سبب نزول آیه 199 سوره آل عمران

از اسلامیکا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سبب نزول آیه 199 سوره آل عمران

آیه مربوط به سبب‌نزول

«وَ إِنَ‌ مِنْ‌ أَهْلِ‌ الْکِتَابِ‌ لَمَنْ‌ يُؤْمِنُ‌ بِاللَّهِ‌ وَ مَا أُنْزِلَ‌ إِلَيْکُمْ‌ وَ مَا أُنْزِلَ‌ إِلَيْهِمْ‌ خَاشِعِينَ‌ لِلَّهِ‌ لاَ يَشْتَرُونَ‌ بِآيَاتِ‌ اللَّهِ‌ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِکَ‌ لَهُمْ‌ أَجْرُهُمْ‌ عِنْدَ رَبِّهِمْ‌ إِنَ‌ اللَّهَ‌ سَرِيعُ‌ الْحِسَابِ‌» (آل عمران، 199) (و البته از ميان اهل كتاب كسانى هستند كه به خدا و بدانچه به­سوى شما نازل شده و به آنچه به­سوى خودشان فرود، آمده ايمان دارند؛ درحالى­كه در برابر خدا خاشعند و آيات خدا را به­بهاى ناچيزى نمى‏­فروشند. اينانند كه نزد پروردگارشان پاداش خود را خواهند داشت. آرى خدا زودشمار است.)[۱]

خلاصه سبب نزول

مبتنی بر آنچه در مصادر روایی و تفسیری آمده، آیه 199 سوره آل عمران یک سبب نزول دارد: طبق روایتی از أنس، هنگامی­که خبر وفات نجاشی (پادشاه حبشه) به پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) رسید، حضرت به اصحاب دستور داد که برای او نماز بخوانند. عده­ای در اعتراض به فرمان پیامبر اکرم گفتند، چرا باید برای یک غیر مسلمان چنین کاری کنند. لذا آیه 199 سوره آل عمران نازل شد. شماری از گزارش­ها نزول آیه یادشده را مربوط به افراد دیگری همچون عبدالله بن سلام و اصحابش و یا گروهی از مسیحیان نجران، حبشه و روم دانسته است. اگرچه روایات مربوط به قضیه نجاشی، هم از جهت سندی و هم تعداد بر سایر روایات برتری دارد، با توجه به اینکه وفات نجاشی در سال نهم هجری و نزول سوره آل عمران در سال سوم بوده است، میان مفاد روایات سبب نزول و گزارش­های تاریخی تعارض پیش می­آید؛ مگر آن­که بپذیریم بخش­های سوره آل عمران در برهه­های زمانی متفاوت نازل شده است.

بررسی تفصیلی سبب نزول

سبب نزول (اعتراض منافقان به پیامبر درباره فرمان استغفار برای نجاشی)(ر.ک. مستند 1)

در روایتی منسوب به أنَس گزارش شده است وقتی خبر مرگ نجاشی (پادشاه حبشه) به پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) رسید، حضرت به اصحاب فرمود برای نجاشی نماز بگزارند. اصحاب اعتراض کردند که چرا باید برای عبدی (در نقلی، کافری) اهل سرزمین حبشه نماز بخوانند؟ سپس آیه 199 سوره آل عمران نازل شد و به اصحاب رسول اکرم این نکته را گوشزد کرد که اهل کتاب نیز با شرایطی مشمول پاداش الهی هستند.‏[۲] مشابه همین مضمون و با اندکی اختلاف در نقل جزئیات، از طریق خود أنس، ابو سعید خُدْرِیّ، وَحشی بن حَرْب، جابر بن عبدالله و قَتَاده و حسن نیز نقل شده است.‬ ‬‬‬‬‬‬‬

در روایت دیگری از مجاهد آمده است که این آیه درباره مؤمنان اهل کتاب (عده­ای از اهل کتاب که به پیامبر ایمان آورده و مسلمان شدند) نازل شده است.[۳] در روایت دیگری از ابن جریح و زید بن أسلم نقل شده است که آیه یادشده درباره عبدالله بن سلام (از بزرگان یهود بنی قینقاع که به دین اسلام گروید) و اصحاب وی نازل گردیده است.‏[۴] مبتنی بر نقل بعضی مصادر، آیه 199 سوره آل عمران ناظر به نصارا و یهودیانی مانند نجاشی و یارانش بود که اسلام آوردند.‏[۵] تعدادی از مصادر نیز بدون آوردن روایتی، گفته­اند آیه یادشده مربوط به مؤمنان اهل کتاب یعنی عبدالله بن سلام و اصحاب اوست.‏[۶] در نقلی منسوب به عطا نیز آمده است که آیه درباره چهل مرد نجرانی از قبیله بنی حرث بن کعب، 32 نفر از اهالی حبشه و هشت تن از اهالی روم که همگی آنها مسیحی بودند و سپس به پیامبر ایمان آوردند، نازل شده است.‏[۷]‬ ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

مصادر سبب نزول

مصادری که با اندکی اختلاف سبب نزول را بیان کرده‌اند:

  1. تفسیر مقاتل (زیدی، قرن 2، تفسیر روایی)؛
  2. تفسیر القمی (شیعی، قرن 3، تفسیر روایی)؛
  3. تفسیر القرآن العزیز (سنی، قرن 3، تفسیر روایی)؛
  4. السنن الکبری (نسائی) (سنی، قرن 4، حدیثی)؛
  5. تفسیر النسائی (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
  6. المعجم الکبیر (طبرانی) (سنی، قرن 4، حدیثی)؛
  7. المعجم الاوسط (طبرانی) (سنی، قرن 4، حدیثی)؛
  8. الکامل فی ضعفاء الرجال (ابن عدی) (سنی، قرن 4، تراجم)؛
  9. جامع البیان (سنی، قرن 4، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
  10. اسباب نزول القرآن (واحدی) (سنی، قرن 5، اسباب نزول)؛
  11. التبیان فی تفسیر القرآن (شیعی، قرن 5، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
  12. الکشف و البیان (سنی، قرن 5، تفسیر روایی)؛
  13. تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر) (سنی، قرن 8، تفسیر روایی).


بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 2)

محققان رجالی معاصر، تنها سند روایت أنس را معتبر و صحیح دانسته­اند.‏[۸] اما سند سایر روایات را به­جهت ضعف برخی راویان نام­برده در اسناد، مانند أبو مسلم، عبدالرحمن بن زید بن اسلم و ابوبکر هذلی و همچنین ذکرنشدن نام صحابی ناقل روایت (ارسال) و یا ذکرنشدن نام دست کم دو راوی پشت سر هم از سلسله سند (اعضال)، ضعیف شمرده­اند.‏[۹] روایت عطاء درباره مسیحیان نجران، حبشه و روم نیز به­دلیل ذکرنشدن نام تعدادی از راویان سلسله سند، طبق موازین رجالی اعتبار ندارد.‏[۷] همه مفسران، ذیل تفسیر آیه 199 سوره آل عمران به این سبب نزول اشاره کرده­اند و ضمن بحث از اینکه مقصود از «وَ إِنَ‌ مِنْ‌ أَهْلِ‌ الْکِتَابِ» (و البته از ميان اهل كتاب كسانى هستند كه ...)[۱] در این آیه، چه­کسی است، در قبال روایات این سبب نزول رویکردهای متفاوتی دارند. طبرسی و آلوسی چهار قول را درباره مصداق «وَ إِنَ‌ مِنْ‌ أَهْلِ‌ الْکِتَابِ» (و البته از ميان اهل كتاب كسانى هستند كه ...)[۱] مطرح کرده­اند: 1. نجاشی و اصحابش؛ 2. چهل مرد نجرانی از قبیله بنی حرث بن کعب، 32 نفر از اهالی حبشه و هشت­تن از اهالی روم که همگی مسیحی بودند و پس از آگاهی از دعوت پیامبر به دین اسلام گرویدند؛ 3. گروهی از قوم یهود، یعنی عبدالله بن سلام و یارانش که مسلمان شدند؛ 4. همه اهل کتابی که دعوت پیامبر را پذیرفتند و مسلمان شدند.

طبرسی هیچ­یک از اقوال را بر دیگری ترجیح نمی­دهد؛ ولی آلوسی مشهورترین قول را روایت مربوط به نجاشی می­داند.‏[۱۰] طبری، طوسی و ابن عطیه تنها قول اول، دوم و چهارم را بیان می­کنند. طوسی پس از ترجیح قول چهارم از میان اقوال سه­گانه می­گوید، دلیل قطعی برای سببیت نجاشی و عبدالله بن سلام برای آیه نیست.‏[۱۱] طبری نیز در سند روایات نجاشی مناقشه می­کند و بهترین قول را عمومیت آیه نسبت به همه اهل کتاب می­داند.‏[۱۲] ابن عطیه هیچ­یک از اقوال را بر دیگری برتری نمی­دهد.‏[۱۳] ابن عاشور، قول اول، دوم و سوم، و قاسمی و شوکانی قول اول و چهارم را نقل می­کنند؛ ولی درباره قول مختارشان اظهار نظر نمی­کنند.‏[۱۴] به­نظر طباطبایی همه روایات پیرامون سبب نزول آیه یادشده از باب تطبیق معنای کلی آیه بر مصادیق است.‏[۱۵]‬‬‬‬‬‬

درباره نجاشی و عبدالله بن سلام مطلبی هست که در بررسی سبب نزول آیه 199 سوره آل عمران باید به آن توجه شود: طبق نقل کتب تاریخی، مسلمان­شدن عبدالله بن سلام بنا بر یک قول در سال اول هجرت و بنا بر قولی دیگر در سال هشتم هجرت بوده است.‏[۱۶] وفات نجاشی نیز بنا بر نقلی در سال نهم هجرت و بنا بر نقلی دیگر قبل از فتح مکه، یعنی قبل از سال هشتم هجری رخ داده است.‏[۱۷] حال آن­که سوره آل عمران سومین سوره مدنی است که پس از دو سوره بقره و انفال‏[۱۸] در سال سوم هجرت بر پیامبر نازل شد. بنابراین زمان نزول سوره آل عمران با هیچ­یک از اقوالی که درباره زمان مسلمان­شدن عبدالله بن سلام و وفات نجاشی نقل شده، سازگاری ندارد. مگر آن­که گفته شود بخش­های سوره آل عمران همانند سوره بقره، به­تدریج و در زمان­های متفاوت نازل شده است؛ چنان­که شماری از محققان معاصر چنین نظری دارند.‏[۱۹]

بدین­ترتیب با صرف نظر از اشکال طباطبایی در المیزان، با فرض پذیرش مبنای کسانی­که می­گویند سوره آل عمران تدریجی نازل شده، به­دلیل تعارض مفاد روایات سببیت ماجرای وفات نجاشی با روایت سببیت مسلمان­شدن عبدالله بن سلام یا تعدادی از مسیحیان نجران، حبشه و روم، و اعتبار سندی و شهرت نقل روایت أنس درباره وفات نجاشی و ضعف سندی روایات مربوط به عبدالله بن سلام و روایت مسیحیان نجران، حبشه و روم، بعید نیست که رویداد وفات نجاشی سبب نزول آیه 199 سوره آل عمران باشد.

مستندات

مستند1

السنن الکبری، ج 6، ص 319‬: «أَنَا عَمْرُو بْنُ مَنْصُورٍ، أَنَا يَزِيدُ بْنُ مِهْرَانَ، نَا أَبُو بَكْرِ بْنُ عَيَّاشٍ، عَنْ حُمَيْدٍ، عَنْ أَنَسٍ قَالَ: لَمَّا جَاءَ نَعْيُ‏ النَّجَاشِيِ‏ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: «صَلَّوْا عَلَيْهِ» قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، نُصَلِّي عَلَى عَبْدٍ حَبَشِيٍّ؟ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ، وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خاشِعِينَ‏ الْآيَةَ [199 آل عمران‏].‬‬‬‬‬‬‬»

تفسیر النسائی، ج 1، ص 356‬: «أنا عمرو بن منصور، أنا يزيد بن مهران، نا أبو بكر ابن عيّاش، عن حميد، عن‏ أنس قال: لمّا جاء نعي النّجاشيّ قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم: خ خ صلّوا عليه قالوا: يا رسول اللّه، نصلّي على عبد حبشيّ؟ فأنزل اللّه عزّ و جلّ‏ وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ، وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خاشِعِينَ‏ الآية [199 آل عمران‏].‬‬‬»

المعجم الاُوسط، ج 5، ص 223‬: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: نَا يَزِيدُ بْنُ مِهْرَانَ أَبُو خَالِدٍ الْخَبَّازُ قَالَ: نَا أَبُو بَكْرِ بْنُ عَيَّاشٍ، عَنْ حُمَيْدٍ، عَنْ أَنَسٍ قَالَ: لَمَّا جَاءَ نَعْيُ النَّجَاشِيِّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «صَلَّوْا عَلَيْهِ» . قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، تُصَلِّي عَلَى حَبَشِيٍّ؟ فَأَنْزَلَ اللَّهُ: {وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ، وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ}. آل عمران: 199.»

تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم)، ج 3، ص 846: «حدثنا أبي، ثنا أحمد بن محمد بن عبد الله بن القاسم بن أبي بزة المكي مؤذن مسجد الكعبة، ثنا مؤمل بن إسماعيل، ثنا حماد بن سلمة، عن ثابت، عن أنس قال‏: لما مات النجاشي قال النبي صلى الله عليه و سلم: استغفروا لأخيكم. فقال بعض القوم: يأمرنا أن نستغفر لهذا العلج يموت بأرض الحبشة، فنزلت: وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ‏.‬»‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

المعجم الاُوسط، ج 5، ص 51‬: «حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خُنَيْسٍ الدِّمْيَاطِيُّ قَالَ: نَا أَبُو أَسْلِمَ مُحَمَّدُ بْنُ مَخْلَدٍ الرُّعَيْنِيُّ قَالَ: نَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ زَيْدِ بْنِ أَسْلَمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ يَسَارٍ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: لَمَّا قَدِمَ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَفَاةُ النَّجَاشِيِّ قَالَ: «اخْرُجُوا، فَصَلُّوا عَلَى أَخٍ لَكُمْ لَمْ تَرَوْهُ قَطُّ»، فَخَرَجْنَا، وَتَقَدَّمَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَصَفَّنَا خَلْفَهُ، فَصَلَّى وَصَلَّيْنَا، فَلَمَّا انْصَرَفْنَا قَالَ الْمُنَافِقُونَ: انْظُرُوا إِلَى هَذَا، خَرَجَ يُصَلِّي عَلَى عِلْجٍ نَصْرَانِيٍّ لَمْ يَرَهُ قَطُّ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ: {وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلَّهِ لَا يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا} [آل عمران: 199] إِلَى آخِرِ الْآيَةِ.»‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

المعجم الکبير، ج 22، ص 136: «حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِسْحَاقَ التُّسْتَرِيُّ، ثنا هَوْبَرُ بْنُ مُعَاذٍ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ أَبِي دَاوُدَ الْحَرَّانِيُّ، ثنا وَحْشِيُّ بْنُ حَرْبِ بْنِ وَحْشِيِّ بْنِ حَرْبٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، قَالَ: لَمَّا مَاتَ النَّجَاشِيُّ قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ أَخَاكُمُ النَّجَاشِيَّ قَدْ مَاتَ، قُومُوا فَصَلُّوا عَلَيْهِ» ، فَقَالَ رَجُلٌ: يَا رَسُولَ اللهِ، كَيْفَ نُصَلِّي عَلَيْهِ وَقَدْ مَاتَ فِي كُفْرِهِ؟ قَالَ: " أَلَا تَسْمَعُونَ إِلَى قَوْلِ اللهِ جَلَّ وَعَزَّ {وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لِمَنْ يُؤْمِنُ بِاللهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ} [آل عمران: 199] إِلَى آخِرِ الْآيَةِ ".»‬‬

الکامل في ضعفاء الرجال، ج 4، ص 345‬: «حَدَّثَنَا عَلِيّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْهَيْثَمِ، حَدَّثَنا أحمد بن الفضل الصائغ، حَدَّثَنا رواد بن الجراح، حَدَّثَنا أَبُو بَكْرٍ الْهُذَلِيُّ، عَن قَتادَة عَنْ سَعِيد بْنِ المُسَيَّب عَنْ جَابِرٍ، أَن النَّبيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيه وسَلَّم قَال: اخْرُجُوا فَصَلُّوا عَلَى أَخٍ لَكُمْ فَصَلَّى بِنَا أَرْبَعَ تَكْبِيرَاتٍ قَالَ هَذَا النَّجَاشِيُّ أَصْحَمَةُ فَقَالَ الْمُنَافِقُونَ انْظُرُوا إِلَى هذا يصلي إلى عَلِجٍ نَصْرَانِيِّ لَمْ يَرَهُ قَطُّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بالله فذكر الآيات كلها‬.»‬‬

تفسیر النسائی، ج 1، ص 359‬: «أنا عمرو بن منصور، نا يزيد بن مهران أبو خالد الخبّاز، أنا أبو بكر بن عيّاش، عن حميد، عن الحسن مثله.»‬‬

تفسیر القرآن العزیز المسمّی تفسیر عبدالرزاق، ج 1، ص 144‬: «قَالَ: أنا مَعْمَرٌ, عَنْ قَتَادَةَ , فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: {وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ} [آل عمران: 199] قَالَ: نَزَلَتْ فِي النَّجَاشِيِّ , وَأَصْحَابِهِ مِمَّنْ آمَنَ بِالنَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ , وَاسْمُ النَّجَاشِيِّ أَصْحَمَةُ , قَالَ الثَّوْرِيُّ: «اسْمُ النَّجَاشِيِّ أَصْحَمَةُ» قَالَ ابْنُ عُيَيْنَةَ: «هُوَ بِالْعَرَبِيَّةِ عَطِيَّة».»

تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم)، ج 3، ص 846‬: «حدثنا أبي، ثنا ابن عائشة، ثنا حماد بن سلمة، عن ثابت، عن الحسن أن رسول الله صلى الله عليه و سلم قال: استغفروا لأخيكم النجاشي، فذكر مثله.»‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 146‬: «حدثنا عصام بن زياد بن رواد بن الجراح، قال: ثنا أبي، قال: ثنا أبو بكر الهذلي، عن قتادة، عن سعيد بن المسيب، عن جابر بن عبد الله‏: أن النبي صلى الله عليه و سلم قال:" اخرجوا فصلوا على أخ لكم" فصلى بنا، فكبر أربع تكبيرات، فقال:" هذا النجاشي أصحمة"، فقال المنافقون: انظروا هذا يصلي على علج نصراني لم يره قط فأنزل الله: وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ‏ حدثنا ابن بشار، قال: ثنا معاذ بن هشام، قال: ثنا أبي هشام، عن قتادة: أن النبي صلى الله عليه و سلم قال:" إن أخاكم النجاشي قد مات فصلوا عليه" قالوا: نصلي على رجل ليس بمسلم؟ قال: فنزلت: وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خاشِعِينَ لِلَّهِ‏ قال قتادة: فقالوا: فإنه كان لا يصلي إلى القبلة. فأنزل الله: وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ‏ حدثنا بشر، قال: ثنا يزيد، قال: ثنا سعيد، عن قتادة، قوله: وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ‏ ذكر لنا أن هذه الآية نزلت في النجاشي و في ناس من أصحابه آمنوا بنبي الله صلى الله عليه و سلم، و صدقوا به. قال: و ذكر لنا أن نبي الله صلى الله عليه و سلم استغفر للنجاشي، و صلى عليه حين بلغه موته، قال لأصحابه نبي الله صلى الله عليه و سلم: " صلوا على أخ لكم قد مات بغير بلادكم" فقال أناس من أهل النفاق: يصلي على رجل مات ليس من أهل دينه فأنزل الله هذه الآية: وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خاشِعِينَ لِلَّهِ لا يَشْتَرُونَ بِآياتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلًا أُولئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ‏ حدثنا الحسن بن يحيى، قال: أخبرنا عبد الرزاق، قال: أخبرنا معمر، عن قتادة، في قوله: وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ‏ قال: نزلت في النجاشي و أصحابه ممن آمن بالنبي صلى الله عليه و سلم، و اسم النجاشي أصحمة. حدثنا المثنى، قال: ثنا إسحاق، قال: قال عبد الرزاق، و قال ابن عيينة: اسم النجاشي بالعربية عطية. حدثنا القاسم، قال: ثنا الحسين، قال: ثنا حجاج، عن ابن جريج‏، قال: لما صلى النبي صلى الله عليه و سلم على النجاشي، طعن في ذلك المنافقون، فنزلت هذه الآية: وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ‏ إلى آخر الآية.»

اسباب النزول (واحدی)، ص 144 - 143‬: «قال جابر بن عبد اللَّه، و أنس، و ابن عباس، و قتادة: نزلت في النجاشي، و ذلك [أنه‏] لما مات نعاه جبريل، عليه السلام لرسول اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم، في اليوم الذي مات فيه. فقال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم لأصحابه: اخرجوا فصلوا على أخ لكم مات بغير أرضكم. فقالوا: و من هو؟ فقال: النجاشي، فخرج رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم إلى البَقِيع، و كُشِفَ له من المدينة إلى أرض الحبشة، فأبصر سرير النجاشي، و صلى عليه، و كبّر أربع تكبيرات، و استغفر له، و قال لأصحابه: استغفروا له. فقال المنافقون: انظروا إلى هذا يصلي على عِلْجٍ حَبَشِيّ نَصْرَاني، لم يره قط، و ليس على دينه، فأنزل اللَّه تعالى هذه الآية.) (أخبرنا أبو الفضل أحمد بن محمد بن عبد اللَّه بن يوسف، حدَّثنا أبو عمرو محمد بن جعفر بن مطر إملاء، قال: أخبرنا جعفر بن محمد بن سنان الواسطي، أخبرنا أبو هانئ محمد بن بكار الباهلي، حدَّثنا المُعْتَمِر بن سليمان، عن حميد، عن أنس قال: قال نبي اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم لأصحابه: قوموا فصلوا على أخيكم النجاشي، فقال بعضهم لبعض: يأمرنا أن نصلي على عِلْج من الحبشة! فأنزل اللَّه تعالى: وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ‏ الآية.) و قال مجاهد و ابن جريج و ابن زيد: نزلت في مؤمني أهل الكتاب كلّهم.»‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

التبيان في تفسير القرآن، ج 3، ص 93‬: «اختلفوا فيمن نزلت هذه الآية، فقال جابر بن عبد اللَّه، و سعيد بن المسيب، و قتادة، و ابن جريج‏ إن النبي (ص) لما بلغه موت النجاشي، دعا له و استغفر له، و صلى عليه، و قال للمؤمنين: صلوا عليه، فقالوا نصلي على رجل ليس بمسلم؟ و قال قوم منافقون: نصلي على علج بنجران؟ فنزلت هذه الآية، فالصفات التي فيها صفات النجاشي. و قال ابن زيد و في رواية عن ابن جريج و ابن إسحاق إنها نزلت في جماعة من اليهودي و كانوا أسلموا، منهم: عبد اللَّه بن سلام، و من معه. و قال مجاهد: إنها نزلت في كل من أسلم من أهل الكتاب من اليهودي و النصاري‏‬.»‬‬

الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 3، ص 238‬: «وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ‏ الآية، اختلفوا في نزولها: فقال جابر بن عبد اللّه و ابن عباس و أنس و قتادة: نزلت في النجاشي ملك الحبشة. و اسمه أضحمة و هو بالعربية عطية. و ذلك أنه لما مات نعاه جبرئيل لرسول اللّه في اليوم الذي مات فيه. فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم لأصحابه: «أخرجوا فصلوا على أخ لكم مات بغير أرضكم». قالوا: و من هو؟ قال: «النجاشي»، فخرج رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم إلى البقيع و كشف له من المدينة إلى أرض الحبشة فأبصر سرير النجاشي، و صلّى عليه ركعتين و كبّر أربع تكبيرات و استغفر له، و قال لأصحابه: «استغفروا له». فقال المنافقون: انظروا إلى هذا يصلي على علج حبشي نصراني لم يره قط و ليس على دينه، فأنزل اللّه تعالى هذه الآية.»

تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج 2، ص 171: «و روى ابن أبي حاتم و الحافظ أبو بكر بن مردويه من حديث حماد بن سلمة عن ثابت، عن أنس بن مالك، قال: لما توفي النجاشي قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم «استغفروا لأخيكم» فقال بعض الناس: يأمرنا أن نستغفر لعلج مات بأرض الحبشة، فنزلت‏ وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خاشِعِينَ لِلَّهِ‏ الآية، و رواه عبد بن حميد و ابن أبي حاتم من طريق أخرى عن حماد بن سلمة، عن ثابت، عن الحسن عن النبي صلّى اللّه عليه و سلّم، ثم رواه ابن مردويه من طرق عن حميد، عن أنس بن مالك، بنحو ما تقدم و رواه أيضا ابن جرير من حديث أبي بكر الهذلي عن قتادة، عن سعيد بن المسيب، عن جابر، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم حين مات النجاشي «إن أخاكم أصحمة قد مات»، فخرج رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم فصلى كما يصلي على الجنائز فكبر عليه أربعا، فقال المنافقون: يصلي على علج مات بأرض الحبشة، فأنزل اللّه‏ وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ‏ الآية.»

تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم)، ج 3، ص 846‬: «حدثنا أبي، ثنا أبو حذيفة، ثنا شبل، عن ابن أبي نجيح، عن مجاهد قوله: وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ‏: من اليهود و النصارى، و هم مسلمة أهل الكتاب.»

جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 147 - 146‬: «حدثني المثنى، قال: ثنا أبو حذيفة، قال: ثنا شبل عن ابن أبي نجيح، عن مجاهد: وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ‏ من اليهود و النصارى، و هم مسلمة أهل الكتاب‏.»‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

اسباب النزول (واحدی)، ص 144: «و قال مجاهد و ابن جريج و ابن زيد: نزلت في مؤمني أهل الكتاب كلّهم.‬»‬‬‬‬‬

الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 3، ص 238‬: «مجاهد: نزلت في مؤمني أهل الكتاب كلهم.»

جامع البیان فی تفسیر القرآن، طبری، ج 4، ص 146: «حدثنا القاسم، قال: ثنا الحسين، قال: ثني حجاج، عن ابن جريج‏، قال: نزلت يعني هذه الآية في عبد الله بن سلام و من معه‏.»

الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 3، ص 238‬: «ابن جريج و ابن زيد: نزلت في عبد اللّه بن سلام و أصحابه.»

تفسير القمي، قمی، ج 1، ص 129: «و أما قوله‏ وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خاشِعِينَ لِلَّهِ‏ فهم قوم من اليهود و النصارى دخلوا في الإسلام، منهم النجاشي و أصحابه‏.»

تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج 1، ص 324 - 323: «ثم قال يعنى‏ مؤمنى أهل التوراة ابن سلام و أصحابه‏.»

الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 3، ص 238‬: «عطاء: نزلت في أربعين رجلا من أهل نجران من بني الحرث بن كعب، و أثني و ثلاثين من أرض الحبشة، و ثمانية من الروم كانوا على دين عيسى فآمنوا بالنبي صلّى اللّه عليه و سلّم.»

مستند2

الاستيعاب في بيان الأسباب، ج 1، ص 353: «قلنا و سنده صحیح.»

الاستيعاب في بيان الأسباب، ج 1، ص 357 - 354: «عن أبي سعيد الخدري؛ قال: لما قدم على النبي - صلى الله عليه وسلم - وفاة النجاشي .... قلنا: وسنده ضعيف جداً؛ فيه علتان: الأولى: أبو أسلم هذا؛ قال عنه ابن عدي: "حدث بالأباطيل"، وقال أيضاً-: "منكر الحديث عن كل من روى عنه"، وقال الدارقطني في "غرائب مالك": "متروك الحديث"؛كما في "الكامل" (6/ 2260)، و"الميزان" (4/ 32)، و"اللسان" (5/ 375). الثانية: عبد الرحمن بن زيد بن أسلم؛ متروك. عن وحشي بن حرب؛ قال: لما مات النجاشي... [ضعيف]. عن جابر بن عبد الله: أن النبي - صلى الله عليه وسلم - قال: "اخرجوا فصلوا على أخ لكم... قلنا: فيه أبو بكر الهذلي؛ متروك الحديث، بل كذبه بعضهم؛ كما في "الميزان" (4/ 497)، و"الكامل" (3/ 1167، 1172)، و"التقريب" (2/ 401). عن قتادة: أن النبي - صلى الله عليه وسلم - قال: "إن أخاكم النجاشي قد مات فصلوا عليه"...[ضعيف] أخرجه الطبري في "جامع البيان" (4/ 146): ثنا محمد بن بشار ثنا معاذ بن هشام الدستوائي ثنا أبي عن قتادة به. قلنا: وسنده صحيح، رجاله رجال الصحيح؛ لكنه مرسل. وأخرجه عبد الرزاق في "تفسيره" (1/ 1/ 144) -ومن طريقه الطبري في "جامع البيان"-: نا معمر عن قتادة بلفظ: نزلت في النجاشي وأصحابه ممن آمن بالنبي - صلى الله عليه وسلم -. قلنا: ورجاله ثقات؛ لكنه مرسل. وأخرجه الطبري من طريق يزيد بن زريع عن سعيد بن أبي عروبة عن قتادة بلفظ: وصدقوا به، قال: وذكر لنا أن نبي الله - صلى الله عليه وسلم - استغفر للنجاشي وصلى عليه حين بلغه موته، وقال لأصحابه: "صلوا على أخ لكم قد مات بغير بلادكم"، فقال أناسٌ من أهل النفاق: يصلي على رجل مات ليس من أهل دينه؛ فأنزل الله هذه الآية: {وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلَّهِ لَا يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ (199)}. وأخرجه عبد بن حميد في "تفسيره"؛ كما في "العجاب" (2/ 821) من طريق شيبان عن قتادة نحوه. وهو ثابت صحيح إلى قتادة؛ لكنه مرسل. عن مجاهد: نزلت هذه الآية في مؤمني أهل الكتاب. [ضعيف] قلنا: وسنده ضعيف؛ لإرساله. عن ابن جريج؛ قال: نزلت في عبد الله بن سلام ومن معه. [ضعيف جداً] قلنا: وهو ضعيف جداً؛ لإعضاله، وضعف سُنيد كما تقدم. عن عبد الرحمن بن زيد بن أسلم نحوه. [ضعيف جداً] أخرجه الطبري في "جامع البيان" (4/ 146): ثني يونس بن عبد الأعلى عن ابن وهب عنه به.وسنده ضعيف جداً؛ فيه علتان:الأولى: الإعضال.الثانية: عبد الرحمن متروك.»

الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 3، ص 238‬: «عطاء: نزلت في أربعين رجلا من أهل نجران من بني الحرث بن كعب، و أثني و ثلاثين من أرض الحبشة، و ثمانية من الروم كانوا على دين عيسى فآمنوا بالنبي صلّى اللّه عليه و سلّم.»

مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 917 - 916‬: «اختلفوا في نزولها فقيل نزلت في النجاشي ملك الحبشة و اسمه أصحمة و هو بالعربية عطية و ذلك‏ أنه لما مات نعاه جبرائيل لرسول الله في اليوم الذي مات فيه فقال‏ رسول الله أخرجوا فصلوا على أخ لكم مات بغير أرضكم قالوا و من؟ قال النجاشي فخرج رسول الله إلى البقيع و كشف له من المدينة إلى أرض الحبشة فأبصر سرير النجاشي و صلى عليه‏ فقال المنافقون انظروا إلى هذا يصلي على علج نصراني حبشي لم يره قط و ليس على دينه فأنزل الله هذه الآية عن جابر بن عبد الله و ابن عباس و أنس و قتادة و قيل نزلت في أربعين رجلا من أهل نجران من بني الحرث بن كعب و اثنين و ثلاثين من أرض الحبشة و ثمانية من الروم كانوا على دين عيسى فآمنوا بالنبي (ص) عن عطاء و قيل نزلت في جماعة من اليهود كانوا أسلموا منهم عبد الله بن سلام و من معه عن ابن جريج و ابن زيد و ابن إسحاق و قيل نزلت في مؤمني أهل الكتاب كلهم لأن الآية قد تنزل على سبب و تكون عامة في كل ما يتناوله عن مجاهد.»

روح المعاني في تفسیر القرآن العظیم و السبع المثاني، ج 2، ص 383: «أخرج ابن جرير عن جابر أن النبي صلى اللّه تعالى عليه و سلم قال لما مات النجاشي: «اخرجوا فصلوا عن أخ لكم فخرج فصلى بنا فكبر أربع تكبيرات فقال المنافقون: انظروا إلى هذا يصلي على علج نصراني لم يره قط» فأنزل اللّه تعالى هذه الآية. و روي ذلك أيضا عن ابن عباس و أنس و قتادة، و عن عطاء أنها نزلت في أربعين رجلا من أهل نجران من بني الحارث بن كعب اثنين و ثلاثين من أرض الحبشة و ثمانية من الروم كانوا جميعا على دين عيسى عليه السلام فآمنوا بالنبي صلى اللّه تعالى عليه و سلم، و روي عن ابن جريج و ابن زيد و ابن إسحاق أنها نزلت في جماعة من اليهود أسلموا، منهم عبد اللّه بن سلام و من معه، و عن مجاهد أنها نزلت في مؤمني أهل الكتاب كلهم، و أشهر الروايات أنها نزلت في النجاشي- و هو بفتح النون على المشهور- كما قال الزركشي.»‬‬‬‬‬‬‬

‏التبيان في تفسير القرآن، ج 3، ص 93: «اختلفوا فيمن نزلت هذه الآية، فقال جابر بن عبد اللَّه، و سعيد بن المسيب، و قتادة، و ابن جريج‏ إن النبي (ص) لما بلغه موت النجاشي، دعا له و استغفر له، و صلى عليه، و قال للمؤمنين: صلوا عليه، فقالوا نصلي على رجل ليس بمسلم؟ و قال قوم منافقون: نصلي على علج بنجران؟ فنزلت هذه الآية، فالصفات التي فيها صفات النجاشي. و قال ابن زيد و في رواية عن ابن جريج و ابن إسحاق إنها نزلت في جماعة من اليهودي و كانوا أسلموا، منهم: عبد اللَّه بن سلام، و من معه. و قال مجاهد: إنها نزلت في كل من أسلم من أهل الكتاب من اليهودي و النصاري و هو أولى، لأنه عموم الآية، و لا دليل يقطع به علي ما قالوه على انها لو نزلت في النجاشي أو من ذكر، لم يمنع ذلك من حملها على عمومها، في كل من أسلم من أهل الكتاب، لأن الآية قد تنزل على سبب و تكون عامة في كل من تتناوله.»

جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 147 - 146: «اختلف أهل التأويل فيمن عنى بهذه الآية، فقال بعضهم: عنى بها أصحمة النجاشي، و فيه أنزلت....و قال آخرون: بل عنى بذلك عبد الله بن سلام و من معه. ... و قال آخرون: بل عنى بذلك: مسلمة أهل الكتاب. ... و أولى هذه الأقوال بتأويل الآية ما قاله مجاهد، و ذلك أن الله جل ثناؤه عم بقوله: وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ‏ أهل الكتاب جميعا، فلم يخصص منهم النصارى دون اليهود، و لا اليهود دون النصارى، و إنما أخبر أن من أهل الكتاب من يؤمن بالله، و كلا الفريقين، أعني اليهود و النصارى، من أهل الكتاب. فإن قال قائل: فما أنت قائل في الخبر الذي رويت عن جابر و غيره أنها نزلت في النجاشي و أصحابه؟ قيل: ذلك خبر في إسناده نظر، و لو كان صحيحا لا شك فيه لم يكن لما قلنا في معنى الآية بخلاف، و ذلك أن جابرا و من قال بقوله إنما قالوا: نزلت في النجاشي، و قد تنزل الآية في الشي‏ء ثم يعم بها كل من كان في معناه. فالآية و إن كانت نزلت في النجاشي، فإن الله تبارك و تعالى قد جعل الحكم الذي حكم به للنجاشي حكما لجميع عباده الذين هم بصفة النجاشي في اتباعهم رسول الله صلى الله عليه و سلم و التصديق بما جاءهم به من عند الله، بعد الذي كانوا عليه قبل ذلك من اتباع أمر الله فيما أمر به عباده في الكتابين: التوراة و الإنجيل‏.»

المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج 1، ص 559: «اختلف المتأولون فيمن عنى بهذه الآية، فقال جابر بن عبد اللّه و ابن جريج و قتادة و غيرهم: نزلت بسبب أصحمة النجاشي سلطان الحبشة، و ذلك أنه كان مؤمنا باللّه و بمحمد صلى اللّه عليه و سلم، فلما مات عرف بذلك رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم في ذلك اليوم، فقال رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم لأصحابه: اخرجوا فصلوا على أخ لكم، فصلى عليه رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم بالناس، فكبر أربعا، و في بعض الحديث: أنه كشف لرسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم عن نعشه في الساعة التي قرب منها للدفن، فكان يراه من موضعه بالمدينة، فلما صلى عليه النبي صلى اللّه عليه و سلم قال المنافقون: انظروا إلى هذا يصلي على علج نصراني لم يره قط، فنزلت هذه الآية، و كان أصحمة النجاشي نصرانيا، و أصحمة تفسيره بالعربية عطية، قاله سفيان بن عيينة و غيره، و روي أن المنافقين قالوا بعد ذلك: فإنه لم يصل القبلة فنزلت‏ وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ‏ [البقرة: 115] و قال قوم: نزلت في عبد اللّه بن سلام، و قال ابن زيد و مجاهد: نزلت في جميع من آمن من أهل الكتاب‏.»

تفسیر التحریر و التنویر المعروف بتفسیر ابن عاشور، ج 3، ص 317‬: «فهؤلاء فريق الذين آمنوا من أهل الكتاب و لم يظهروا إيمانهم لخوف قومهم مثل النجاشي أصحمة، و أثنى اللّه عليهم بأنّهم لا يحرّفون الدين، و الآية مؤذنة بأنّهم لم يكونوا معروفين بذلك لأنّهم لو عرفوا بالإيمان لما كان من فائدة في وصفهم بأنّهم من أهل الكتاب، و هذا الصنف بعكس حال المنافين. و أكّد الخبر بأنّ و بلام الابتداء للردّ على المنافقين الذين قالوا لرسول اللّه لمّا صلّى على النجاشي: انظروا إليه يصلّي على نصراني ليس على دينه و لم يره قط. على ما روي عن ابن عباس و بعض أصحابه أنّ ذلك سبب نزول هذه الآية. و لعلّ وفاة النجاشي حصلت قبل غزوة أحد. و قيل: أريد بهم هنا من أظهر إيمانه و تصديقه من اليهود مثل عبد اللّه بن سلام و مخيريق، و كذا من آمن من نصارى نجران أي الذين أسلموا و رسول اللّه بمكّة إن صحّ خبر إسلامهم.»

تفسیر القاسمي المسمی محاسن التأویل، ج 2، ص 489‬: «و ثبت في الصحيحين أن النجاشي لما مات نعاه النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم إلى أصحابه، و قال: إن أخا لكم بالحبشة قد مات فصلوا عليه، فخرج إلى الصحراء فصفهم و صلى عليه. و روى ابن أبي حاتم و الحافظ أبو بكر بن مردويه عن أنس بن مالك قال: لما توفي النجاشي، قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم: استغفروا لأخيكم. فقال بعض الناس: يأمرنا أن نستغفر لعلج مات بأرض الحبشة؟! فنزلت: وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ ... الآية- و رواه عبد بن حميد أيضا مرسلا . و رواه ابن جرير عن جابر، و فيه: فقال المنافقون: يصلي على علج مات بأرض الحبشة؟! فنزلت. ... و قال ابن أبي نجيح عن مجاهد: و إن من أهل الكتاب، يعني مسلمة أهل الكتاب. و قال عباد بن منصور: سألت الحسن البصريّ عن قول اللّه: وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ‏ الآية- قال: هم أهل الكتاب الذين كانوا قبل محمد صلّى اللّه عليه و سلم، فاتبعوه و عرفوا الإسلام، فأعطاهم اللّه أجر اثنين: للذي كانوا عليه من الإيمان قبل محمد صلّى اللّه عليه و سلم، و اتباعهم محمدا صلّى اللّه عليه و سلم- رواه ابن أبي حاتم-.»‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

فتح القدیر، ج 1، ص 476: «و أخرج ابن جرير، و ابن أبي حاتم عن السدي في قوله: تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ قال: ضربهم في البلاد. و أخرج عبد بن حميد، و البخاري في الأدب المفرد، و ابن أبي حاتم عن ابن عمر في قوله: وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ قال: إنما سماهم اللّه أبرارا: لأنهم بروا الآباء و الأبناء، كما أن لوالدك عليك حقا، كذلك لولدك عليك حقا. و أخرج ابن مردويه عنه مرفوعا و الأول أصح قاله السيوطي. و أخرج ابن جرير عن ابن زيد: خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ لمن يطيع اللّه. و أخرج النسائي، و البزار، و ابن المنذر، و ابن أبي حاتم و ابن مردويه عن أنس قال: لما مات النجاشي قال صلّى اللّه عليه و سلم: صلوا عليه، قالوا يا رسول اللّه! نصلي على عبد حبشي؟ فأنزل اللّه‏ وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ‏ الآية. و أخرج ابن جرير عن جابر مرفوعا: أن المنافقين قالوا: انظروا إلى هذا، يعني: النبي صلّى اللّه عليه و سلّم يصلي على علج نصراني، فنزلت. و أخرج الحاكم، و صححه عن عبد اللّه بن الزبير: أنها نزلت في النجاشي. و أخرج ابن جرير، و ابن أبي حاتم عن مجاهد قال: هم مسلمة أهل الكتاب من اليهود و النصارى. و أخرج ابن أبي حاتم عن الحسن قال: هم أهل الكتاب الذين كانوا قبل محمد و الذين اتبعوا محمدا صلّى اللّه عليه و سلم. و أخرج ابن المبارك، و ابن جرير، و ابن المنذر، و الحاكم، و صححه، و البيهقي في الشعب عن أبي سلمة بن عبد الرحمن ما قدّمنا ذكره.»‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

المیزان في تفسیر القرآن، ج 4، ص 91: «ورد أيضا أن قوله: وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ‏ الآية، نزل في النجاشي و نفر من أصحابه لما مات هو فصلى عليه رسول الله ص و هو في المدينة فطعن فيه بعض المنافقين أنه يصلي على من ليس في دينه فأنزل الله: وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ‏، الآية. فهذه جميعا روايات تطبق الآيات على القصص، و ليست بأسباب للنزول حقيقة.»

الإصابة فى تمییز الصحابة، ج 4 ، ص 103: «أسلم أول ما قدم النبيّ صلى اللَّه عليه وسلّم المدينة. وقيل: تأخّر إسلامه إلى سنة ثمان.قال قيس بن الرّبيع، عن عاصم، عن الشعبي، قال: أسلم عبد اللَّه بن سلام قبل وفاة النبيّ صلى اللَّه عليه وسلّم بعامين. أخرجه ابن البرقي. وهذا مرسل. وقيس ضعيف.»

الإصابة فى تمییز الصحابة، ج1، ص 348 - 347: «و أخرج أصحاب الصّحيح قصة صلاته صلّى الله عليه و سلم صلاة الغائب من طرق: منها رواية سعيد بن مينا، عن جابر. و منها رواية عطاء بن جابر: لما مات النجاشيّ قال النبي صلّى الله عليه و سلم: «قد مات اليوم عبد صالح يقال له أصحمة، فقوموا فصلّوا على أصحمة، فصفّنا خلفه». هذا لفظ القطّان عن ابن جريج عنه صلّى الله عليه و سلم. و في رواية ابن عيينة، عن ابن جريج: «قد مات اليوم عبد صالح، فقوموا فصلّوا على أصحمة».قال الطّبريّ وجماعة: كان ذلك في رجب سنة تسع.»

الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص : 60 «و قال ابن الضّريس في «فضائل القرآن»: حدّثنا محمد بن عبد اللّه بن أبي جعفر الرازي، أنبأنا عمر بن هارون، حدّثنا عثمان بن عطاء الخراساني، عن أبيه، عن ابن عباس قال: كانت إذا أنزلت فاتحة سورة بمكة كتبت بمكة، ثم يزيد اللّه فيها ما شاء، و كان أوّل ما أنزل من القرآن: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ، ثم ن... و أما ما أنزل بالمدينة: سورة البقرة، ثم الأنفال، ثم آل عمران‏... .»

التفسیر الحدیث: ترتیب السور حسب النزول، ج 7، ص 107: «ومع كل ما تقدم فنحن نرجح أن فصول السورة وآياتها قد رتبت بعد استكمال نزولها كما هو شأن سورة البقرة. والله أعلم.»

منابع

  1. ‏‬آلوسی، محمود بن عبد الله. (۱۴۱۵). روح المعاني في تفسیر القرآن العظیم و السبع المثاني (ج ۱–16). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  2. ‏ابن ابی حاتم، عبد الرحمن بن محمد. (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–13). ریاض: مکتبة نزار مصطفی الباز.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  3. ‏ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی. (۱۴۱۵). الإصابة في تمييز الصحابة (ج ۱–8). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  4. ‏ابن عاشور، محمد طاهر. (۱۴۲۰). التحریر و التنویر (ج ۱–30). بیروت: مؤسسة التاريخ العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  5. ‏ابن عدی، عبد الله بن عدی. (۱۴۰۹). الکامل في ضعفاء الرجال. (یحیی مختار غزاوی، ویراستار) (ج1-8). بیروت: دار الفکر.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  6. ‏ابن عطیه، عبدالحق بن غالب. (۱۴۲۲). المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز (ج ۱–6). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  7. ‏ابن کثیر، اسماعیل بن عمر. (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–9). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  8. ‏ثعلبی، احمد بن محمد. (۱۴۲۲). الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  9. ‏دروزه، محمد عزه. (۱۳۸۳). ‏التفسیر الحدیث : ترتیب السور حسب النزول (ج ۱–10). بیروت: دار إحیاء الکتب العربیة.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  10. ‏سليم بن عید الهلالي؛ و محمد بن موسی آل نصر. (۱۴۲۵). الاستيعاب في بيان الأسباب (ج ۱–3). السعودية: دار ابن الجوزي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  11. ‏سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌‌بکر. (۱۴۱۵). الاتقان فی علوم القرآن (ج 1). بیروت: دار الکتب العلمیه.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  12. ‏شوکانی، محمد. (۱۴۱۴). فتح القدیر (ج 1). دمشق: دار ابن کثیر.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  13. ‏صنعانی، عبدالرزاق بن همام. (۱۴۱۱). تفسیر القرآن العزیز (ج 1). بیروت: دار المعرفة.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  14. ‏طباطبایی، محمدحسین. (۱۴۱۷). المیزان في تفسیر القرآن (ج ۱–20). بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  15. ‏طبراني، سليمان بن احمد؛ Tabarani. (۱۴۰۴). المعجم الکبير. (حمدي عبدالمجيد سلفي، محقق). [بيروت]: داراحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  16. ‏طبرانی، سلیمان بن احمد. (۱۴۱۵). المعجم الاُوسط. (طارق بن عوض الله ابو معاذ و ابوالفضل عبدالمحسن ابن ابراهیم حسینی، محققین) (ج 1). قاهره: دار الحرمین للطباعة و النشر و التوزیع.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  17. ‏طبرانی، سلیمان بن احمد. (بی‌تا). التفسیر الکبیر تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–6). اربد: دار الکتب الثقافي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  18. ‏طبرسی، فضل بن حسن. (۱۳۷۲). مجمع البيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). تهران: ناصر خسرو.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  19. ‏طبری، محمد بن جریر. (۱۴۱۲). جامع البیان فی تفسیر القرآن (ج 1). بیروت: دار المعرفة.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  20. ‏طوسی، محمد بن حسن. (بی‌تا). التبيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  21. ‏قاسمی، جمال‎الدین. (۱۴۱۸). محاسن التأویل (ج ۱–9). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  22. ‏قمی، علی بن ابراهیم. (۱۳۶۳). تفسير القمي (ج ۱–2). قم: دار الکتاب.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  23. ‏مقاتل بن سلیمان. (۱۴۲۳). تفسیر مقاتل (ج ۱–5). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  24. ‏نسائی، احمد بن علی. (۱۴۱۱). السنن الکبری (ج 1). بیروت: دار الکتب العلميه.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  25. ‏نسائی، احمد بن علی. (۱۴۱۰). تفسیر النسایی (ج ۱–2). بیروت: مؤسسة الکتب الثقافیة.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  26. ‏واحدی، علی بن احمد. (۱۴۱۱). اسباب النزول (ج ۱–1). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ترجمه محمدمهدی فولادوند
  2. السنن الکبری، نسائی، ج 6، ص 319‬؛ تفسیر النسائی، نسائی، ج 1، ص 356‬؛ المعجم الاُوسط، طبرانی، ج 5، ص 223‬؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 3، ص 846
  3. تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 3، ص 846‬؛ جامع البیان، طبری، ج 4، ص 147 - 146‬؛ اسباب النزول، واحدی، ص 144‬؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 3، ص 238
  4. جامع البیان، طبری، ج 4، ص 146‬؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 3، ص 238
  5. تفسير القمي، قمی، ج 1، ص 129
  6. تفسیر مقاتل، مقاتل بن سلیمان، ج 1، ص 324 - 323
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 3، ص 238
  8. الاستيعاب في بيان الأسباب، الهلالي و آل نصر، ج 1، ص 353
  9. الاستيعاب في بيان الأسباب، الهلالي و آل نصر، ج 1، ص 357 - 354
  10. مجمع البيان، طبرسی، ج 2، ص 917 - 916‬؛ روح المعاني، آلوسی، ج 2، ص 383
  11. التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 3، ص 93
  12. جامع البیان، طبری، ج 4، ص 147 - 146
  13. المحرر الوجیز، ابن عطیه، ج 1، ص 559
  14. التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج 3، ص 317‬؛ محاسن التأویل، قاسمی، ج 2، ص 489‬؛ فتح القدیر، شوکانی، ج 1، ص 476
  15. المیزان، طباطبایی، ج 4، ص 91
  16. الإصابة في تمييز الصحابة، عسقلانی، ج 4، ص 103
  17. الإصابة في تمييز الصحابة، عسقلانی، ج 1، ص 348 - 347
  18. الاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، ج 1، ص 60
  19. ‏التفسیر الحدیث، دروزه، ج 7، ص 107

مقالات پیشنهادی

رده مقاله: قرآن
رده مقاله: آل عمران
0.00
(یک رای)

نظرات

اضافه کردن نظر شما
اسلامیکا از همه نظرات استقبال می‌کند. اگر شما نمی‌خواهید به صورت ناشناس باشید، ثبت نام کنید یا وارد سامانه شوید.