سبب نزول آیات 16 و 17 سوره قیامت
آیه مربوط به سبب نزول
«لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ (16) إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ (17)» (القیامة، 16 - 17) (زبانت را [در هنگام وحی] زود بهحرکت درنیاور (16) تا در خواندن [قرآن] شتابزدگی بهخرجدهی. در حقیقت گردآوردن و خواندن آن بر [عهده] ماست.)[۱]
خلاصه سبب نزول
در مصادر تفسیری و روایی برای آیات شانزده و هفده سوره قیامت دو سبب نزول گزارش شده است: 1. پیامبر اکرم (صلوات الله و سلامه علیه) هنگام نزول وحی، برای حفظ آیات، الفاظ و عبارات وحی را با خود زمزمه میکرد. در پی آن خداوند با نزول آیات یادشده نسبت به حفظ و صیانت از وحی به ایشان اطمینان خاطر داد؛ 2. پیامبر اکرم (صلوات الله و سلامه علیه) برای حفظ و مراقبت از آیاتی که بر ایشان نازل شده بود، اهتمام داشت که قرآن را بسیار تلاوت کند. لذا خداوند آیات شانزده و هفده سوره قیامت را بر ایشان نازل کرد و وعده داد که خداوند خود، قرآن را حفظ و جمع میکند.
از میان این دو سبب، سبب نزول اول بهجهت اعتبار سندی، کثرت نقل و مقبولیت نزد اکثر قریببهاتفاق مفسران، بر سبب نزول دوم ترجیح دارد.
بررسی تفصیلی سبب نزول
سبب نزول اول[۲] (شتاب پیامبر اکرم در زمزمه آیات پیش از اتمام نزول وحی)(ر.ک. مستند 1)
در مصادر روایی از عبدالله بن عباس نقل شده است، هنگامیکه جبرئیل بر پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) نازل میشد، حضرت (بنا بر نقلی برای حفظ وحی) زبان و لبان مبارک را برای زمزمه وحی، حرکت میداد و (بنا بر یک احتمال در معنای روایت) در انجام اینکار (زمزمه الفاظ وحی) شتاب میکرد و (بنا بر احتمال دیگر) بههمیندلیل تلقی وحی برای پیامبر اکرم بسیار دشوار بود؛ بهگونهایکه آثارش در چهره مبارک ایشان آشکار میشد. لذا خداوند آیات شانزده و هفده سوره قیامت را نازل کرد و به حضرت دستور داد که در خواندن وحی شتابزده نباشد؛ چراکه گردآوری وحی به عهده خداوند است.
در برخی نقلها آمده: پس از نزول این آیات، هرگاه جبرئیل بر پیامبر نازل میشد، حضرت سکوت میکرد و پس از پایان نزول وحی، آیات نازل شده را طبق وعده الهی به همان شکلی که بر ایشان وحی شده بود، قرائت میکرد.[۳] مشابه این روایت با اندکی اختلاف در جزئیات، در مصادر متعدد روایی نقل شده است.[۴]
مصادر سبب نزول
مصادری که با اندکی اختلاف سبب نزول را بیان کردهاند:# صحیح بخاری (سنی، قرن 3، حدیثی)؛
- صحیح مسلم (سنی، قرن 3، حدیثی)؛
- سنن ترمذی (سنی، قرن 3، حدیثی)؛
- تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم) (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
- تفسیر النسائی (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
- بحر العلوم (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
- جامع البیان (سنی، قرن 4، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
- التبیان فی تفسیر القرآن (شیعی، قرن 5، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
- الکشف و البیان (سنی، قرن 5، تفسیر روایی)؛
- تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر) (سنی، قرن 8، تفسیر روایی).
بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 2)
محققان رجالی معاصر، سند تعدادی از روایات این سبب نزول را بهدلیل نقل در کتب صحاح حدیثی و سند برخی دیگر را بهجهت وثاقت همه راویان در سلسله سند، صحیح دانستهاند.[۵] بسیاری از مفسران ذیل تفسیر آیات یادشده، به روایات این سبب نزول اشاره کردهاند.[۶] طبری و ابن عطیه برای این آیات دو سبب نزول مطرح میکنند: 1. خطاب «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ» (زبانت را [در هنگام وحی] زود بهحرکت درنیاور تا در خواندن [قرآن] شتابزدگی بهخرجدهی.)[۱] به پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) بهایندلیل بود که حضرت بهجهت شدت محبّت به وحی الهی و علاقه به ادای رسالت، در زمزمه عبارات نازلشده، شتاب میکرد تا آنرا حفظ کند. 2. فرمان الهی به حضرت بدینجهت بود که ایشان از ترس فراموشیِ سورهها و آیاتی که قبلاً بر ایشان نازل شده، قرآن را بسیار تلاوت میکرد (در سبب نزول دوم این بحث خواهد آمد). طبری سبب نزول اول را با ظاهر آیات مناسبتر میداند و میگوید: کثرت تلاوت آنچه که قبلاً بر پیامبر نازل شده، بدین معناست که خداوند آنمقدار از آیات و سورهها را برای ایشان جمع کرده است؛ بنابراین معنی ندارد خداوند بهسبب کثرت تلاوت آیات جمعشده، با نزول آیه «إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ» (القیامة 17) (در حقیقت گردآوردن و خواندن آن بر [عهده] ماست.)[۱]، جمع آن آیات را به پیامبر وعده دهد.[۷]
طباطبایی در توضیح معنای آیات یادشده میگوید: خداوند در این آیات پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) را موظّف میکند که قبل از بهپایانرسیدن وحی، زبانش را به خواندن آیاتی که هنوز بهصورت کامل بر ایشان وحی نشده، حرکت ندهد و در خواندن آنچه که هنوز برای ایشان قرائت نشده، پیشی نگیرد. و این آیات در مقام بیان همان مطلبی است که از آیه 114 سوره طه استفاده میشود: «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضي إِلَيْکَ وَحْيُهُ» (طه، 114) (و در [خواندن] قرآن، پیش از آنکه وحی آن بر تو پایان یابد، شتاب مکن.)[۱] بنابراین آندسته از روایاتی که میگوید حضرت بهجهت ترس از فراموشی وحی، در تکرار عبارات آن شتاب میکرد، خلاف مفاد آیات یادشده است؛ زیرا نهی از پیشیگرفتن در قرائت وحی، بهمعنای آن است که حضرت نسبت به آنچه بر ایشان نازل میشد، علم داشت؛ ازهمینرو انطباق چنین روایاتی را بر معنای آیه روشن نمیداند.[۸]
درباره روایات این سبب نزول لازم است به نکتهای اشاره شود: در روایات متعدد دیگری سعید بن جبیر از ابن عباس نقل میکند که پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) بهجهت ابهت و ثقل وحی، لبان مبارک را حرکت میداد. ابن عباس و سعید در ادامه میگویند، ما نوع حرکت لبهای پیامبر اکرم را برای شما (مخاطبانشان) نشان میدهیم که اینگونه بود. سپس لبان خود را مانند پیامبر تکان دادند. پس از مدتی خداوند آیات 16 و 17 سوره قیامت را بر حضرت نازل کرد.[۹]
به نظر میرسد مفاد روایات سبب نزول اول قابل تطبیق بر این گزارش باشد؛ یعنی حرکت لبان حضرت در واقع برای تکرار الفاظ و عباراتی بود که جبرئیل بر ایشان نازل میکرد، نه آنکه چنین حرکتی صرفاً حرکتی غیر ارادی باشد که هنگام نزول وحی از پیامبر صادر میشده است. طبرسی، شوکانی، آلوسی و ابن عطیه تطبیق این گزارش را بر همین معنا پذیرفتهاند.[۱۰]
سبب نزول دوم
پیامبر اکرم بهدلیل ترس از فراموشی آیات، قرآن را بسیار تلاوت میکرد.(ر.ک. مستند 3)
در نقلی منسوب به ابن عباس آمده است: پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) هرگز در تلاوت قرآن سستی نمیکرد؛ زیرا بیم آن داشت که آیات قرآن را فراموش کند. لذا خداوند آیات 16 و 17 سوره قیامت را بر ایشان نازل کرد و به حضرت فرمود که ما خود، آیات قرآن را جمع و حفظ میکنیم.[۱۱] در روایات مشابه نیز نزول این آیه را ناظر به کثرت تلاوت قرآن توسط پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) بهدلیل بیم ایشان از فراموشی آیات دانستهاند.[۱۲]
مصادر سبب نزول
مصادری که با اندکی اختلاف سبب نزول را بیان کردهاند:# تفسیر القرآن العزیز (سنی، قرن 3، تفسیر روایی)؛
- جامع البیان (سنی، قرن 4، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
- الکشف و البیان (سنی، قرن 5، تفسیر روایی)؛
- تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر) (سنی، قرن 8، تفسیر روایی).
بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 4)
محققان رجالی درباره سند روایات این سبب نزول اظهار نظری نکردهاند. از میان مفسران نیز فقط طبری و ابن عطیه به آن اشاره کردهاند؛ منتها همانطور که در بررسی سبب نزول اول گذشت، طبری روایات این سبب نزول را بهدلیل عدم مطابقت مفادش با ظاهر آیات یادشده نمیپذیرد. ابن عطیه نیز میگوید: بسیاری از مفسران سبب نزول اول را پذیرفته و سبب نزول دوم را نپذیرفتهاند.[۱۳]
بررسی نهایی سبب نزول آیات 16 و 17 سوره قیامت
در جمعبندی نهایی اسباب نزول آیات یادشده، ذکر دو نکته لازم است: اولاً از میان دو سبب ذکرشده سبب اول از چند جهت بر سبب دوم ترجیح دارد: 1. روایات سبب اول از حیث تعدد و تکثر، مقدم بر روایات سبب دوم است؛ 2. تعداد قابل توجهی از روایات سبب اول در کتب صحاح حدیثی نقل شده است؛ بنابراین از جهت اعتبار سندی نیز بر روایات سبب دوم برتری دارد؛ 3. بسیاری از مفسران بیان روایات سبب اول را متعرض شدهاند و اکثر قریببهاتفاق، آنرا پذیرفتهاند و یا دست کم مناقشهای دربارهاش مطرح نکردهاند؛ ولی سبب دوم تنها در تفسیر جامع البیان و المحرر الوجیز مطرح شده است که صاحبان این دو تفسیر نیز در مفاد روایات آن مناقشه کرده و سبب اول را بر آن اولی دانستهاند.
ثانیا: اگر بیان طباطبایی در تفسیر آیات یادشده پذیرفته شود؛ یعنی معنای آیه «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ» (زبانت را [در هنگام وحی] زود بهحرکت درنیاور تا در خواندن [قرآن] شتابزدگی بهخرجدهی.)[۱] نهی رسول اکرم از پیشیگرفتن در تلاوت آیات در حال نزول باشد، روایاتی که میگوید پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) بهجهت ترس از فراموشی، هنگام نزول وحی الفاظ را تکرار میکرد، بهدلیل عدم تطابق با مفاد آیه، قابل قبول نیست. اما اگر گفته شود که آیه «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ» (زبانت را [در هنگام وحی] زود بهحرکت درنیاور تا در خواندن [قرآن] شتابزدگی بهخرجدهی.)[۱] صرفاً بهمعنای نهی حضرت از شتاب در تکرار الفاظ وحی است (نه پیشیگرفتن)، میان مضمون روایات و مفاد آیه تنافی نیست.
مستندات
مستند 1
صحیح البخاري، ج 8، ص 66 و 119: «حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ. حَدَّثَنَا جَرِيرٌ. عَنْ مُوسَى بْنِ أَبِي عَائِشَةَ. عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ» قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ إِذَا نَزَلَ جِبْرِيلُ بِالْوَحْيِ، وَ كَانَ مِمَّا يُحَرِّكُ بِهِ لِسَانَهُ وَ شَفَتَيْهِ فَيَشْتَدُّ عَلَيْهِ وَ كَانَ يُعْرَفُ مِنْهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ الْآيَةَ الَّتِي فِي «لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ». «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ». قَالَ عَلَيْنَا أَنْ نَجْمَعَهُ فِي صَدْرِكَ وَ قُرْآنَهُ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ. فَإِذَا أَنْزَلْنَاهُ فَاسْتَمِعْ، «ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ» عَلَيْنَا أَنْ نُبَيِّنَهُ بِلِسَانِكَ قَالَ: فَكَانَ إِذَا أَتَاهُ جِبْرِيلُ أَطْرَقَ فَإِذَا ذَهَبَ قَرَأَهُ كَمَا وَعَدَهُ اللَّهُ. أَوْلى لَكَ فَأَوْلى» تَوَعُّدٌ. حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ حَدَّثَنَا جَرِيرٌ عَنْ مُوسَى بْنِ أَبِي عَائِشَةَ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا فِي قَوْلِهِ «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ» قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: إِذَا نَزَلَ جِبْرِيلُ بِالْوَحْيِ، وَ كَانَ مِمَّا يُحَرِّكُ بِهِ لِسَانَهُ، وَ شَفَتَيْهِ، فَيَشْتَدُّ عَلَيْهِ، وَ كَانَ يُعْرَفُ مِنْهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ الْآيَةَ، الَّتِي فِي «لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ» «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ» «فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ» فَإِذَا أَنْزَلْنَاهُ فَاسْتَمِعْ «ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ» قَالَ: إِنَّ عَلَيْنَا أَنْ نُبَيِّنَهُ بِلِسَانِكَ، قَالَ: وَ كَانَ إِذَا أَتَاهُ جِبْرِيلُ أَطْرَقَ، فَإِذَا ذَهَبَ قَرَأَهُ كَمَا وَعَدَهُ اللَّهُ.»
صحیح مسلم، ج 1، ص 330: «وَ حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ وَ أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ وَ إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ. كُلُّهُمْ عَنْ جَرِيرٍ. قَالَ أَبُو بَكْرٍ: حَدَّثَنَا جَرِيرُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مُوسَى بْنِ أَبِي عَائِشَةَ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ، فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ [75/ القيامة/ الآية 16- 19] قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ إِذَا نَزَلَ عَلَيْهِ جِبْرِيلُ بِالْوَحْيِ، كَانَ مِمَّا يُحَرِّكُ بِهِ لِسَانَهُ وَ شَفَتَيْهِ. فَيَشْتَدُّ عَلَيْهِ. فَكَانَ ذَلِكَ يُعْرَفُ مِنْهُ. فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ أَخْذَهُ. إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ. إِنَّ عَلَيْنا أَنْ نَجْمَعَهُ فِي صَدْرِكَ. وَ قُرْآنَهُ فَتَقْرَأُهُ. فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ. قَالَ: أَنْزَلْنَاهُ فَاسْتَمِعْ لَهُ. إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ. أَنْ نُبَيِّنَهُ بِلِسَانِكَ. فَكَانَ إِذَا أَتَاهُ جِبْرِيلُ أَطْرَقَ. فَإِذَا ذَهَبَ قَرَأَهُ كَمَا وَعَدَهُ اللَّهُ.»
جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 29، ص 117: «حدثنا سفيان بن وكيع، قال: ثنا جرير، عن موسى بن أبي عائشة، عن سعيد بن جبير، عن ابن عباس، في قوله: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ قال: كان النبي صلى الله عليه و سلم إذا نزل عليه جبريل بالوحي، كان يحرك به لسانه و شفتيه، فيشتد عليه، فكان يعرف ذلك فيه، فأنزل الله هذه الآية في" لا أقسم بيوم القيامة": لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ.»
تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم)، ج 10، ص 3387: «حدثنا أبو سعيد الأشج، حدثنا أبو يحيي التيمي، حدثنا موسى بن أبى عائشة، عن سعيد ابن جبير عن ابن عباس قال: كان رسول الله صلى الله عليه و سلم إذا نزل عليه الوحي يلقى منه شدة، و كان إذا نزل عليه عرف في تحريكه شفتيه يتلقى أوله و يحرك شفتيه، خشية أن ينسى أوله قبل أن يفرغ من آخره فقال الله: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ.»
تفسیر السمرقندی المسمی بحر العلوم، ج 3، ص 522: «قوله تعالى: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ يعني: لا تعجل بقراءة القرآن، من قبل أن يفرغ جبريل- عليه السلام- من قراءته و روى سعيد بن جبير، عن ابن عباس،- رضي اللّه عنهما- قال: كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم، إذا نزل عليه القرآن، تعجل به للحفظ فنزل: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ يعني: حفظه في قلبك وَ قُرْآنَهُ يعني: يقرأ عليك جبريل، حتى تحفظه.»
تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج 8، ص 286: «و قال ابن أبي حاتم: حدثنا أبو سعيد الأشج، حدثنا أبو يحيى التيمي، حدثنا موسى بن أبي عائشة عن سعيد بن جبير عن ابن عباس قال: كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم إذا نزل عليه الوحي يلقى منه شدة، و كان إذا نزل عليه عرف في تحريكه شفتيه يتلقى أوله و يحرك به شفتيه، خشية أن ينسى أوله قبل أن يفرغ من آخره فأنزل اللّه تعالى: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ و هكذا قال الشعبي و الحسن البصري و قتادة و مجاهد و الضحاك و غير واحد: إن هذه الآية نزلت في ذلك.»
صحیح البخاري، ج 8، ص 65: «حَدَّثَنَا الْحُمَيْدِيُّ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ أَبِي عَائِشَةَ وَ كَانَ ثِقَةً عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ إِذَا نَزَلَ عَلَيْهِ الْوَحْيُ حَرَّكَ بِهِ لِسَانَهُ. وَ وَصَفَ سُفْيَانُ يُرِيدُ أَنْ يَحْفَظَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ».»
سنن الترمذی، ج 5، ص 263: «حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي عُمَرَ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بْنُ عُيَيْنَةَ، عَنْ مُوسَى بْنِ أَبِي عَائِشَةَ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ إِذَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ يُحَرِّكُ بِهِ لِسَانَهُ يُرِيدُ أَنْ يَحْفَظَهُ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ [القيامة: 16] .»
تفسیر النسائی، ج 2، ص 481: «أنا أحمد بن عبدة، عن سفيان، عن عمرو، عن سعيد هو ابن جبير، عن ابن عبّاس قال: كان النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلّم إذا نزل القرآن عليه يعجل بقراءته ليحفظه فأنزل اللّه عزّ و جلّ لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ إلى قوله وَ قُرْآنَهُ.»
جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 29، ص 117 - 116: «و اختلف أهل التأويل في السبب الذي من أجله قيل له: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ فقال بعضهم: قيل له ذلك، لأنه كان إذا نزل عليه منه شيء عجل به، يريد حفظه من حبه إياه، فقيل له: لا تعجل به فإنا سنحفظه عليك. ذكر من قال ذلك: حدثنا أبو كريب، قال: ثنا سفيان بن عنية، عن عمرو بن دينار، عن سعيد بن حبير، عن ابن عباس أن النبي صلى الله عليه و سلم كان إذا نزل عليه القرآن تعجل يريد حفظه فقال الله تعالى ذكره: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ و قال ابن عباس: هكذا، و حرك شفتيه. حدثني عبيد بن إسماعيل الهياري و يونس قالا: ثنا سفيان، عن عمرو، عن سعيد بن جبير أن النبي صلى الله عليه و سلم كان إذا نزل عليه القرآن تعجل به يريد حفظه؛ و قال يونس: يحرك شفتيه ليحفظه، فأنزل الله: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ. حدثني عبيد بن إسماعيل الهباري، قال: ثنا سفيان، عن ابن أبي عائشة، سمع سعيد بن جبير، عن ابن عباس مثله، و قال: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ قال: هكذا، و حرك سفيان فاه .... حدثنا ابن حميد، قال: ثنا مهران، عن سفيان، عن موسى بن أبي عائشة، عن سعيد بن جبير، عن ابن عباس قال: كان النبي صلى الله عليه و سلم إذا نزل عليه القرآن، حرك شفتيه، فيعرف بذلك، فحاكاه سعيد، فقال: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ قال: لتعجل بأخذه. حدثنا محمد بن بشار، قال: ثنا عبد الرحمن، قال: ثنا سفيان، عن موسى بن أبي عائشة، قال سمعت سعيد بن جبير يقول: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ قال: كان جبريل عليه السلام ينزل بالقرآن، فيحرك به لسانه، يستعجل به، فقال لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ حدثنا ابن المثنى، قال: ثنا ربعي بن علية، قال: ثنا داود بن أبى هند عن الشعبي في هذه الآية: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ قال: كان إذا نزل عليه الوحي عجل يتكلم به من حبه إياه، فنزل لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ حدثني يونس، قال: أخبرنا ابن وهب، قال: قال ابن زيد، في قوله: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ قال: لا تكلم بالذي أوحينا إليك حتى يقضي إليك وحيه، فإذا قضينا إليك وحيه، فتكلم به. حدثت عن الحسين، قال: سمعت أبا معاذ يقول: ثنا عبيد، قال: سمعت الضحاك يقول في قوله: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ قال: كان نبي صلى الله عليه و سلم إذا نزل عليه الوحي من القرآن حرك به لسانه مخافة أن ينساه.»
التبيان في تفسير القرآن، ج 10، ص 195: «قال ابن عباس و سعيد بن جبير و الضحاك: كان النبي صلى اللَّه عليه و آله إذا نزل عليه القرآن عجل بتحريك لسانه لحبه إياه.»
الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 10، ص 87: «كان إذا نزل عليه جبرائيل بالقرآن لم يفرغ جبرائيل من الآية حتى يقرأ رسول الله (عليه السلام) أولها و يحرك لسانه بها في نفسه مخافة أن ينساها فأنزل الله سبحانه وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ و أنزل سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى و أنزل لا تُحَرِّكْ بِهِ أي بالوحي لِسانَكَ به أي تلاوته لتحفظه و لا تنساه إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ في صدرك حتى تحفظه وَ قُرْآنَهُ و قراءته عليك حتى تعيه.»
مستند 2
الاستيعاب في بيان الأسباب، ج 3، ص 483 - 482: «عن عبد الله بن عباس -رضي الله عنهما- في قوله -عزّ وجلّ-: {لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ (16)}؛ قال: كان النبي - صلى الله عليه وسلم - إذا نزل عليه جبريل بالوحي... [صحيح] أخرجه البخاري و مسلم. وعنه -أيضاً-؛ قال: كان النبي - صلى الله عليه وسلم - إذا نزل القرآن عليه يعجل بقراءته... [صحيح] أخرجه النسائي في "تفسيره" (2/ 481 رقم 656)، والطبري في "جامع البيان" (29/ 116، 117) من طرقعن سفيان بن عيينة عن عمرو بن دينار عن سعيد بن جبير عنه به. قلنا: وسنده صحيح؛ رجاله ثقات رجال الصحيح.»
التبيان في تفسير القرآن، ج 10، ص 195: «قال ابن عباس و سعيد بن جبير و الضحاك: كان النبي صلى اللَّه عليه و آله إذا نزل عليه القرآن عجل بتحريك لسانه لحبه إياه.»
مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 10، ص 600: «ثم خاطب سبحانه نبيه ص فقال «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ» قال ابن عباس كان النبي ص إذا نزل عليه القرآن عجل بتحريك لسانه لحبه إياه و حرصه على أخذه و ضبطه مخافة أن ينساه فنهاه الله عن ذلك.»
تفسیر القاسمي المسمی محاسن التأویل، ج 9، ص 365: «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ أي لا تحرك بالقرآن لسانك عند إلقاء الوحي، لتأخذه على عجلة، مخافة أن يتفلت منك. إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ أي في صدرك، و إثبات حفظه في قلبك، بحيث لا يذهب عليك منه شيء. وَ قُرْآنَهُ أي أن تقرأه بعد فلا تنسى فَإِذا قَرَأْناهُ أي أتممنا قراءته عليك بلسان جبريل عليه السلام، فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ أي كن مقفيا له و لا تراسله. ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ أي بيان ما فيه، إذا أشكل عليك شيء من معانيه، أو أن نبيّنه على لسانك. تنبيهات: الأول- ما ذكرناه في تأويل الآية هو المأثور في الصحيحين و غيرهما. و لفظ البخاري عن سعيد بن جبير عن ابن عباس قال: كان رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم يحرّك شفتيه إذا أنزل عليه، فقيل له لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ يخشى أن يتفلت منه إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ أن نجمعه في صدرك وَ قُرْآنَهُ أن تقرأه فَإِذا قَرَأْناهُ يقول أنزل عليه فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ أن نبيّنه على لسانك. زاد في رواية: فكان رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم بعد ذلك، إذا أتاه جبريل استمع، فإذا انطلق جبريل، قرأه النبيّ صلى اللّه عليه و سلم كما قرأه.»
تفسیر التحریر و التنویر المعروف بتفسیر ابن عاشور، ج 29، ص 324 - 323: «و سبب نزولها ما رواه البخاري و مسلم عن ابن عباس أنه قال: «كان رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم إذا نزل عليه القرآن يحرك به لسانه يريد أن يحفظه مخافة أن يتفلّت منه، أو من شدة رغبته في حفظه فكان يلاقي من ذلك شدة فأنزل اللّه تعالى: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ. قال: جمعه في صدرك ثم تقرأه فإذا قرأناه فاتّبع قرآنه قال فاستمع له و أنصت، ثم إن علينا أن نبيّنه بلسانك، أي أن تقرأه».»
جامع البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر الطبری)، ج 29، ص 117 - 116: «و اختلف أهل التأويل في السبب الذي من أجله قيل له: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ فقال بعضهم: قيل له ذلك، لأنه كان إذا نزل عليه منه شيء عجل به، يريد حفظه من حبه إياه، فقيل له: لا تعجل به فإنا سنحفظه عليك ... و قال آخرون: بل السبب الذي من أجله قيل له ذلك، أنه كان يكثر تلاوة القرآن مخافة نسيانه، فقيل له: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إن علينا أن نجمعه لك، و نقرئكه فلا تنسى ... و أشبه القولين بما دل عليه ظاهر التنزيل، القول الذي ذكر عن سعيد بن جبير، عن ابن عباس، و ذلك أن قوله: إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ ينبئ أنه إنما نهى عن تحريك اللسان به متعجلا فيه قبل جمعه؛ و معلوم أن دراسته للتذكر إنما كانت تكون من النبي صلى الله عليه و سلم من بعد جمع الله له ما يدرس من ذلك.»
المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج 5، ص 404: «و اختلف المتأولون في السبب الموجب أن يؤمر رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم هذا الأمر، فقال الشعبي: كان رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم لحرصه على أداء الرسالة و الاجتهاد في ذات اللّه تعالى ربما أراد النطق ببعض ما أوحي إليه قبل كمال إيراد الوحي، فأمر أن لا يجعل بالقرآن من قبل أن يفضى إليه وحيه. و جاءت هذه الآية في هذا المعنى. و قال الضحاك: كان سببها أن رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم كان يخاف أن ينسى القرآن فكان يدرسه حتى غلب ذلك عليه و شق، فنزلت الآية في ذلك.»
المیزان في تفسیر القرآن، ج 20، ص 110 - 109 و 116 - 115: «فقوله: «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ» الخطاب فيه للنبي ص، و الضميران للقرآن الذي يوحى إليه أو للوحي، و المعنى لا تحرك بالوحي لسانك لتأخذه عاجلا فتسبقنا إلى قراءة ما لم نقرأ بعد فهو كما مر في معنى قوله: «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ»: طه: 114. و قوله: «إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ» القرآن هاهنا مصدر كالفرقان و الرجحان، و الضميران للوحي، و المعنى لا تعجل به إذ علينا أن نجمع ما نوحيه إليك بضم بعض أجزائه إلى بعض و قراءته عليك فلا يفوتنا شيء منه حتى يحتاج إلى أن تسبقنا إلى قراءة ما لم نوحه بعد .... و قال بعضهم في معنى هذه الآيات إن النبي ص كان يحرك لسانه عند الوحي بما ألقي إليه من القرآن مخافة أن ينساه فنهي عن ذلك بالآيات و أمر بالإنصات حتى يتم الوحي فضمير «لا تُحَرِّكْ بِهِ» للقرآن أو الوحي باعتبار ما قرأ عليه منه لا باعتبار ما لم يقرأ بعد. و فيه أنه لا يلائم سياق الآيات، تلك الملاءمة نظرا إلى ما فيها من النهي عن العجل و الأمر باتباع قرآنه تعالى بعد ما قرأ، و كذا قوله، «إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ» فذلك كله أظهر فيما تقدم منها في هذا المعنى ... في الدر المنثور، أخرج الطيالسي و أحمد و عبد بن حميد و البخاري و مسلم و الترمذي و النسائي و ابن جرير و ابن المنذر و ابن أبي حاتم و ابن الأنباري في المصاحف و الطبراني و ابن مردويه و أبو نعيم و البيهقي معا في الدلائل عن ابن عباس قال*: كان رسول الله ص يعالج من التنزيل شدة، و كان يحرك به لسانه و شفتيه مخافة أن ينفلت منه- يريد أن يحفظه فأنزل الله «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ- إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ» قال: إن علينا أن نجمعه في صدرك ثم نقرأه «فَإِذا قَرَأْناهُ» يقول: إذا أنزلناه عليك «فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ» فاستمع له و أنصت «ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ» بينه بلسانك، و في لفظ علينا أن نقرأه- فكان رسول الله ص بعد ذلك إذا أتاه جبريل أطرق- و في لفظ استمع- فإذا ذهب قرأ كما وعده الله. و فيه، أخرج ابن المنذر و ابن مردويه عن ابن عباس قال: كان النبي ص إذا أنزل عليه القرآن- تعجل بقراءته ليحفظه- فنزلت هذه الآية «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ». و كان رسول الله ص لا يعلم ختم سورة- حتى ينزل عليه بسم الله الرحمن الرحيم. أقول: و روي ما في معنى صدر الحديث في المجمع، عن ابن جبير و في معناه غير واحد من الروايات، و قد تقدم أن في انطباق هذا المعنى على الآيات خفاء.»
صحیح البخاري، ج 1، ص 8: «حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ أَبِي عَائِشَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ جُبَيْرٍ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ: فِي قَوْلِهِ تَعَالَى (لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ) قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ يُعَالِجُ مِنْ التَّنْزِيلِ شِدَّةً، وَ كَانَ مِمَّا يُحَرِّكُ شَفَتَيْهِ، فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: فَأَنَا أُحَرِّكُهُمَا لَكُمْ كَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ يُحَرِّكُهُمَا، وَ قَالَ سَعِيدٌ: أَنَا أُحَرِّكُهُمَا كَمَا رَأَيْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ يُحَرِّكُهُمَا، فَحَرَّكَ شَفَتَيْهِ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى (لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ) قَالَ جَمْعُهُ لَهُ فِي صَدْرِكَ، وَ تَقْرَأَهُ (فَإِذا قَرَأْناهُ، فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ) قَالَ: فَاسْتَمِعْ لَهُ وَ أَنْصِتْ (ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ) ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا أَنْ تَقْرَأَهُ، فَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ بَعْدَ ذَلِكَ إِذَا أَتَاهُ جِبْرِيلُ اسْتَمَعَ، فَإِذَا انْطَلَقَ جِبْرِيلُ قَرَأَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ كَمَا قَرَأَه.»
صحیح البخاري، ج 11، ص 191: «حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ، حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ، عَنْ مُوسَى بْنِ أَبِي عَائِشَةَ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ: فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ، قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ يُعَالِجُ مِنْ التَّنْزِيلِ شِدَّةً، وَ كَانَ يُحَرِّكُ شَفَتَيْهِ. فَقَالَ لِي ابْنُ عَبَّاسٍ: أُحَرِّكُهُمَا لَكَ كَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ يُحَرِّكُهُمَا، فَقَالَ سَعِيدٌ: أَنَا أُحَرِّكُهُمَا، كَمَا كَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ يُحَرِّكُهُمَا، فَحَرَّكَ شَفَتَيْهِ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ قَالَ: جَمْعُهُ فِي صَدْرِكَ ثُمَّ تَقْرَؤُهُ، فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ، قَالَ: فَاسْتَمِعْ لَهُ وَ أَنْصِتْ، ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا أَنْ تَقْرَأَهُ، قَالَ: فَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ إِذَا أَتَاهُ جِبْرِيلُ عَلَيْهِ السَّلَام اسْتَمَعَ، فَإِذَا انْطَلَقَ جِبْرِيلُ قَرَأَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ كَمَا أَقْرَأَهُ.»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 5، ص 268: «حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ، عَنْ أَبِي عَوَانَةَ، عَنْ مُوسَى بْنِ أَبِي عَائِشَةَ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ: فِي قَوْلِهِ: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ [القيامة: 16]، قَالَ:" كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُعَالِجُ مِنَ التَّنْزِيلِ شِدَّةً، فَكَانَ يُحَرِّكُ شَفَتَيْهِ- قَالَ فَقَالَ لِي ابْنُ عَبَّاسٍ أَنَا أُحَرِّكُ شَفَتَيَّ كَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُحَرِّكُ وَقَالَ: لِي سَعِيدٌ أَنَا أُحَرِّكُ كَمَا رَأَيْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ يُحَرِّكُ شَفَتَيْهِ- فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَ لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ [القيامة: 17] قَالَ: جَمْعَهُ فِي صَدْرِكَ، ثُمَّ نَقْرَؤُهُ: فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ [القيامة: 18] فَاسْتَمِعْ لَهُ وَأَنْصِتْ: ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ [القيامة: 19] فَكَانَ بَعْدَ ذَلِكَ إِذَا انْطَلَقَ جِبْرِيلُ، قَرَأَهُ كَمَا أَقْرَأَه.»
صحیح مسلم، ج 1، ص 330: «حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ. حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ عَنْ مُوسَى بْنِ أَبِي عَائِشَةَ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ، فِي قَوْله: لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ. قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ يُعَالِجُ مِنْ التَّنْزِيلِ شِدَّةً. كَانَ يُحَرِّكُ شَفَتَيْهِ. فَقَالَ لِي ابْنُ عَبَّاسٍ: أَنَا أُحَرِّكُهُمَا كَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ يُحَرِّكُهُمَا. فَقَالَ سَعِيدٌ: أَنَا أُحَرِّكُهُمَا كَمَا كَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ يُحَرِّكُهُمَا. فَحَرَّكَ شَفَتَيْهِ. فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ. إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ. قَالَ جَمْعَهُ فِي صَدْرِكَ ثُمَّ تَقْرَأُهُ. فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ. قَالَ فَاسْتَمِعْ وَ أَنْصِتْ. ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا أَنْ تَقْرَأَهُ. قَالَ فَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ إِذَا أَتَاهُ جِبْرِيلُ اسْتَمَعَ. فَإِذَا انْطَلَقَ جِبْرِيلُ، قَرَأَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ كَمَا أَقْرَأَهُ.»
السنن الکبری، ج 6، ص 502: «أَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ، نَا أَبُو عَوَانَةَ، عَنْ مُوسَى بْنِ أَبِي عَائِشَةَ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ [16] قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ يُعَالِجُ مِنَ التَّنْزِيلِ شِدَّةً؛ كَانَ يُحَرِّكُ شَفَتَيْهِ. قَالَ: لِي ابْنُ عَبَّاسٍ: أَنَا أُحَرِّكُهُمَا لَكَ كَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ يُحَرِّكُهُمَا، قَالَ سَعِيدٌ: وَ أَنَا أُحَرِّكُهُمَا كَمَا كَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ يُحَرِّكُهُمَا، فَحَرَّكَ شَفَتَيْهِ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ [16] إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ [17] قَالَ: جَمْعَهُ فِي صَدْرِكَ ثُمَّ نَقْرَأُهُ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ [18] قَالَ: فَاسْتَمِعْ وَ أَنْصِتْ فَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ إِذَا أَتَاهُ جِبْرِيلُ اسْتَمَعَ فَإِذَا انْطَلَقَ جِبْرِيلُ قَرَأَهُ كَمَا أَقْرَأَهُ.»
تفسیر النسایی، ج 2، ص 480: «أنا قتيبة بن سعيد، نا أبو عوانة، عن موسى بن أبي عائشة، عن سعيد بن جبير، عن ابن عبّاس في قوله لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ [16] قال: كان النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلّم يعالج من التّنزيل شدّة؛ كان يحرّك شفتيه. قال لي ابن عبّاس: أنا أحرّكها لك كما كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم يحرّكهما، قال سعيد: و أنا أحرّكهما كما كان ابن عبّاس يحرّكهما، فحرّك شفتيه، فأنزل اللّه عزّ و جلّ لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ [16] إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ [17].»
مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 10، ص 600: «و في رواية سعيد بن جبير عنه أنه ص كان يعاجل من التنزيل شدة و كان يشتد عليه حفظه فكان يحرك لسانه و شفتيه قبل فراغ جبريل من قراءة الوحي فقال سبحانه «لا تُحَرِّكْ بِهِ» أي بالوحي أو بالقرآن لسانك يعني بالقراءة لتعجل به أي لتأخذه.»
فتح القدیر، ج 5، ص 409: «و أخرج البخاري و مسلم و غيرهما عن ابن عباس قال: كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم يعالج من التنزيل شدّة، فكان يحرّك به لسانه و شفتيه مخافة أن يتفلت منه يريد أن يحفظه، فأنزل اللّه: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَه.»
روح المعاني، ج 15، ص 157: «أخرج الإمام أحمد و البخاري و مسلم و الترمذي و النسائي و عبد بن حميد و الطبراني و أبو نعيم و البيهقي معا في الدلائل و جماعة عن ابن عباس قال: كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يعالج من التنزيل شدة فكان يحرك به لسانه و شفتيه مخافة أن ينفلت منه يريد أن يحفظه فأنزل اللّه تعالى لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ إلخ فكان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم بعد ذلك إذا أتاه جبريل عليه السلام أطرق.»
المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج 5، ص 404: «و قال كثير من المفسرين و هو في صحيح البخاري عن ابن عباس: كان رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم يعالج من التنزيل شدة، و كان مما يحرك شفتيه مخافة أن يذهب عنه ما يوحى إليه، فنزلت الآية بسبب ذلك و أعلمه اللّه تعالى أنه يجمعه له في صدره.»
مستند 3
جامع البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر الطبری)، ج 29، ص 117: «حدثني محمد بن سعد، قال: ثني أبي، قال: ثني عمي، قال: ثني أبي عن أبيه أب جد سعد، عن ابن عباس في قوله: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ قال: كان لا يفتر من القرآن مخافة أن ينساه، فقال الله: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إن علينا أن نجمعه لك، وَ قُرْآنَهُ أن نقرئك فلا تنسى.»
الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 10، ص 87: «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ و ذلك أن رسول الله (عليه السلام) كان لا يفتر من قراءة القرآن مخافة أن ينساه.»
تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج 8، ص 287: «و قد روى ابن جرير من طريق العوفي عن ابن عباس لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ قال: كان لا يفتر من القراءة مخافة أن ينساه فقال اللّه تعالى: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ أن نجمعه لك وَ قُرْآنَهُ أن نقرئك فلا تنسى.»
جامع البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر الطبری)، ج 29، ص 118 - 117: «حدثني محمد بن عمرو، قال: ثنا أبو عاصم، قال: ثنا عيسى؛ و حدثني الحرث، قال: ثنا الحسن، قال: ثنا ورقاء، جميعا عن ابن أبي نجيح، عن مجاهد، قوله: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ قال: كان يستذكر القرآن مخافة النسيان، فقال له: كفيناكه يا محمد حدثني يعقوب بن إبراهيم، قال: ثنا ابن عليه، قال: ثنا أبو رجاء عن الحسن، في قوله: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ قال: كان رسول الله صلى الله عليه و سلم يحرك به لسانه ليستذكره، فقال الله: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إنا سنحفظه عليك. حدثنا بشر، قال: ثنا يزيد، قال: ثنا سعيد، عن قتادة، قوله: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ كان نبي الله صلى الله عليه و سلم يحرك به لسانه مخافة النسيان، فانزل الله ما تسمع حدثنا ابن عبد الأعلى، قال: ثنا ابن ثور، عن معمر، عن قتادة لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ قال: كان رسول الله صلى الله عليه و سلم يقرأ القرآن فيكثر مخافة أن ينسى.»
تفسیر القرآن العزیز المسمّی تفسیر عبدالرزاق، ج 3، ص 369: «عَنْ مَعْمَرٍ , عَنْ قَتَادَةَ , فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: {لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ} [القيامة: 16] قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ «§يَقْرَأُ الْقُرْآنَ فَيُكْثِرُ مَخَافَةَ أَنْ يَنْسَاهُ.»
مستند 4
جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 29، ص 117: «و قال آخرون: بل السبب الذي من أجله قيل له ذلك، أنه كان يكثر تلاوة القرآن مخافة نسيانه، فقيل له: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إن علينا أن نجمعه لك، و نقرئكه فلا تنسى. ذكر من قال ذلك: حدثني محمد بن سعد، قال: ثني أبي، قال: ثني عمي، قال: ثني أبي عن أبيه أب جد سعد، عن ابن عباس في قوله: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ قال: كان لا يفتر من القرآن مخافة أن ينساه، فقال الله: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إن علينا أن نجمعه لك، وَ قُرْآنَهُ أن نقرئك فلا تنسى. حدثني محمد بن عمرو، قال: ثنا أبو عاصم، قال: ثنا عيسى؛ و حدثني الحرث، قال: ثنا الحسن، قال: ثنا ورقاء، جميعا عن ابن أبي نجيح، عن مجاهد، قوله: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ قال: كان يستذكر القرآن مخافة النسيان، فقال له: كفيناكه يا محمد حدثني يعقوب بن إبراهيم، قال: ثنا ابن عليه، قال: ثنا أبو رجاء عن الحسن، في قوله: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ قال: كان رسول الله صلى الله عليه و سلم يحرك به لسانه ليستذكره، فقال الله: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إنا سنحفظه عليك. حدثنا بشر، قال: ثنا يزيد، قال: ثنا سعيد، عن قتادة، قوله: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ كان نبي الله صلى الله عليه و سلم يحرك به لسانه مخافة النسيان، فانزل الله ما تسمع حدثنا ابن عبد الأعلى، قال: ثنا ابن ثور، عن معمر، عن قتادة لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ قال: كان رسول الله صلى الله عليه و سلم يقرأ القرآن فيكثر مخافة أن ينسى. و أشبه القولين بما دل عليه ظاهر التنزيل، القول الذي ذكر عن سعيد بن جبير، عن ابن عباس، و ذلك أن قوله: إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ ينبئ أنه إنما نهى عن تحريك اللسان به متعجلا فيه قبل جمعه؛ و معلوم أن دراسته للتذكر إنما كانت تكون من النبي صلى الله عليه و سلم من بعد جمع الله له ما يدرس من ذلك.»
المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج 5، ص 404: «و اختلف المتأولون في السبب الموجب أن يؤمر رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم هذا الأمر، ... و قال الضحاك: كان سببها أن رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم كان يخاف أن ينسى القرآن فكان يدرسه حتى غلب ذلك عليه و شق، فنزلت الآية في ذلك، و قال كثير من المفسرين و هو في صحيح البخاري عن ابن عباس: كان رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم يعالج من التنزيل شدة، و كان مما يحرك شفتيه مخافة أن يذهب عنه ما يوحى إليه، فنزلت الآية بسبب ذلك و أعلمه اللّه تعالى أنه يجمعه له في صدره.»
منابع
- آلوسی، محمود بن عبد الله. (۱۴۱۵). روح المعاني في تفسیر القرآن العظیم و السبع المثاني (ج ۱–16). بیروت: دار الکتب العلمية.
- ابن ابی حاتم، عبد الرحمن بن محمد. (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–13). ریاض: مکتبة نزار مصطفی الباز.
- ابن حنبل، احمد بن محمد. (۱۴۱۶). مسند أحمد بن حنبل. بیروت: موسسه الرساله.
- ابن عاشور، محمد طاهر. (۱۴۲۰). التحریر و التنویر (ج ۱–30). بیروت: مؤسسة التاريخ العربي.
- ابن عطیه، عبدالحق بن غالب. (۱۴۲۲). المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز (ج ۱–6). بیروت: دار الکتب العلمية.
- ابن کثیر، اسماعیل بن عمر. (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–9). بیروت: دار الکتب العلمية.
- بخاری، محمد بن اسماعیل. (۱۴۱۰). صحیح البخاري. قاهره: وزارة الاوقاف.
- بیهقی، احمد بن حسین. (۱۴۲۴). السنن الکبری. (عبدالقادر محمد عطا، محقق). بیروت : دار الکتب العلمیه.
- ترمذی، محمد بن عیسی. (۱۴۱۹). سنن الترمذی. - -: [بی نا].
- ثعلبی، احمد بن محمد. (۱۴۲۲). الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- سليم بن عید الهلالی؛ و محمد بن موسی آل نصر. (۱۴۲۵). الاستيعاب في بيان الأسباب (ج ۱–3). السعودية: دار ابن الجوزي.
- سمرقندی، نصر بن محمد. (۱۴۱۶). بحر العلوم (ج ۱–3). بیروت: دار الفکر.
- شوکانی، محمد. (۱۴۱۴). فتح القدیر. دمشق - سوریه: دار ابن کثیر.
- صنعانی، عبدالرزاق بن همام. (۱۴۱۱). تفسیر القرآن العزیز. بیروت: دار المعرفة.
- طباطبایی، محمدحسین. (۱۴۱۷). المیزان في تفسیر القرآن (ج ۱–20). بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
- طبرسی، فضل بن حسن. (۱۳۷۲). مجمع البيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). تهران: ناصر خسرو.
- طبری، محمد بن جریر. (۱۴۱۲). جامع البیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دار المعرفة.
- طوسی، محمد بن حسن. (بیتا). التبيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.
- قاسمی، جمالالدین. (۱۴۱۸). محاسن التأویل (ج ۱–9). بیروت: دار الکتب العلمية.
- مسلم بن حجاج. (۱۴۱۹). صحیح مسلم. بیروت: دار ابن حزم.
- نسائی، احمد بن علی. (۱۴۱۰). تفسیر النسایی (ج ۱–2). بیروت: مؤسسة الکتب الثقافیة.
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ترجمه محمدمهدی فولادوند
- ↑ ترتیب ذکر اسباب نزول بر اساس درجه اعتبار نیست.
- ↑ صحیح البخاري، بخاری، ج 8، ص 66 و 119؛ صحیح مسلم، مسلم بن حجاج، ج 1، ص 330؛ جامع البیان، طبری، ج 29، ص 117؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 10، ص 3387؛ بحر العلوم، سمرقندی، ج 3، ص 522؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 8، ص 286
- ↑ صحیح البخاري، بخاری، ج 8، ص 65؛ سنن الترمذی، ترمذی، ج 5، ص 263؛ تفسیر النسائی، نسائی، ج 2، ص 481؛ جامع البیان، طبری، ج 29، ص 117 - 116؛ التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 10، ص 195؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 10، ص 87
- ↑ الاستيعاب في بيان الأسباب، الهلالی و آل نصر، ج 3، ص 483 - 482
- ↑ التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 10، ص 195؛ مجمع البيان، طبرسی، ج 10، ص 600؛ محاسن التأویل، قاسمی، ج 9، ص 365؛ التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج 29، ص 324 - 323
- ↑ جامع البیان، طبری، ج 29، ص 117 - 116؛ المحرر الوجیز، ابن عطیه، ج 5، ص 404
- ↑ المیزان، طباطبایی، ج 20، ص 110 - 109 و ص 116 - 115
- ↑ صحیح البخاري، بخاری، ج 1، ص 8 و ج 11، ص 191؛ مسند أحمد، ابن حنبل، ج 5، ص 268؛ صحیح مسلم، مسلم بن حجاج، ج 1، ص 330؛ السنن الکبری، بیهقی، ج 6، ص 502
- ↑ مجمع البيان، طبرسی، ج 10، ص 600؛ فتح القدیر، شوکانی، ج 5، ص 409؛ روح المعاني، آلوسی، ج 15، ص 157؛ المحرر الوجیز، ابن عطیه، ج 5، ص 404
- ↑ جامع البیان، طبری، ج 29، ص 117؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 10، ص 87؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 8، ص 287
- ↑ جامع البیان، طبری، ج 29، ص 118 - 117؛ تفسیر القرآن العزیز، صنعانی، ج 3، ص 369
- ↑ جامع البیان، طبری، ج 29، ص 117؛ المحرر الوجیز، ابن عطیه، ج 5، ص 404
مقالات پیشنهادی
- سبب نزول آیه 88 سوره قصص
- سبب نزول آیه 9 سوره حشر
- سبب نزول آیه ۶ سوره جن
- کتاب اسباب نزول القرآن
- سبب نزول آیه 109 سوره توبه
نظرات