجِهْ وَ أَخاهُ» يعنى أوقفه و أخاه حتى ننظر فى أمرهما، «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ» يعنى موقوفون للتوبة عن أمر اللّه مرارة بن ربيعة من بنى زيد، و هلال بن أمية من الأنصار من أهل قباء من بنى واقب، و كعب بن مالك الشاعر من بنى سلمة كلهم من الأنصار من أهل قباء، لم يفعلوا كفعل أبى لبابة لم يذكروا بالتوبة و لا بالعقوبة فذلك قوله: إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ فيتجاوز عنهم وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ 106.»
جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 11، ص 17: «حدثني محمد بن عمرو، قال: ثنا أبو عاصم، قال: ثنا عيسى، عن ابن أبي نجيح، عن مجاهد: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ قال: هلال بن أمية و مرارة بن الربيع و كعب بن مالك من الأوس و الخزرج. حدثني المثني، قال: ثنا أبو حذيفة، قال: ثنا شبل، عن ابن أبي نجيح، عن مجاهد: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ هلال بن أمية و مرارة بن الربيع و كعب بن مالك من الأوس و الخزرج. قال: ثنا إسحاق قال: ثنا عبد الله بن أبي جعفر، عن ورقاء، عن ابن أبي نجيح، عن مجاهد، مثله. حدثنا القاسم، قال: ثنا الحسين، قال: ثني حجاج، عن ابن جريج، عن مجاهد، مثله. قال: ثنا الحسين، قال: ثنا هشيم، قال: أخبرنا جويبر، عن الضحاك، مثله.»
جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 11، ص 17: «حدثنا بشر، قال: ثنا يزيد، قال: ثنا سعيد، عن قتادة، قوله: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ قال: كنا نحدث أنهم الثلاثة الذين خلفوا: كعب بن مالك، و هلال بن أمية، و مرارة بن الربيع، رهط من الأنصار.»
جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 11، ص 41: «حدثنا القاسم، قال: ثنا الحسين، قال: ثني حجاج، عن ابن جريج، عن مجاهد: الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا قال: الذين أرجئوا في أوسط براءة، قوله: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ هلال بن أمية، و مرارة بن ربيعة، و كعب بن مالك.»
تفسير القرآن العظيم، ابن ابی حاتم، ج 6، ص 1878: «حدثنا حجاج بن حمزة حدثنا شبابة حدثنا ورقاء عن ابن أبى نجيح عن مجاهد قوله: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ هلال بن أمية و مرارة بن ربعي و كعب بن مالك من الأوس و الخزرج.»
بحر العلوم، ج 2، ص 87: «قوله تعالى: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ، يعني: موفقون لأمر اللّه. و قال القتبي: مؤخرون على أمر اللّه، و يقال: متروكون لأمر اللّه تعالى لهم؛ و يقال مؤخر أمرهم، و لم يبيّن شيء، فنزلت هذه الآية في الثلاثة الذين تخلفوا، و هم: كعب بن مالك، و هلال بن أمية، و مرارة بن الربيع. ثم بيّن توبتهم في الآية التي بعد هذه وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا.»
التبيان في تفسير القرآن، ج 5، ص 296: «قال مجاهد و قتادة: الاية نزلت في هلال بن امية الرافعي و فزارة بن ربعي و كعب بن مالك من الأوس و الخزرج.»
اسباب نزول القرآن، ص 264: «قوله تعالى: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ... الآية. [106] نزلت في كَعْب بن مالك، و مُرَارَة بن الربيع، أحد بني عمرو بن عوف، و هلال بن أمية من بني واقف، تخلّفوا عن غزوة تبوك، و هم الذين ذكروا في قوله تعالى: وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا الآية.»
تفسير القرآن العظيم، ابن کثیر، ج 4، ص 184: «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (106) قال ابن عباس و مجاهد و عكرمة و الضحاك و غير واحد: هم الثلاثة الذين خلفوا أي عن التوبة، و هم مرارة بن الربيع و كعب بن مالك و هلال بن أمية، قعدوا عن غزوة تبوك في جملة من قعد كسلا و ميلا إلى الدعة و الحفظ و طيب الثمار و الظلال لا شكا و نفاقا، فكانت منهم طائفة ربطوا أنفسهم بالسواري كما فعل أبو لبابة و أصحابه، و طائفة لم يفعلوا ذلك و هم هؤلاء الثلاثة المذكورون، فنزلت توبة أولئك قبل هؤلاء و أرجي هؤلاء عن التوبة، حتى نزلت الآية الآتية و هي قوله لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ [التوبة: 117] الآية، وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ [التوبة: 118] الآية، كما سيأتي بيانه في حديث كعب بن مالك، و قوله إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ أي هم تحت عفو اللّه إن شاء فعل بهم هذا و إن شاء فعل بهم ذاك، و لكن رحمته تغلب غضبه.»
جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 11، ص 17: «حدثت عن الحسين، قال: سمعت أبا معاذ يقول: أخبرنا عبيد، قال: سمعت الضحاك يقول في قوله: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ هم الثلاثة الذين خلفوا عن التوبة يريد غير أبي لبابة و أصحابه و لم ينزل الله عذرهم، فضاقت عليهم الأرض بما رحبت. وكان أصحاب رسول الله صلى الله عليه و سلم فيهم فرقتين: فرقة تقول: هلكوا حين لم ينزل الله فيهم ما أنزل في أبي لبابة و أصحابه، و تقول أخرى: عسى الله أن يعفو عنهم و كانوا مرجئين لأمر الله. ثم أنزل الله رحمته و مغفرته، فقال: لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ الآية، و أنزل الله: وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا الآية.»
الكشف و البيان، ج 5، ص 91 - 92: «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ أي مؤخرون لأمر الله ليقضي فيهم ما هو قاض، و هم الثلاثة الذين خلفوا و ربطوا بالسواري أنفسهم و لم يبالغوا في التوبة و الاعتذار كما فعل أبو لبابة و أصحابه فرفق بهم رسول الله صلى اللّه عليه و سلّم و نهى الناس عن مكالمتهم و أمر نساءهم باعتزالهم حتى شقهم القلق و تهتكهم الحزن و ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ برحبها و كانوا من أهل [بدر، فجعل الناس] يقولون: هلكوا إذا لم ينزل لهم عذر، و جعل آخرون يقولون: عسى أن يغفر الله لهم، فصاروا فرحين لأمر الله لا يدرون يعذبون أو يرحمون حتى تاب الله عليهم بعد خمسين ليلة و نزلت وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا.»
التبيان في تفسير القرآن، ج 5، ص 296: «قال مجاهد و قتادة: الاية نزلت في هلال بن امية الرافعي و فزارة بن ربعي و كعب بن مالك من الأوس و الخزرج، و كان كعب بن مالك رجل صدق غير مطعون عليه، و انما تخلف توانياً عن الاستعداد حتى فاته المسير و انصرف رسول اللَّه و لم يعتذر اليه بالكذب. و قال: و اللَّه مالي من عذر، فقال صلى الله عليه و آله: صدقت فقم حتى يقضي اللَّه فيك. و جاء الرجلان الآخران فقالا مثل ذلك و صدقاً، فنهى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله عن كلامهم بعد ما عذر المنافقين و جميع المتخلفين، و كانوا نيفاً و ثمانين رجلا فأقام هؤلاء الثلاثة على ذلك خمسين ليلة حتى هجرهم ولدانهم و نساؤهم طاعة لرسول اللَّه صلى الله عليه و آله بأمره. و بنى كعب خيمة على سلع يكون فيها وحده. و قال في ذلك: أبعد دور بني القين الكرام و ما شادوا علي بنيت البيت من سعف ثم نزلت التوبة عليهم في الليل فأصبح المسلمون يبتدرونهم يبشرونهم، قال كعب: فجئت الى رسول اللَّه في المسجد و كان إذا سر يستبشر كأن وجهه فلقة قمر فقال لي و وجهه يبرق من السرور: ابشر بخير يوم طلع عليك شرفه منذ ولدتك أمك قال كعب، فقلت له: أمن عند اللَّه او من عندك يا رسول اللَّه؟ قال فقال: من عند اللَّه. و تصدق كعب بثلث ماله شكراً للَّه على توبته.»== مستند 2 ==
جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 11، ص 16 - 17: «حدثني المثني، قال: ثنا أبو صالح، ثني معاوية، عن علي، عن ابن عباس، قال: وكان ثلاثة منهم يعني من المتخلفين عن غزوه تبوك لم يوثقوا أنفسهم بالسواري أرجئوا سبتة لا يدرون أ يعذبون أو يتاب عليهم. فأنزل الله: لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ إلى قوله: إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ. حدثني محمد بن سعد، قال: ثني أبي، قال: ثني عمي، قال: ثني أبي، عن أبيه أب جد سعد، عن ابن عباس، قال: لما نزلت هذه الآية يعني قوله: خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ أخذ رسول الله صلى الله عليه و سلم من أموالهم يعني من أموال أبي لبابة و صاحبيه فتصدق بها عنهم، و بقي الثلاثة الذين خالفوا أبا لبابة، و لم يوثقوا، و لم يذكروا بشيء، و لم ينزل عذرهم، و ضاقت عليهم الأرض بما رحبت. و هم الذين قال الله: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ فجعل الناس يقولون: هلكوا إذ لم ينزل لهم عذرا و جعل آخرون يقولون: عسى الله أن يغفر لهم فصاروا مرجئين لأمر الله، حتى نزلت: لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي ساعَةِ الْعُسْرَةِ الذين خرجوا معه إلى الشام مِنْ بَعْدِ ما كادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِيمٌ. ثم قال: وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا يعني المرجئين لأمر الله نزلت عليهم التوبة فعموا بها، فقال: حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ إلى قوله: إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ. حدثنا ابن وكيع، قال: ثنا سويد بن عمرو، عن حماد بن زيد، عن أيوب، عن عكرمة: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ قال: هم الثلاثة الذين خلفوا.»
جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 11، ص 17: «حدثت عن الحسين، قال: سمعت أبا معاذ يقول: أخبرنا عبيد، قال: سمعت الضحاك يقول في قوله: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ هم الثلاثة الذين خلفوا عن التوبة يريد غير أبي لبابة و أصحابه و لم ينزل الله عذرهم، فضاقت عليهم الأرض بما رحبت. وكان أصحاب رسول الله صلى الله عليه و سلم فيهم فرقتين: فرقة تقول: هلكوا حين لم ينزل الله فيهم ما أنزل في أبي لبابة و أصحابه، و تقول أخرى: عسى الله أن يعفو عنهم و كانوا مرجئين لأمر الله. ثم أنزل الله رحمته و مغفرته، فقال: لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ الآية، و أنزل الله: وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا الآية.»
جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 11، ص 17: «حدثنا محمد بن عبد الأعلى، قال: ثنا محمد بن ثور، عن معمر، عن قتادة: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ قال: هم الثلاثة الذين خلفوا. حدثنا ابن حميد، قال: ثنا سلمة، عن ابن إسحاق: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ و هم الثلاثة الذين خلفوا، و أرجأ رسول الله صلى الله عليه و سلم أمرهم حتى أتتهم توبتهم من الله. و أما قوله: إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ فإنه يعني: إما أن يحجزهم الله عن التوبة بخذلانه إياهم فيعذبهم بذنوبهم التي ماتوا عليها في الآخرة. وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ يقول: و إما يوفقهم للتوبة فيتوبوا من ذنوبهم، فيغفر لهم.»
جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 11، ص 17: «حدثني محمد بن عمرو، قال: ثنا أبو عاصم، قال: ثنا عيسى، عن ابن أبي نجيح، عن مجاهد: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ قال: هلال بن أمية و مرارة بن الربيع و كعب بن مالك من الأوس و الخزرج. حدثني المثني، قال: ثنا أبو حذيفة، قال: ثنا شبل، عن ابن أبي نجيح، عن مجاهد: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ هلال بن أمية و مرارة بن الربيع و كعب بن مالك من الأوس و الخزرج. قال: ثنا إسحاق قال: ثنا عبد الله بن أبي جعفر، عن ورقاء، عن ابن أبي نجيح، عن مجاهد، مثله. حدثنا القاسم، قال: ثنا الحسين، قال: ثني حجاج، عن ابن جريج، عن مجاهد، مثله. قال: ثنا الحسين، قال: ثنا هشيم، قال: أخبرنا جويبر، عن الضحاك، مثله.»
جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 11، ص 17: «حدثنا بشر، قال: ثنا يزيد، قال: ثنا سعيد، عن قتادة، قوله: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ قال: كنا نحدث أنهم الثلاثة الذين خلفوا: كعب بن مالك، و هلال بن أمية، و مرارة بن الربيع، رهط من الأنصار.»
جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 11، ص 41: «حدثنا ابن وكيع، قال: ثنا أبي، عن إسرائيل، عن جابر، عن عكرمة و عامر: وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا قال: أرجئوا في أوسط براءة.»
زاد المسير فى علم التفسير، ج 2، ص 296: «و الآية نزلت في كعب بن مالك، و مرارة بن الرّبيع، و هلال بن أميّة، و كانوا فيمن تخلّف عن تبوك من غير عذر، ثم لم يبالغوا في الاعتذار كما فعل أبو لبابة و أصحابه، و لم يوثقوا أنفسهم بالسّواري؛ فوقف رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم أمرهم، و نهى الناس عن كلامهم و مخالطتهم حتى نزل قوله تعالى: وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا.أخرجه الطبري عن ابن عباس بسند فيه مجاهيل. ورد من وجه آخر بنحوه. أخرجه الطبري و فيه إرسال بين علي بن أبي طلحة و ابن عباس. و ذكره الواحدي في أسباب النزول 526 بدون ذكر السند.»
اسباب النزول، ص 264: «قَوْلُهُ تَعَالَى: وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ ... الْآيَةَ. [106] . نَزَلَتْ فِي كَعْبِ بْنِ مَالِكٍ، وَمُرَارَةَ بْنِ الرَّبِيعِ، أَحَدِ بَنِي عَمْرِو بْنِ عَوْفٍ، وَهِلَالِ بْنِ أُمَيَّةَ مِنْ بَنِي وَاقِفٍ، تَخَلَّفُوا عَنْ غَزْوَةِ تَبُوكَ، وَهُمُ الَّذِينَ ذُكِرُوا فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا الْآيَةَ. أخرجه ابن جرير (11/ 16) من طريق علي بن أبي طلحة عن ابن عباس وهو لم يسمع منه.»
جوامع السيرة النبوية، ابن حزم، ص 199 – 200: «و هذه الغزوة أتى فيها رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم البكاءون، و هم سبعة: سالم بن عمير من بنى عمرو بن عوف، و علبة بن زيد أخو بنى حارثة، و أبو ليلى عبد الرحمن بن كعب أخو بنى مازن بن النجار، و عمرو بن الحمام أخو بنى سلمة، و عبد اللّه بن المغفل المزنى، و قيل: هو عبد اللّه بن عمرو المزنى، و هرمى بن عبد اللّه أخو بنى واقف، و عرباض بن سارية الفزارى. فاستحملوا رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم، فلم يجدوا عنده ما يحملهم عليه، فتولوا و أعينهم تفيض من الدمع حزنا أن لا يجدوا ما ينفقون.»
المغازي، الواقدي، ج 3، ص 993: «و جاء البكّاءون- و هم سبعة- يستحملونه، و كانوا أهل حاجة، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم: لا أَجِدُ ما أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ. و هم سبعة من بنى عمرو بن عوف.»
المنتظم، ابن الجوزي، ج 3، ص 363: «و جاء ناس من المنافقين يستأذنون رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و سلّم [في التخلف] من غير علة فأذن لهم و هم بضعة و ثمانون رجلا، و جاء المعذرون من الأعراب، فاعتذروا فلم يعذرهم، و هم اثنان و ثمانون رجلا، و كان عبد اللَّه بن أبيّ قد عسكر في حلفائه من اليهود و المنافقين على ثنية الوداع، و استخلف النبي صلّى اللَّه عليه و سلّم على المدينة محمد بن مسلمة، و جاء واثلة بن الأسقع فبايعه ثم لحق به، فلما سار تخلف [عبد اللَّه] بن أبيّ و من معه، و بقي نفر من المسلمين، منهم: كعب بن مالك، و هلال بن أمية، و مرارة بن الربيع.»
الإصابة، ابن حجر العسقلاني، ج 6، ص 428: «هلال بن أميّة بن عامر بن قيس بن عبد الأعلم بن عامر بن كعب بن واقف الأنصاريّ الواقفيّ. شهد بدرا و ما بعدها. و قد تقدم خبره في ترجمة مرارة بن الربيع، و هو أحد الثلاثة الذين تيب عليهم.»
أعيان الشيعة، محسن الأمين، ج 1، ص 283: «كان قد تخلف عن رسول الله ص ثلاثة رهط بدون شك و لا نفاق و هم كعب بن مالك و مرارة بن الربيع و هلال بن امية.»
جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 11، ص 16: «القول في تأويل قوله تعالى: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ يقول تعالى ذكره: و من هؤلاء المتخلفين عنكم حين شخصتم لعدوكم أيها المؤمنون آخرون. و رفع قوله آخرون عطفا على قوله: وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً. وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ.»
روح المعاني، ج 6، ص 17: «وَ آخَرُونَ عطف على آخرون قبله أي و منهم قوم آخرون غير المعترفين المذكورين.»
التحرير و التنوير، ج 10، ص 199: «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (106) هذا فريق آخر عطف خبره على خبر الفرق الآخرين.»
الميزان في تفسير القرآن، ج 9، ص 380: «قوله تعالى: «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» الإرجاء التأخير، و الآية معطوفة على قوله: «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ».»
فتح القدير، ج 2، ص 455 – 456: «قوله: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ ذكر سبحانه ثلاثة أقسام في المتخلفين: الأوّل: المنافقون الذين مردوا على النفاق، و الثاني: التائبون المعترفون بذنوبهم، الثالث: الذين بقي أمرهم موقوفا في تلك الحال، و هم المرجون لأمر اللّه.»
مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 5، ص 104: «النزول قال مجاهد و قتادة نزلت الآية في هلال بن أمية الواقفي و مرارة بن الربيع و كعب بن مالك و هم من الأوس و الخزرج و كان كعب بن مالك رجل صدق غير مطعون عليه و إنما تخلف توانيا عن الاستعداد حتى فاته المسير و انصرف رسول الله ص فقال و الله ما لي من عذر و لم يعتذر إليه بالكذب فقال (ع) صدقت فمر حتى يقضي الله فيك و جاء الآخران فقالا مثل ذلك و صدقا فنهى رسول الله ص عن مكالمتهم و أمر نساءهم باعتزالهم حتى ضاقت عليهم الأرض بما رحبت فأقاموا على ذلك خمسين ليلة و بنى كعب خيمة على سلع يكون فيها وحده و قال في ذلك: أ بعد دور بني القين الكرام و ما شادوا علي بنيت البيت من سعف ثم نزلت التوبة عليهم بعد الخمسين في الليل و هو قوله تعالى «وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا» الآية فأصبح المسلمون يبتدرونهم و يبشرونهم قال كعب فجئت إلى رسول الله في المسجد و كان (ع) إذا سر يستبشر كان وجهه فلقة قمر فقال لي و وجهه يبرق من السرور أبشر بخير يوم طلع عليك شرقه منذ ولدتك أمك قال كعب فقلت أ من عند الله أم من عندك يا رسول الله فقال من عند الله و تصدق كعب بثلث ماله شكرا لله على توبته.»
المحرر الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز، ج 3، ص 80: «و المراد بهذه الآية فيما قال ابن عباس و عكرمة و مجاهد و الضحاك و قتادة و ابن إسحاق الثلاثة الذين خلفوا و هم هلال بن أمية الواقفي و مرارة بن الربيع العامري و كعب بن مالك، و نزلت هذه الآية قبل التوبة عليهم.»
المحرر الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز، ج 3، ص 93 - 94: «ثم أخبر عزّ و جل أنه تاب أيضا على هذا الفريق و راجع به، و أنس بإعلامه للأمة بأنه رَؤُفٌ رَحِيمٌ، و الثلاثة هم كعب بن مالك و هلال بن أمية الواقفي و مرارة بن الربيع العامري و يقال ابن ربيعة و يقال ابن ربعي، و قد خرج حديثهم بكماله البخاري و مسلم و هو في السير، فلذلك اختصرنا سوقه، و هم الذين تقدم فيهم وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ [التوبة: 106]، و معنى خُلِّفُوا أخروا و ترك أمرهم و لم تقبل منهم معذرة و لا ردت عليهم، فكأنهم خلفوا عن المعتذرين، و قيل معنى خُلِّفُوا أي عن غزوة تبوك، قاله قتادة و هذا ضعيف و قد رده كعب بن مالك بنفسه و قال: معنى خُلِّفُوا تركوا عن قبول العذر و ليس بتخلفنا عن الغزو.»
روح المعاني، ج 6، ص 17: «و المراد بهؤلاء المرجون كما في الصحيحين هلال بن أمية و كعب بن مالك و مرارة بن الربيع و هو المروي عن ابن عباس و كبار الصحابة رضي اللّه تعالى عنهم، و كانوا قد تخلفوا عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم لأمر ما مع الهم باللحاق به عليه الصلاة و السلام فلم يتيسر لهم و لم يكن تخلفهم عن نفاق و حاشاهم فقد كانوا من المخلصين فلما قدم النبي صلّى اللّه عليه و سلم و كان ما كان من المتخلفين قالوا: لا عذر لنا إلا الخطيئة و لم يعتذروا له صلّى اللّه عليه و سلم و لم يفعلوا كما فعل أهل السواري و أمر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم باجتنابهم و شدد الأمر عليهم كما ستعلمه إن شاء اللّه تعالى إلى أن نزل قوله سبحانه: لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ [التوبة: 117] إلخ، و قد وقف أمرهم خمسين ليلة لا يدرون ما اللّه تعالى فاعل بهم إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ في موضع الحال أي منهم هؤلاء إما معذبين و أما متوبا عليهم.»
فتح القدير، ج 2، ص 458: «و أخرج ابن المنذر عن عكرمة في قوله: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ قال: هم الثلاثة الذي خلّفوا. و أخرج ابن المنذر و ابن أبي حاتم و أبو الشيخ عن مجاهد في الآية قال: هم هلال بن أمية و مرارة بن الربيع و كعب بن مالك من الأوس و الخزرج.»
التحرير و التنوير، ج 10، ص 199: «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (106) هذا فريق آخر عطف خبره على خبر الفرق الآخرين. و المراد بهؤلاء من بقي من المخلّفين لم يتب اللّه عليه، و كان أمرهم موقوفا إلى أن يقضي اللّه بما يشاء. و هؤلاء نفر ثلاثة، هم: كعب بن مالك، و هلال بن أمية، و مرارة بن الربيع، و ثلاثتهم قد تخلفوا عن غزوة تبوك. و لم يكن تخلفهم نفاقا و لا كراهية للجهاد و لكنهم شغلوا عند خروج الجيش و هم يحسبون أنهم يلحقونه و انقضت الأيام و أيسوا من اللحاق. و سأل عنهم النبي صلى اللّه عليه و سلم و هو في تبوك. فلما رجع النبي صلى اللّه عليه و سلم أتوه و صدقوه، فلم يكلمهم، و نهى المسلمين عن كلامهم و مخالطتهم، و أمرهم باعتزال نسائهم، فامتثلوا و بقوا كذلك خمسين ليلة، فهم في تلك المدة مرجون لأمر اللّه. و في تلك المدة نزلت هذه الآية ثُمَّ تابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ [المائدة:71]. و أنزل فيهم قوله: لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النبي وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ- إلى قوله- وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ [التوبة: 117- 119].»
تفسير القاسمي المسمى محاسن التأويل، ج 5، ص 499: «و عن ابن عباس و مجاهد و عكرمة و غير واحد: إنهم الثلاثة الذي خلفوا، أي عن التوبة، و هم مرارة بن الربيع و كعب بن مالك و هلال بن أمية، قعدوا في غزوة تبوك في جملة من قعد، كسلا و ميلا إلى الدعة و طيب الثمار و الظلال، لا شكّا و نفاقا، فكانت منهم طائفة ربطوا أنفسهم بالسواري، كما فعل أبو لبابة و أصحابه، و طائفة لم يفعلوا ذلك، و هم هؤلاء الثلاثة. فنزلت توبة أولئك قبل هؤلاء، و أرجئ هؤلاء عن التوبة، حتى نزلت الآية الآتية، و هي قوله تعالى: لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ ... [التوبة: 117] الآية، إلى قوله: وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا ... قال في (العناية): و إنما اشتد الغضب عليهم مع إخلاصهم، و الجهاد فرض كفاية، لما قيل إنه كان على الأنصار خاصة فرض عين، لأنهم بايعوا النبيّ صلّى اللّه عليه و سلّم عليه. ألا ترى قول راجزهم في الخندق: نحن الّذين بايعوا محمّدا على الجهاد ما بقينا أبدا و هؤلاء من أجلّهم، فكان تخلفهم كبيرة.»
الميزان في تفسير القرآن، ج 9، ص 381: «و هذه الآية تنطبق بحسب نفسها على المستضعفين الذين هم كالبرزخ بين المحسنين و المسيئين، و إن ورد في أسباب النزول أن الآية نازلة في الثلاثة الذين خلفوا ثم تابوا فأنزل الله توبتهم على رسوله ص و سيجيء إن شاء الله تعالى.»
الميزان في تفسير القرآن، ج 9، ص 386: «و في الدر المنثور، أخرج ابن المنذر عن عكرمة": في قوله: «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» قال: هم الثلاثة الذين خلفوا": أقول: و روي مثله عن مجاهد و قتادة و أن أسماءهم هلال بن أمية، و مرارة بن الربيع و كعب بن مالك من الأوس و الخزرج، و لا تنطبق قصتهم على هذه الآية.»
تفسير القمي، ج 1، ص 304 – 305: «و أما قوله وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ- إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ قَالَ فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي عِمْرَانَ عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبِي الطَّيَّارِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْمُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ قَوْمٌ كَانُوا مُشْرِكِينَ- قَتَلُوا حَمْزَةَ وَ جعفر [جَعْفَراً] وَ أَشْبَاهَهُمَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ- ثُمَّ دَخَلُوا بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْإِسْلَامِ فَوَحَّدُوا اللَّهَ وَ تَرَكُوا الشِّرْكَ- وَ لَمْ يَعْرِفُوا الْإِيمَانَ بِقُلُوبِهِمْ- فَيَكُونُوا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ- فَتَجِبَ لَهُمُ الْجَنَّةُ وَ لَمْ يَكُونُوا عَلَى جُحُودِهِمْ فَتَجِبَ لَهُمُ النَّارُ فَهُمْ عَلَى تِلْكَ الْحَالَةِ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ- إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ.»
تفسير العياشى، ج 2، ص110 – 111، ح 128 - 132: «128 عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» قَالَ: هُمْ قَوْمٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ- أَصَابُوا دَماً مِنْ الْمُسْلِمِينَ ثُمَّ أَسْلَمُوا- فَهُمُ الْمُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ. 129 عَنْ زُرَارَةَ وَ حُمْرَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا الْمُرْجَوْنَ هُمْ قَوْمٌ قَاتَلُوا يَوْمَ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ، وَ سَلَّمُوا مِنْ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ أَسْلَمُوا بَعْدَ تَأَخُّرٍ، فَ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ. 130 عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» قَالَ: هُمْ قَوْمٌ مُشْرِكُونَ، فَقَتَلُوا مِثْلَ حَمْزَةَ وَ جَعْفَرٍ وَ أَشْبَاهَهُمَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ، ثُمَّ إِنَّهُمْ دَخَلُوا فِي الْإِسْلَامِ فَوَحَّدُوا اللَّهَ وَ تَرَكُوا الشِّرْكَ، وَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَيَكُونُوا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَتَجِبَ لَهُمُ الْجَنَّةُ، وَ لَمْ يَكْفُرُوا فَتَجِبَ لَهُمُ النَّارُ، فَهُمْ عَلَى تِلْكَ الْحَالِ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ، قَالَ حُمْرَانُ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُسْتَضْعَفِينَ، قَالَ: هُمْ لَيْسُوا بِالْمُؤْمِنِينَ وَ لَا بِالْكُفَّارِ- وَ هُمُ الْمُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ. 131 عَنِ ابْنِ الطَّيَّارِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع النَّاسُ عَلَى سِتَّةِ فِرَقٍ- يُؤْتَوْنَ إِلَى ثَلَاثِ فِرَقٍ الْإِيمَانِ وَ الْكُفْرِ وَ الضَّلَالِ، وَ هُمْ أَهْلُ الْوَعْدِ مِنَ الَّذِينَ وَعَدَ اللَّهُ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ، وَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْكَافِرُونَ وَ الْمُسْتَضْعَفُونَ- وَ الْمُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ، وَ الْمُعْتَرِفُونَ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً وَ أَهْلُ الْأَعْرَافِ. 132 عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ «الْمُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» قَوْمٌ كَانُوا مُشْرِكِينَ فَقَتَلُوا- مِثْلَ قَتْلِ حَمْزَةَ وَ جَعْفَرٍ وَ أَشْبَاهَهُمَا- ثُمَّ دَخَلُوا بَعْدُ فِي الْإِسْلَامِ فَوَحَّدُوا اللَّهَ وَ تَرَكُوا الشِّرْكَ- وَ لَمْ يَعْرِفُوا الْإِيمَانَ بِقُلُوبِهِمْ فَيَكُونُوا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ- فَيَجِبُ لَهُمْ الْجَنَّةُ، وَ لَمْ يَكُونُوا عَلَى جُحُودِهِمْ فَيَكْفُرُوا فَتَجِبَ لَهُمُ النَّارُ، فَهُمْ عَلَى تِلْكَ الْحَالِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: يَرَى فِيهِمْ رَأْيَهُ- قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ مِنْ أَيْنَ يُرْزَقُونَ قَالَ: مِنْ حَيْثُ شَاءَ اللَّهُ، وَ قَالَ أَبُو إِبْرَاهِيمَ ع: هَؤُلَاءِ قَوْمٌ وَقَّفَهُمْ حَتَّى يَرَى فِيهِمْ رَأْيَهُ.»
الميزان في تفسير القرآن، ج 9، ص 385 - 386: «و في الكافي، بإسناده عن زرارة عن أبي جعفر (ع): في قول الله «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» قال: قوم كانوا مشركين فقتلوا مثل حمزة و جعفرا- و أشباههما من المسلمين- ثم إنهم دخلوا في الإسلام فوحدوا الله و تركوا الشرك، و لم يعرفوا الإيمان بقلوبهم- فيكونوا من المؤمنين فيجب لهم الجنة، و لم يكونوا على جحودهم فيكفروا- فيجب لهم النار فهم على تلك الحال مرجون لأمر الله- إما يعذبهم و إما يتوب عليهم: أقول: و رواه العياشي في تفسيره عن زرارة عنه (ع) و في معناه روايات أخر. و في تفسير العياشي، عن حمران قال: سألت أبا عبد الله (ع) عن المستضعفين قال: هم ليسوا بالمؤمنين و لا بالكفار فهم المرجون لأمر الله.»= منابع =
- آلوسی، محمود بن عبد الله. (۱۴۱۵). روح المعاني في تفسیر القرآن العظیم و السبع المثاني (ج ۱–16). بیروت: دار الکتب العلمية.
- ابن ابی حاتم، عبد الرحمن بن محمد. (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–13). ریاض: مکتبة نزار مصطفی الباز.
- ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی. (۱۴۲۲). زاد المسیر فی علم التفسیر (ج ۱–4). بیروت: دار الکتاب العربي.
- ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی. (۱۴۱۵). الاصابه فی تمییز الصحابه (ج ۱–8). بیروت: دار الکتب العلمية.
- ابن حزم، علی بن احمد. (بیتا). جوامع السیرة النبویة (ج ۱–1). بیروت: دار الکتب العلمية.
- ابن عاشور، محمد طاهر. (۱۴۲۰). التحریر و التنویر (ج ۱–30). بیروت: مؤسسة التاريخ العربي.
- ابن عطیه، عبدالحق بن غالب. (۱۴۲۲). المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز (ج ۱–6). بیروت: دار الکتب العلمية.
- ابن کثیر، اسماعیل بن عمر. (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–9). بیروت: دار الکتب العلمية.
- ابنجوزی، عبدالرحمن بن علی. (۱۴۱۲). المنتظم في تاريخ الأمم و الملوک (ج ۱–19). بیروت: دار الکتب العلمية.
- الواحدی علی بن احمد. (۱۴۱۱). اسباب النزول. (زغلول کمال، محقق) (ج ۱–1). بیروت: دار الکتب العلمیه.
- امین، سید محسن. (۱۴۰۳). اعیان الشیعه (ج ۱–12). بیروت: دار التعارف للمطبوعات.
- ثعلبی، احمد بن محمد. (۱۴۲۲). الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- سمرقندی، نصر بن محمد. (۱۴۱۶). بحر العلوم (ج ۱–3). بیروت: دار الفکر.
- شوکانی، محمد. (۱۴۱۴). فتح القدیر (ج ۱–6). دمشق: دار ابن کثير.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن. (بیتا). التبيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- صنعانی، عبدالرزاق بن همام. (۱۴۱۱). تفسیر القرآن العزیز. بیروت: دار المعرفة.
- طباطبایی، محمدحسین. (۱۳۹۰). المیزان في تفسیر القرآن (ج ۱–20). بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
- طبرسی، فضل بن حسن. (۱۳۷۲). مجمع البيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). تهران: ناصر خسرو.
- طبری، محمد بن جریر. (۱۴۱۲). جامع البیان فی تفسیر القرآن (ج ۱–30). بیروت: دار المعرفة.
- عیاشی، محمد بن مسعود. (۱۳۸۰). التفسير (ج ۱–2). تهران - ایران: مکتبة العلمية الاسلامية.
- قاسمی، جمالالدین. (۱۴۱۸). محاسن التأویل (ج ۱–9). بیروت: دار الکتب العلمية.
- قمی، علی بن ابراهیم. (۱۳۶۳). تفسير القمي (ج ۱–2). قم: دار الکتاب.
- مقاتل بن سلیمان. (۱۴۲۳). تفسیر مقاتل (ج ۱–5). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- واحدی، علی بن احمد. (۱۴۱۱). اسباب نزول القرآن (ج ۱–1). بیروت: دار الکتب العلمية.
- واقدی، محمد بن عمر. (۱۴۰۹). المغازي (ج ۱–3). بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
منابع
- ↑ ترجمه محمدمهدی فولادوند
- ↑ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 6، ص 1878؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 5، ص 91 - 92؛ تفسیر القرآن العزیز، صنعانی، ج 1، ص 254، حدیث 1126؛ جامع البیان، طبری، ج 11، ص 16 - 17 و 17 و 41
- ↑ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 6، ص 1878؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 4، ص 184؛ بحر العلوم، سمرقندی، ج 2، ص 87؛ التبيان في تفسير القرآن، شیخ طوسی، ج 5، ص 296؛ جامع البیان، طبری، ج 11، ص 17 و 41؛ تفسیر مقاتل، مقاتل بن سلیمان، ج 2، ص 195؛ اسباب نزول القرآن، واحدی، ص 264
- ↑ جامع البیان، طبری، ج 11، ص 17
- ↑ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 5، ص 91 - 92
- ↑ التبيان في تفسير القرآن، شیخ طوسی، ج 5، ص 296
- ↑ جامع البیان، طبری، ج 11، ص 16 - 17 و 41
- ↑ زاد المسیر، ابن جوزی، ج 2، ص 296
- ↑ اسباب النزول، تحقیق زغلول، الواحدی، ص 264
- ↑ جوامع السیرة النبویة، ابن حزم، ص 199 - 200؛ المغازي، واقدی، ج 3، ص 993
- ↑ المنتظم في تاريخ الأمم و الملوک، ابنجوزی، ج 3، ص 363
- ↑ الاصابه فی تمییز الصحابه، عسقلانی، ج 6، ص 428؛ اعیان الشیعه، امین، ج 1، ص 283
- ↑ روح المعاني، آلوسی، ج 6، ص 17؛ التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج 10، ص 199؛ المیزان، طباطبایی، ج 9، ص 280؛ جامع البیان، طبری، ج 11، ص 16
- ↑ فتح القدیر، شوکانی، ج 2، ص 455 - 456
- ↑ روح المعاني، آلوسی، ج 6، ص 17؛ التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج 10، ص 199؛ المحرر الوجیز، ابن عطیه، ج 3، ص 80 و 93 - 94؛ فتح القدیر، شوکانی، ج 2، ص 458؛ مجمع البيان، طبرسی، ج 5، ص 104؛ محاسن التأویل، قاسمی، ج 5، ص 499
- ↑ المیزان، طباطبایی، ج 9، ص 381 و 386
- ↑ المیزان، طباطبایی، ج 9، ص 385 - 386؛ التفسير، عیاشی، ج 2، ص 110 - 11، ح 128 - 132؛ تفسير القمي، قمی، ج 1، ص 304 - 305
مقالات پیشنهادی
- سبب نزول آیه 88 سوره قصص
- سبب نزول آیه 9 سوره حشر
- سبب نزول آیه ۶ سوره جن
- کتاب اسباب نزول القرآن
- سبب نزول آیه 109 سوره توبه
نظرات