سبب نزول سوره اعراف آیه 204

از اسلامیکا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سبب نزول آیه 204 سوره اعراف

آیه مربوط به سبب‌ نزول

«وَ إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» (الاعراف، 204) (و چون قرآن خوانده شود گوش بدان فراداريد و خاموش مانيد اميد كه بر شما رحمت آيد.)[۱]

خلاصه سبب نزول

مطابق برخی از روایات، مسلمانان در صدر اسلام حین قرائت نماز به سکوت پایبند نبودند. خداوند متعال با نازل کردن آیه 204 سوره اعراف خاموشی حین قرائت را واجب کرد.

سند بعضی از روایات یادشده صحیح شمرده شده است. لکن روایات معارضی، گزارش را در ذیل آیه 238 سوره بقره بیان کرده­اند. بسیاری از مفسران اساساً به تعارض احادیث یادشده اشاره نکرده­اند. گروهی از آنان با توجه به تعارض این روایات، راه­­های ناتمامی برای رفع تعارض داده­اند که اشکال مسأله را حل نمی­کند. بنابراین، پذیرش سببیت گزارش برای نزول آیه 204 سوره اعراف مشکل است.

بررسی تفصیلی سبب نزول

سبب نزول (پایبندنبودن مسلمانان صدر اسلام به سکوت هنگام قرائت نماز)(ر.ک. مستند 1)

از روایات متعددی که ذیل آیه 204 سوره اعراف مطرح شده، چنین استفاده می­شود که شماری از مسلمان­ها هنگام قرائت نماز، به خاموشی پایبند نبودند؛ لذا خداوند متعال با نازل کردن آیه یادشده، دستورداد حین نماز خاموش باشند. در احادیث، جزئیات ماجرا به اشکال مختلفی بیان شده است. بر اساس تعدادی از روایات، سخن­گفتن هنگام نماز کاری عادی بود و مسلمان­ها چنان­که همیشه با یک­دیگر صحبت می­کردند، هنگام نماز هم مشغول گفت­وگو بودند؛ مثلاً در میان ادای نماز، سلام می کردند‏[۲] و اگر کسی از نمازگزار می­پرسید که چند رکعت خوانده شده، او پاسخش را می­داد‏[۳] و یا وقتی پیش­نماز آیات بهشت و جهنم را می­خواند، مأمومین با صدای بلند ابراز احساسات می­کردند.‏[۴] مطابق برخی گزارش­ها، هنگام نماز پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) گفت­وگوی مأمومین چنان بالا گرفت که سبب خلط قرائت شد.‏[۵]

اما از بعضی روایات چنین برمی­آید که گفت­وگو در نماز، عادی نبوده است؛ بلکه وقتی پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) هنگام نماز مشغول قرائت بودند، برخی جوانان که در بین نماز به جماعت می­پیوستند، آنچه پیامبر اکرم می­خواند، آنها هم تکرار می­کردند؛ لذا آیه 204 سوره اعراف نازل شد.‏[۶] بر پایه شماری از احادیث نیز سخن­گفتن هنگام نماز، همگانی بود؛ اما به نمازخواندن ربط داشت و آنان قرائت پیش­نماز را تکرار می­کردند.‏[۷]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

مصادر سبب نزول

مصادری که سبب نزول را با اندکی اختلاف بیان کرده­اند:

  1. تفسیر القرآن العزیز (سنی، قرن 3، تفسیر روایی)؛
  2. تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم) (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
  3. بحر العلوم (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
  4. جامع البیان (سنی، قرن 4، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
  5. اسباب النزول (واحدی) (سنی، قرن 5، اسباب نزول)؛
  6. الکشف و البیان (سنی، قرن 5، تفسیر روایی)؛
  7. التبیان فی تفسیر القرآن (شیعی، قرن 5، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
  8. تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر) (سنی، قرن 8، تفسیر روایی).


بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 2)

به گفته بعضی از حدیث­شناسان، سند تعدادی از روایات یادشده ضعیف است؛ زیرا سلسله سند آنها کامل نیست و نام چند راوی از آن افتاده است (ارسال).‏[۸] همچنین در سند برخی روایات، راویان ضعیفی مانند أشعَث بن سَوَّار و کَلبی هستند که استناد به گزارش را مشکل می­کند.‏[۹] با این­حال روایات معتبری نیز در این زمینه هست که استناد به آنها اشکالی در پی ندارد.‏[۱۰] لکن احادیث معارضی هست که سببیت آن را خراب می­کند؛ توضیح مطلب اینکه درباره الزام مأمومین به سکوت در نماز، دو گونه روایت هست: # عده­ای از مسلمانان حین قرائت نماز، خاموش نبودند تا اینکه با نزول آیه 238 سوره بقره: «حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَ الصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَ قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ» (بر نمازها و نماز ميانه مواظبت كنيد و خاضعانه براى خدا به ­پاخيزيد.)[۱] سکوت مأمومین در نماز، واجب شد.‏[۱۱] ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

  1. گروهی از مسلمانان هنگام نماز خاموش نبودند تا اینکه با نزول آیه 204 سوره اعراف، سکوت مأمومین در نماز واجب شد.‏[۱۲]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬


چون سوره بقره نخستین سوره­ای است که پس از هجرت پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) به مدینه نازل شد‏[۱۳] و هیچ مفسری آیه 204 سوره اعراف را از آیات استثنائی این سوره ندانسته،[۱۴] صدور حکم یادشده در مدینه بوده است. همچنین به اعتقاد مفسران، سوره اعراف در مکه نازل شده و آیه 204 سوره اعراف، از آیات استثنائی سوره نیست‏؛[۱۵] پس صدور حکم در مکه و پیش از هجرت پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) به مسلمانان ابلاغ شده است. به­ همین­دلیل این دو دسته از روایات معارض یکدیگرند.

مفسران برای رفع تعارض، راه­ حل­هایی داده­اند. به­ نقل ابن کثیر عده­ای از مفسران گفته­اند: سکوت در نماز دوبار حلال و دوبار حرام شده است؛ اما ابن کثیر قول یادشده را نمی­پذیرد.‏[۱۴] گروهی از مفسران بی­توجه به احادیث وارد ذیل آیه 204 سوره اعراف و تنها با درنظرگرفتن حدیث ابن مسعود، می­خواهند تعارض را حل کنند. مطابق حدیث ابن مسعود، وقتی مسلمانان از حبشه بازگشتند، نزد پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) رفتند. ایشان درحال نماز بود. آنها به حضرت سلام کردند و پیامبر اکرم پاسخ نداد و پس از نماز فرمود: خداوند متعال دستور داده که هنگام نماز غیر از ذکر او سخنی گفته نشود. المُزینیّ پنج راه برای رفع تعارض بیان می­کند و در پایان می­گوید: روایت ابن مسعود با روایت عبد الله متحد است. در روایت عبد الله با عبارت: «و أن تقوموا للَّه قانتين» به آیه 238 سوره بقره اشاره شده؛ لذا روایت ابن مسعود نیز مربوط به مکه نیست و در مدینه بوده است.‏[۱۶] لکن چنان­که گفته شد، مزینیّ تنها با توجه به روایت ابن مسعود راه­ حل داده و سایر روایات را بررسی نکرده است.

گروهی از مفسران، مانند: طوسی، طبرسی، آلوسی، ابن عطیه، شوکانی و طباطبایی گزارش را ذیل آیه 204 سوره اعراف بیان کرده­اند؛ اما هیچ­یک از آنها تعارض روایت با سایر روایات را بررسی نکرده­اند.‏[۱۷] طبری بی­اشاره به ادله معارض، گزارش را صحیح شمرده، آن را به­عنوان سبب نزول آیه 204 سوره اعراف می­پذیرد.‏[۱۸] در مقابل، ابن عاشور پس از نقل گزارش، آن را مأثور از پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) نشمرده و رد می­کند.‏[۱۹] برخی دیگر از مفسران مانند قاسمی گزارش را بیان نکرده­اند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

در مجموع به نظر می­رسد با توجه به روایات معارض، پذیرش سببیت گزارش یادشده برای نزول آیه 204 سوره اعراف با اشکال روبه ­روست.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

لازم به ذکر است در شماری از کتب تفسیری برای آیه 204 سوره اعراف گزارش دیگری ثبت شده است؛ لکن چون بسیاری از مفسران به آن اعتنایی نکرده­اند، به عنوان سبب مستقل ذکر نمی­شود. بر اساس این روایات زمانی که پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) به نماز می­ایستاد، مشرکان مکه نزد ایشان می­رفتند و عده­ای از آنها به یک­دیگر می­گفتند به قرآن گوش ندهید و آن را رها کنید. لذا آیه 204 سوره اعراف نازل شده است.‏[۲۰] برای این گزارش، سندی نیاورده­اند؛ پس استناد به آن با اشکال روبه ­روست. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

مستندات

مستند 1

جامع البيان فى تفسير القرآن، ج ‏9، ص 110: «حدثنا أبو كريب، قال: ثنا أبو بكر بن عياش، عن عاصم، عن المسيب بن رافع، قال: كان عبد الله‏ يقول: كنا يسلم بعضنا على بعض في الصلاة، سلام على فلان، و سلام على فلان، قال: فجاء القرآن: وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا حدثنا أبو كريب قال: ثنا حفص بن غياث، عن إبراهيم الهجري، عن أبي عياض، عن أبي هريرة، قال: كانوا يتكلمون في الصلاة، فلما نزلت هذه الآية: وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ‏ و الآية الأخرى، أمروا بالإنصات. حدثني أبو السائب، قال: ثنا حفص، عن أشعث، عن الزهري‏، قال: نزلت هذه الآية في فتى من الأنصار كان رسول الله صلى الله عليه و سلم كلما قرأ شيئا قرأه، فنزلت: وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا حدثنا أبو كريب، قال: ثنا المحاربي، عن داود بن أبي هند، عن بشير بن جابر، قال: صلى ابن مسعود، فسمع ناسا يقرءون مع الإمام، فلما انصرف، قال: أما آن لكم أن تفقهوا؟ أما آن لكم أن تعقلوا؟ وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا كما أمركم الله. حدثنا حميد بن مسعدة، قال: ثنا بشر بن المفضل، قال: ثنا الجريري، عن طلحة بن عبيد الله بن كريز، قال: رأيت عبيد بن عمير و عطاء بن أبي رباح‏ يتحدثان و القاص يقص، فقلت: ألا تستمعان إلى الذكر و تستوجبان الموعود؟ قال: فنظرا إلي ثم أقبلا على حديثهما. قال: فأعدت فنظرا إلي، ثم أقبلا على حديثهما، قال: فأعدت الثالثة، قال: فنظرا إلي فقالا: إنما ذلك في الصلاة: وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا حدثني العباس بن الوليد، قال: أخبرني أبي، قال: سمعت الأوزاعي، قال: ثنا عبد الله بن عامر قال: ثني زيد بن أسلم، عن أبيه أسلم، عن أبي هريرة، عن هذه الآية: وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا قال: نزلت في رفع الأصوات و هم خلف رسول الله صلى الله عليه و سلم في الصلاة.»

الكشف و البيان عن تفسير القرآن، ج ‏4، ص 321 و 322: «و قال أبو هريرة: كانوا يتكلّمون في الصلاة فأتت هذه الآية و أمروا بالإنصات. و قال الزهري‏: نزلت هذه الآية في فتى من الأنصار كان رسول الله صلى اللّه عليه و سلم كلما قرأ شيئا قرأه، فنزلت هذه الآية. و روى داود بن أبي هند عن بشير بن جابر قال: صلّى ابن مسعود فسمع ناسا يقرءون مع الإمام فلما انصرف قال: أما آن لكم أن تفقهوا، أما آن لكم أن تعقلوا وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا كما أمركم الله‏. و روى الحريري عن طلحة بن عبيد الله بن كريز قال: رأيت عبيد بن عمير و عطاء بن أبي رباح يتحدّثان و القارئ يقرأ فقلت: ألا تستمعان إلى الذكر و تستوحيان الموعود، قال: فنظرا إلي ثمّ أقبلا على حديثهما، قال: فأعدت الثانية فنظرا لي فقالا: إنّما ذلك في الصلاة: وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا. و روى زيد بن أسلم عن أبيه عن أبي هريرة قال‏: نزلت هذه الآية في رفع الأصوات و هم خلف رسول الله صلى اللّه عليه و سلم في الصلاة. و قال الكلبي: و كانوا يرفعون أصواتهم في الصلاة حتّى يسمعون ذكر الجنّة و النار فأنزل الله تعالى هذه الآية. و قال قتادة: كانوا يتكلمون في الصلاة بحوائجهم في أول ما فرضت عليهم، و كان الرجل يأتي و هم في الصلاة فيسألهم كم صليتم؟ كم بقي؟ فأنزل الله عزّ و جلّ هذه الآية. و قال ابن عباس‏: إنّ رسول الله صلى اللّه عليه و سلم قرأ في الصلاة المكتومة و قرأ أصحابه وراءه رافعين أصواتهم فخلطوا عليه فنزلت هذه الآية.»

تفسير القرآن العظيم (ابن کثیر)، ج ‏3، ص 485: «قال إبراهيم بن مسلم الهجري عن أبي عياض عن أبي هريرة قال: كانوا يتكلمون في الصلاة، فلما نزلت هذه الآية وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ‏ و الآية الأخرى، أمروا بالإنصات. قال ابن جرير: حدثنا أبو كريب، حدثنا أبو بكر بن عياش عن عاصم عن المسيب بن رافع قال ابن مسعود: كنا يسلم بعضنا على بعض في الصلاة، فجاء القرآن‏ وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ‏. و قال أيضا: حدثنا أبو كريب، حدثنا المحاربي عن داود بن أبي هند عن بشير بن جابر قال: صلى ابن مسعود فسمع ناسا يقرءون مع الإمام، فلما انصرف قال: أما آن لكم أن تفهموا، أما آن لكم أن تعقلوا وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا كما أمركم اللّه، قال‏: و حدثني أبو السائب، حدثنا حفص عن أشعث عن الزهري قال: نزلت هذه الآية في فتى من الأنصار كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم كلما قرأ شيئا قرأه، فنزلت‏ وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا.»

تفسير القرآن العظيم (ابن ابی حاتم)، ج ‏5، ص 1645: «حدثنا العباس بن الوليد بن مزيد، أخبرنى أبي قال: سمعت الأوزاعي حدثني عبد الله بن عامر حدثني زيد بن أسلم عن أبيه عن أبي هريرة عن هذه الآية: وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا قال: نزلت في رفع الأصوات و هم خلف رسول الله صلى الله عليه و سلم في الصلاة. حدثنا يونس بن عبد الأعلى أنبأ ابن وهب، ثنا أبو صخر عن محمد بن كعب القرظي: قال‏: كان رسول الله صلى الله عليه و سلم إذا قرأ في الصلاة أجابه من وراءه إذا قال‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ قالوا مثل ما يقول حتي تنقضي الفاتحة و السورة فلبث ما شاء الله أن يلبث ثم نزلت: وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ‏ فقرأ و أنصتوا. حدثنا أبو سعيد الأشج، ثنا أبو خالد عن الهجري عن أبى عياض عن أبي هريرة قال‏: كانوا يتكلمون في الصلاة فنزلت: وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ‏ فهذا في الصلاة. حدثنا أبى، ثنا محمد بن يحيي القطعي ثنا محمد بن بكر عن عمران أبي العوام عن عاصم. عن أبي وائل‏ أن ابن مسعود سلم على رسول الله صلى الله عليه و سلم فلم يرد عليه، فلما فرغ قال: إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ، و كان قبل ذلك يتكلم في صلاته و يأمر بحاجته فلما فرغ رسول الله صلى الله عليه و سلم رد عليه و قال: إنها نزلت‏ وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ‏. الوجه الثاني: حدثنا أبو سعيد الأشج، ثنا ابن فضيل و أبو خالد عن داود بن أبي هند عن أبي نضرة عن أسير بن جابر المحاربي عن عبد الله قال‏: لعلكم تقرون؟ قلنا: نعم قال: ألا تفقهون؟ مالكم لا تعقلون؟ وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ‏. حدثنا أبو سعيد الأشج، ثنا أبو خالد عن حجاج ابن جريج عن مجاهد قال‏: قرأ رجل خلف رسول الله صلى الله عليه و سلم فأنزلت‏ وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‏».

بحر العلوم، ج ‏1، ص 578: «قوله تعالى: وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا و ذلك أن المسلمين كانوا يتكلمون في الصلاة قبل نزول هذه الآية، فنهوا عن ذلك، و أمروا بالسكوت. و روى عبد الوهاب عن مجاهد عن أبي العالية الرياحي قال: كان النبي- عليه السلام- إذا صلى فقرأ و قرأ أصحابه خلفه حتى نزل‏ وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا فسكت القوم‏».

اسباب نزول القرآن، ص 233: «أخبرنا أبو منصور المَنْصُورِي [قال: حدَّثنا علي بن عمر الحافظ، حدَّثنا عبد اللَّه بن سليمان بن الأشعث، حدَّثنا العباس بن الوليد بن مزيد، أخبرني أبي، حدَّثنا الأَوْزَاعِي‏]، قال: أخبرنا عبد اللَّه بن عامر، قال: حدَّثني زيد بن أسلم عن أبيه عن أبي هريرة في هذه الآية: وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ‏ قال: نزلت في رفع الأصوات و هم خلف رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم، في الصلاة. و قال قتادة: كانوا يتكلمون في صلاتهم في أول ما فُرِضت، كان الرجل يجي‏ء فيقول لصاحبه: كم صليتم؟ فيقول كذا و كذا. فأنزل اللَّه تعالى هذه الآية. و قال الزُّهْرِي: نزلت في فتى من الأنصار كان رسول اللَّه عليه السلام كلما قرأ شيئاً قرأ هو، فنزلت هذه الآية. و قال ابن عباس: إن رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم قرأ في الصلاة المكتوبة، و قرأ أصحابه وراءه رافعين أصواتهم، فخلطوا عليه. فنزلت هذه الآية.»

تفسير القرآن العزیز، ج 2، ص 107: «عَنْ مَعْمَرٍ, عَنْ قَتَادَةَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: {و َإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا}, قَالَ: «كَانَ الرَّجُلُ يَأْتِي وَهُمْ فِي الصَّلَاةِ فَيِسْأَلُهُمْ كَمْ صَلَّيْتُمْ؟ كَمْ بَقِيَ؟» , فَأَنْزَلَ اللَّهُ: {وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا} قَالَ مَعْمَرٌ: وَقَالَ الْكَلْبِيُّ: «كَانُوا يَرْفَعُونَ أَصْوَاتَهُمْ فِي الصَّلَاةِ حِينَ يَسْمَعُونَ ذِكْرَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ» , فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: {وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا} [الأعراف: 204].

التبيان فى تفسير القرآن، ج ‏5، ص 67: «و اختلفوا في الوقت الذي أمروا بالإنصات و الاستماع: فقال قوم: أمروا حال كون المصلي في الصلاة خلف الامام الذي يأتم به و هو يسمع قراءة الامام، فعليه أن ينصت و لا يقرأ و يتسمع لقراءته. و منهم من قال: لأنهم كانوا يتكلمون‏ في‏ صلاتهم‏ و يسلم بعضهم على بعض، و إذا دخل داخل و هم في الصلاة قال لهم كم صليتم فيخبرونه و كان مباحاً فنسخ ذلك، ذهب اليه عبد اللَّه بن مسعود، و أبو هريرة و الزهري و عطا و عبيد اللَّه بن أبي عمير و مجاهد و قتادة و سعيد بن المسيب و سعيد بن جبير و الضحاك و ابراهيم و عامر الشعبي و ابن عباس و ابن زيد، و اختاره الجبائي.»

مستند 2

الاستيعاب في بيان الأسباب، ج 2، ص 178: «أخرجه الطبري في "جامع البيان" (19/ 111): ثنا بشر العقدي ثنا يزيد بن زريع ثنا سعيد بن أبي عروبة عن قتادة به. قلنا: وهذا مرسل صحيح الإسناد، ويزيد بن زريع روى عن سعيد قبل اختلاطه. وهو شاهد قوي لحديث أبي هريرة. ثم أخرجه (9/ 111) من طريق محمد بن ثور، وعبد الرزاق في "تفسيره كلاهما عن معمر عن قتادة؛ قال: كان الرجل يأتي وهم في الصلاة فيسألهم: كم صليتم؟ كم بقي؟ فأنزل الله: {وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (204) قلنا: وهذا مرسل صحيح الإسناد.

الاستيعاب في بيان الأسباب، ج 2، ص 180: «قلنا: وهذا سند ضعيف؛ لأرساله.»

الاستيعاب في بيان الأسباب، ج 2، ص 181: «أخرجه الطبري في "جامع البيان" (9/ 110، 111) من ثلاثة طرق عن أشعث بن سوار عن الزهري به. قلنا: وسنده ضعيف؛ يه علتان: الأولى: الإرسال. الثانية: ضعف أشعث.»

الاستيعاب في بيان الأسباب، ج 2، ص 182: «أخرجه عبد الرزاق في "تفسيره" (1/ 2/ 247) من طريق الكلبي به. قلنا: والكلبي كذاب».

الاستيعاب في بيان الأسباب، ج 2، ص 177: «أخرجه ابن أبي شيبة في "مصنفه" (2/ 478)، وابن المنذر في "الأوسط" (3/ 105 رقم 1318)، وابن أبي حاتم في "تفسيره" (5/ 1645 رقم 8728)، والطبري في "جامع البيان" (9/ 110)، والبيهقي في "السنن الكبرى" (2/ 155)، و"جزء القراءة خلف الإمام" (ص 114 رقم 274 - 277) من طريق إبراهيم الهجري عن أبي عياض عن أبي هريرة به. قلنا: وهذا إسناد ضعيف؛ فيه إبراهيم الهجري، وهو لين الحديث: رفع موقوفات؛ كما في "التقريب"، وأبو عياض -اسمه عمرو بن الأسود-؛ ثقة عابد. لكنه توبع؛ فأخرجه البيهقي في "جزء القراءة خلف الإمام" (ص 114، 115) من طريق مؤمل بن إسماعيل نا عبد العزيز بن مسلم القسلمي نا محمد بن زياد عن أبي هريرة به. قلت: ومؤمل صدوق سيئ الحفظ. وأخرجه ابن أبي حاتم في "تفسيره" (5/ 1645 رقم 8726)، والطبري في "جامع البيان" (9/ 110)، والدارقطني (1/ 326) -ومن طريقه الواحدي في "أسباب النزول" (ص 154)، و"الوسيط" (2/ 440) -، والبيهقي في "جزء القراءة" (ص 115 رقم 279) من طريق الأوزاعي نا عبد الله بن عامر ثنا زيد بن أسلم عن أبيه عن أبي هريرة به. قلنا: وعبد الله بن عامر هذا؛ ضعيف، وبه أعله الدارقطني عقبه. فالحديث بمجموعها صحيح -إن شاء الله-، على أن له شواهد كثيرة يصح بها.»

الاستيعاب في بيان الأسباب، ج 2، ص 178 و 179: «أخرجه الطبري في "جامع البيان" (9/ 111، 112)، والبيهقي في "جزء القراءة" (ص 109 رقم 255) من طريقين عن ابن لهيعة عن عبد الله بن هبيرة عن ابن عباس به. قلنا: وهذا إسناد حسن لذاته، والراوي عن ابن لهيعة عند الطبري ابن المبارك وهو من قدماء أصحابه. وأخرج الطبري -أيضاً- (9/ 111)، والبيهقي (ص 109 رقم 254) من طريق عبد الله بن صالح ثني معاوية بن صالح عن علي بن أبي طلحة عن ابن عباس؛ قال: في الصلاة المفروضة. قلنا: وسنده ضعيف؛ لضعف عبد الله بن صالح. وذكره السيوطي في "الدر المنثور" (3/ 634) وزاد نسبته لابن المنذر. وأخرجه البيهقي في "جزء القراءة" (رقم 253)، و"السنن الكبرى" (2/ 155)، وابن أبي حاتم في "تفسيره" (5/ 1646 رقم 8733) من طريق مسكين بن بكير الحراني عن ثابت بن عجلان عن سعيد بن جبير عن ابن عباس؛ قال: المؤمن في سعة من الاستماع إليه؛ إلا في صلاة مفروضة، أو مكتوبة، أو يوم جمعة، أو يوم فطر، أو يوم أضحى بعد قوله: {وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (204)}. قلنا: وهذا إسناد حسن -إن شاء الله-؛ مسكين هذا وثقه ابن حبان والبزار، وقال أحمد: "لا بأس به"، وقال الذهبي: "صدوق يغرب"، وقال ابن حجر: "صدوق يخطئ"؛ فرجل هذا حاله حديثه حسن ما لم يخالف -والله أعلم».

الاستيعاب في بيان الأسباب، ج 2، ص 181: «أخرجه ابن أبي حاتم في "تفسيره" (5/ 1645 رقم 8729): حدثنا أبي ثنا محمد بن يحيى القطعي ثنا محمد بن بكر عن عمران أبي العوام عن عاصم بن بهدلة عن أبي وائل عنه به. قلنا: وهذا سند حسن.»

تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 449: «حدثنا المنذر بن شاذان، ثنا يعلي، عن إسماعيل بن أبي خالد عن الحارث بن شبيل، عن أبي عمرو الشيباني، عن زيد بن أرقم قال: كنا نتكلم في الصلاة، يكلم أحدنا صاحبه فيما بينه و بينه حتى نزلت هذه الآية حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‏ وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِينَ فأمرنا بالسكوت.‬‬»

تفسیر بحر العلوم، ص 1، ص 157: «و يقال: قانتين، يعني ساكتين، كما روي عن زيد بن أرقم أنه قال: كنا نتكلم في الصلاة، حتى نزلت هذه الآية: وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِينَ، فأمرنا بالسكوت و نهينا عن الكلام. و قال الزجاج: المشهور في اللغة الدعاء في القيام، و حقيقة القانت القائم بأمر اللّه تعالى.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬»‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 353: «حدثنا عبد الحميد بن بيان السكري، قال: أخبرنا محمد بن يزيد، و حدثنا أبو كى ريب، قال: ثنا ابن أبي زائدة و ابن نمير و وكيع و يعلى بن عبيد جميعا، عن إسماعيل بن أبي خالد، عن الحارث بن شبل، عن أبي عمرو الشيباني، عن زيد بن أرقم‏، قال: كنا نتكلم التكلم في الصلاة على عهد رسول الله صلى الله عليه و سلم يكلم أحدنا صاحبه في الحاجة، حتى نزلت هذه الآية: حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‏ وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِينَ‏ فأمرنا بالسكوت.»

تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج 1، ص 496: «و قال الإمام أحمد بن حنبل: حدثنا يحيى بن سعيد، عن إسماعيل، حدثني الحارث بن شبيل عن أبي عمرو الشيباني، عن زيد بن أرقم، قال: كان الرجل يكلم صاحبه في عهد النبي صلّى اللّه عليه و سلم في الحاجة في الصلاة، حتى نزلت هذه الآية وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِينَ‏ فأمرنا بالسكوت، رواه الجماعة سوى ابن ماجة من طرق عن إسماعيل به».

الکشف و البیان، ج 2، ص 199: «و قال بعضهم: القنوت: السكوت [عمّا] لا يجوز التكلم به في الصلاة، قال زيد بن أرقم‏: كنّا نتكلّم على عهد رسول الله صلّى اللّه عليه و سلّم في الصلاة و يكلّم أحدنا من إلى جانبه، و يدخل الداخل فيسلّم فيردون عليه، و يسألهم: كم صلّيتم؟ فيردّون عليه مخبرين كم صلوا، و يجي‏ء خادم الرجل و هو في الصلاة فيكلّمه بحاجته كفعل أهل الكتاب، فكنّا كذلك إلى أن نزلت‏ وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِينَ‏ فأمرنا بالسكوت و نهينا عن الكلام.»

جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 354: «حدثنا ابن حميد، قال: ثنا هارون بن المغيرة عن عنبسة، عن الزبير بن عدي، عن كلثوم بن المصطلق، عن عبد الله بن مسعود، قال: إن النبي صلى الله عليه و سلم‏ كان عودني أن يرد علي السلام في الصلاة، فأتيته ذات يوم فسلمت، فلم يرد علي و قال:" إن الله يحدث في أمره ما يشاء، و إنه قد أحدث لكم التكلم في الصلاة أن لا يتكلم أحد إلا بذكر الله، و ما ينبغي من تسبيح و تمجيد، و قوموا لله قانتين". حدثني يونس، قال: أخبرنا ابن وهب، قال: قال ابن زيد في قوله: وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِينَ‏ قال: إذا قمتم في الصلاة فاسكتوا، لا تكلموا أحدا حتى تفرغوا منها. قال: و القانت: المصلي الذي لا يتكلم التكلم في الصلاة.»

التبیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 276: «و قال عبد اللَّه بن مسعود: ساكتين، لأنهم نهوا بذلك عن الكلام في الصلاة.»

الإتقان في علوم القرآن، ج 1، ص 96: «وَفِي شَرْحِ الْبُخَارِيِّ لَابْنِ حَجَرٍ: اتَّفَقُوا عَلَى أَنَّ سُورَةَ الْبَقَرَةِ أَوَّلُ سُورَةٍ أُنْزِلَتْ بِالْمَدِينَةِ.»

تفسير القرآن العظيم (ابن کثیر)، ج ‏1، ص 497: «.... و هذه الآية وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِينَ‏ مدنية بلا خلاف».

مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج ‏4، ص 608: «سورة الأعراف مكية و آياتها ست و مائتان. هي مكية و قد روي عن قتادة و الضحاك أنها مكية غير قوله‏ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ» إلى قوله‏ «بِما كانُوا يَفْسُقُونَ» فإنها نزلت بالمدينة».

تفسير القرآن العظيم (ابن کثیر)، ج ‏1، ص 497: «و قد أشكل هذا الحديث على جماعة من العلماء حيث ثبت عندهم أن تحريم الكلام في‏ الصلاة كان بمكة قبل الهجرة إلى المدينة و بعد الهجرة إلى أرض الحبشة، كما دل على ذلك حديث ابن مسعود الذي في الصحيح، قال: كنا نسلم على النبي صلّى اللّه عليه و سلم قبل أن نهاجر إلى الحبشة و هو في الصلاة فيرد علينا، قال: فلما قدمنا سلمت عليه فلم يرد علي، فأخذني ما قرب و ما بعد، فلما سلم قال «إني لم أرد عليك إلا أني كنت في الصلاة، و إن اللّه يحدث من أمره ما يشاء، و إن مما أحدث أن لا تكلموا في الصلاة» و قد كان ابن مسعود ممن أسلم قديما و هاجر إلى الحبشة، ثم قدم منها إلى مكة مع من قدم فهاجر إلى المدينة، و هذه الآية وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِينَ‏ مدنية بلا خلاف، فقال قائلون: إنما أراد زيد بن أرقم بقوله: كان الرجل يكلم أخاه في حاجته في الصلاة، الإخبار عن جنس الكلام، و استدل على تحريم ذلك بهذه الآية بحسب ما فهمه منها، و اللّه أعلم. و قال آخرون: إنما أراد أن ذلك قد وقع بالمدينة بعد الهجرة إليها، و يكون ذلك قد أبيح مرتين و حرم مرتين، كما اختار ذلك قوم من أصحابنا و غيرهم، و الأول أظهر، و اللّه أعلم.»

المحرر في أسباب نزول القرآن، ج 1، ص 288 - 290: «أن ظاهر الحديث أن تحريم الكلام في الصلاة إنما كان في المدينة لأن الآية مدنية بالاتفاق وهذا يخالف بظاهره حديث ابن مسعود - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ - فقد روى الشيخان عنه - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ - قال: كنا نسلِّم على النبي - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - وهو يصلي فيردّ علينا فلما رجعنا من عند النجاشي، سلمنا عليه فلم يرد علينا فقلنا: يا رسول اللَّه، إنا كنا نسلم عليك فترد علينا؟ قال: إن في الصلاة شغلاً. وهذا يدل على أن تحريم الكلام في الصلاة سابقٌ للهجرة إلى المدينة لأن هجرتهم إلى الحبشة قبلها قطعًا فما الجواب؟ فالجواب من خمسة أوجه: أولاً: (أن زيد بن أرقم أراد بقوله: كان الرجل يكلم أخاه في حاجته في الصلاة، الإخبار عن جنس الكلام واستدل على تحريم ذلك بهذه الآية بحسب ما فهمه منها. ثانياً: أنه أراد أن ذلك قد وقع بالمدينة بعد الهجرة إليها ويكون ذلك قد أُبيح مرتين وحرم مرتين) اهـ. ثالثاً: (أن تحريم الكلام كان بمكة وحملوا حديث زيد بن أرقم على أنه وقومه لم يبلغهم النسخ وقالوا: لا مانع أن يتقدم الحكم ثم تنزل الآية بوفقه. رابعاً: ذهب آخرون إلى الترجيح فقالوا يترجح حديث ابن مسعود لأنه حكى لفظ النبي - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - بخلاف زيد بن أرقم فلم يحكه. خامساً: قالوا: إن ابن مسعود - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ - أراد بقوله: فلما رجعنا، رجوعه الثاني وذلك أن بعض المسلمين هاجر إلى الحبشة ثم بلغهم أن المشركين أسلموا فرجعوا إلى مكة فوجدوا الأمر بخلاف ذلك واشتد الأذى عليهم فخرجوا إليها أيضاً فكانوا في المرة الثانية أضعاف الأولى وكان ابن مسعود مع الفريقين، وقد ورد أنه قدم المدينة والنبي - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - يتجهز إلى بدر، فظهر أن اجتماعه بالنبي - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - بعد رجوعه كان بالمدينة وإلى هذا الجمع نحا الخطابي ويقوي هذا الجمع رواية كلثوم فإنها ظاهرة في أن كلاً من ابن مسعود وزيد بن أرقم حكى أن الناسخ قوله تعالى: (وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ) اهـ بتصرف.قلت: رواية كلثوم التي أشار إليها ابن حجر هي قول عبد اللَّه - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ - كنت آتي النبي - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - وهو يصلي، فأسلم عليه فيرد عليَّ، فأتيته فسلمتُ عليه وهو يصلي فلم يرد عليَّ فلما سلم أشار إلى القوم فقال: إن اللَّه - عَزَّ وَجَلَّ - يعني أحدث في الصلاة أن لا تكلموا إلا بذكر اللَّه وما ينبغي لكم وأن تقوموا للَّه قانتين. فقول عبد اللَّه في الحديث وأن تقوموا للَّه قانتين مع حديث زيد بن أرقم يدلان على أن القصة واحدة وأن ذلك كان بالمدينة. بل لو قدرنا جدلاً أن ابن مسعود - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ - لم يذكر في حديثه وقوموا لله قانتين واقتصر ذكرها في حديث زيد بن أرقم لما كان في هذا إشكال لأن التحريم سيكون حينئذٍ ثابتاً بحديث زيد - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ - ويكون مجيء ابن مسعود - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ - إلى المدينة بعد تحريم الكلام في الصلاة ولهذا قال له النبي - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - إن في الصلاة شغلاً. وهذا القول الأخير في الجمع بين الحديثين هو أصح الأقوال التي ذكرها ابن حجر والله أعلم.»

جامع البيان فى تفسير القرآن، ج ‏9، ص 112: «قال أبو جعفر: و أولى الأقوال في ذلك بالصواب قول من قال: أمروا باستماع القرآن في الصلاة إذا قرأ الإمام و كان من خلفه ممن يأتم به يسمعه، و في الخطبة. و إنما قلنا ذلك أولى بالصواب، لصحة الخبر عن رسول الله صلى الله عليه و سلم، أنه قال:" إذا قرأ الإمام فأنصتوا" و إجماع الجميع على أن من سمع خطبة الإمام ممن عليه الجمعة، الاستماع و الإنصات لها، مع تتابع الأخبار بالأمر بذلك، عن رسول الله صلى الله عليه و سلم، و أنه لا وقت يجب على أحد استماع القرآن و الإنصات لسامعه من قارئه إلا في هاتين الحالتين على اختلاف في إحداهما، و هي حالة أن يكون خلف إمام مؤتم به. و قد صح الخبر عن رسول الله صلى الله عليه و سلم بما ذكرنا من قوله:" إذا قرأ الإمام فانصتوا" فالإنصات خلفه لقراءته واجب على من كان به مؤتما سامعا قراءته بعموم ظاهر القرآن و الخبر عن رسول الله صلى الله عليه و سلم‏».

مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج ‏4، ص 791: «قالوا و كان المسلمون يتكلمون في صلاتهم و يسلم بعضهم على بعض و إذا دخل داخل فقال لهم كم صليتم أجابوه فنهوا عن ذلك و أمروا بالاستماع و قيل أنه في الخطبة أمروا بالإنصات و الاستماع إلى الإمام يوم الجمعة عن عطا و عمرو بن دينار و زيد بن أسلم‏».

الميزان فى تفسير القرآن، ج ‏8، ص 385: «و في الدر المنثور، أخرج ابن مردويه عن ابن عباس قال: صلى النبي ص فقرأ خلفه قوم فنزلت: «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا». أقول: و في ذلك عدة روايات من طرق أهل السنة و في بعضها: أنهم كانوا يتكلمون خلفه و هم في الصلاة فنزلت‏».

روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، ج ‏5، ص 140: «فقد أخرج عبد بن حميد و ابن أبي حاتم و البيهقي في سننه عن مجاهد قال: قرأ رجل من الأنصار خلف رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم في الصلاة فنزلت و إذا قرى‏ء القرآن إلخ.»

المحرر الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز، ج ‏2، ص 494: «ذكر الطبري و غيره أن سبب هذه الآية هو أن أصحاب رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم كانوا بمكة يتكلمون في المكتوبة بحوائجهم و يصيحون عند آيات الرحمة و العذاب و يقول أحدهم إذا أتاهم صليتم؟ و كم بقي؟ فيخبرونه و نحو هذا، فنزلت الآية أمرا لهم بالاستماع و الإنصات في الصلاة، و أما قول من قال إنها في الخطبة فضعيف، لأن الآية مكية، و الخطبة لم تكن إلا بعد هجرة النبي صلى اللّه عليه و سلم من مكة».

التحرير و التنوير، ج ‏8، ص 411: «و قد اتفق علماء الأمة على أن ظاهر الآية بمجرده في صور كثيرة مؤول، فلا يقول أحد منهم بأنه يجب على كل مسلم إذا سمع أحدا يقرأ القرآن أن يشتغل بالاستماع و ينصت، إذ قد يكون القارئ يقرأ بمحضر صانع في صنعته فلو وجب عليه الاستماع لأمر بترك عمله، و لكنهم اختلفوا في محمل تأويلها: فمنهم من خصها بسبب رأوا أنه سبب نزولها، فرووا عن أبي هريرة أنها نزلت في قراءة الإمام في الجهر، و روى بعضهم أن رجلا من الأنصار صلى وراء النبي‏ء صلى اللّه عليه و سلّم صلاة جهرية فكان يقرأ في الصلاة و النبي‏ء صلى اللّه عليه و سلّم يقرأ فنزلت هذه الآية في أمر الناس بالاستماع لقراءة الإمام. و هؤلاء قصروا أمر الاستماع على قراءة خاصة دل عليها سبب النزول عندهم على نحو يقرب من تخصيص العام بخصوص سببه، عند من يخصص به، و هذا تأويل ضعيف، لأن نزول الآية على هذا السبب لم يصح، و لا هو مما يساعد عليه نظم الآية التي معها، و ما قالوه في ذلك إنما هو تفسير و تأويل و ليس فيه شي‏ء مأثور عن النبي‏ء صلى اللّه عليه و سلّم.»

فتح القدير، ج ‏2، ص 321: «و أخرج ابن جرير و ابن أبي حاتم و أبو الشيخ و ابن مردويه و ابن عساكر عن أبي هريرة في قوله‏ وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ‏ الآية قال: نزلت في رفع الأصوات و هم خلف رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم في الصلاة. و أخرج ابن جرير و ابن المنذر و البيهقي عن ابن عباس في الآية قال: يعني في الصلاة المفروضة. و أخرج ابن مردويه و البيهقي عنه قال: صلى النبي صلّى اللّه عليه و سلّم، فقرأ خلفه قوم فخلطوا، فنزلت‏ وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ‏ الآية. فهذه في المكتوبة. قال: و إن كنّا لم نستمع لمن يقرأ بالأخفى من الجهر. و أخرج سعيد بن منصور و ابن أبي حاتم و البيهقي عن محمد بن كعب القرظي نحوه. و أخرج عبد بن حميد و ابن أبي حاتم و البيهقي في سننه عن مجاهد نحوه. و أخرج ابن أبي حاتم و أبو الشيخ و ابن مردويه و البيهقي عن عبد اللّه بن مغفل نحوه. و أخرج عبد بن حميد و ابن جرير و ابن أبي حاتم و أبو الشيخ و البيهقي عن ابن مسعود نحوه أيضا. و قد روي نحو هذا عن جماعة من السلف، و صرّحوا بأن هذه الآية نزلت في قراءة الصلاة من الإمام‏».

التبيان فى تفسير القرآن، ج ‏5، ص 67: «و اختلفوا في الوقت الذي أمروا بالإنصات و الاستماع: فقال قوم: أمروا حال كون المصلي في الصلاة خلف الامام الذي يأتم به و هو يسمع قراءة الامام، فعليه أن ينصت و لا يقرأ و يتسمع لقراءته. و منهم من قال: لأنهم كانوا يتكلمون‏ في‏ صلاتهم‏ و يسلم بعضهم على بعض، و إذا دخل داخل و هم في الصلاة قال لهم كم صليتم فيخبرونه و كان مباحاً فنسخ ذلك، ذهب اليه عبد اللَّه بن مسعود، و أبو هريرة و الزهري و عطا و عبيد اللَّه بن أبي عمير و مجاهد و قتادة و سعيد بن المسيب و سعيد بن جبير و الضحاك و ابراهيم و عامر الشعبي و ابن عباس و ابن زيد، و اختاره الجبائي.»

الكشف و البيان عن تفسير القرآن، ج‏ 4، ص 322: «و قال سعيد بن المسيب‏: كان المشركون يأتون رسول الله صلى اللّه عليه و سلم إذا صلّى فيقول بعضهم لبعض بمكّة: لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِيهِ‏ فأنزل الله جوابا لهم‏ وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ‏.»

الجامع لأحكام القرآن، ج ‏7، ص 353: «قيل: إن هذا نزل في الصلاة، روي عن ابن مسعود و- أبي هريرة و- جابر و- الزهري و- عبيد الله بن عمير و- عطاء بن أبي رباح و- سعيد بن المسيب. قال سعيد: كان المشركون يأتون رسول الله صلى الله عليه و- سلم إذا صلى، فيقول بعضهم لبعض بمكة:" لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ- الْغَوْا فِيهِ‏". فأنزل الله جل وعز جوابا لهم‏" وَ- إِذا قُرِئَ‏ الْقُرْآنُ‏ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ- أَنْصِتُوا».

التحرير و التنوير، ج ‏8، ص 411: «و في «تفسير القرطبي» عن سعيد (بن المسيب): كان المشركون يأتون رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلّم إذا صلى فيقول بعضهم لبعض لا تسمعوا لهذا القرآن و الغوا فيه فأنزل اللّه تعالى جوابا لهم‏ وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا.»

منابع

  1. ‏آلوسی، محمود بن عبد الله. (بی‌تا). روح المعاني في تفسیر القرآن العظیم و السبع المثاني (ج ۱–16). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  2. ‏ابن ابی حاتم، عبد الرحمن بن محمد. (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–13). ریاض: مکتبة نزار مصطفی الباز.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  3. ‏ابن عاشور، محمد طاهر. (بی‌تا). التحریر و التنویر (ج ۱–30). بیروت: مؤسسة التاريخ العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  4. ‏ابن عطیه، عبدالحق بن غالب. (۱۴۲۲). المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز (ج ۱–6). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  5. ‏ابن کثیر، اسماعیل بن عمر. (بی‌تا). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–9). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  6. ‏السيوطي، جلال الدين. (۱۴۱۶). الاتقان في علوم القرآن (ج ۱–1). بیروت: دار الفكر.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  7. ‏الهلالي، سليم بن عيد. (۱۴۲۵). الاستيعاب في بيان الأسباب (ج ۱–3). السعودية: دار ابن الجوزي للنشر والتوزيع.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  8. ‏ثعلبی، احمد بن محمد. (۱۴۲۲). الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  9. ‏خالد بن سليمان المزيني. (۱۴۲۷). المحرر في أسباب نزول القرآن (ج ۱–2). السعودية: دار ابن الجوزي، الدمام.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  10. ‏سمرقندی، نصر بن محمد. (بی‌تا). بحر العلوم (ج ۱–3). بیروت: دار الفکر.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  11. ‏شوکانی، محمد. (بی‌تا). فتح القدیر (ج ۱–6). دمشق: دار ابن کثير.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  12. ‏صنعانی، عبد الرزاق. (۱۴۱۰). تفسیر القرآن العزیز (ج ۱–3). ریاض: مكتبة الرشد للنشر والتوزيع.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  13. ‏طباطبایی، محمدحسین. (بی‌تا). المیزان في تفسیر القرآن (ج ۱–20). بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  14. ‏طبرسی، فضل بن حسن. (۱۳۷۲). مجمع البيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). تهران: ناصر خسرو.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  15. ‏طبری، محمد بن جریر. (۱۴۱۲). جامع البیان فی تفسیر القرآن (ج ۱–30). بیروت: دار المعرفة.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  16. ‏طوسی، محمد بن حسن. (بی‌تا). التبيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  17. ‏قرطبی، محمد بن احمد. (۱۳۶۴). الجامع لاحکام القرآن (ج ۱–20). تهران: ناصر خسرو.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  18. ‏واحدی، علی بن احمد. (۱۴۱۱). اسباب النزول (ج ۱–1). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ترجمه محمدمهدی فولادوند
  2. تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 5، ص 1645‬؛ جامع البیان، طبری، ج 9، ص 110‬؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 3، ص 485
  3. تفسیر القرآن العزیز، صنعانی، ج 2، ص 107‬؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ص 4، ص 322‬؛ اسباب النزول، واحدی، ص 233‬؛ التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 5، ص 67
  4. تفسیر القرآن العزیز، صنعانی، ج 2، ص 107‬؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 4، ص 322
  5. الکشف و البیان، ثعلبی، ج 4، ص 322‬؛ اسباب النزول، واحدی، ص 233
  6. تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 5، ص 1645‬؛ جامع البیان، طبری، ج 9، ص 110‬؛ اسباب النزول، واحدی، ص 233‬؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 3، ص 485
  7. تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 5، ص 1645‬؛بحر العلوم، سمرقندی، ج 1، ص 578‬؛ اسباب النزول، واحدی، ص 233
  8. الاستيعاب في بيان الأسباب، الهلالي، ج 2، ص 178 و 180 و 181
  9. الاستيعاب في بيان الأسباب، الهلالي، ج 2، ص 181 و 182
  10. الاستيعاب في بيان الأسباب، الهلالي، ج 2، ص 177-181
  11. تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 2، ص 449‬؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 1، ص 496‬؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 2، ص 199‬؛ بحر العلوم، سمرقندی، ج 1، ص 157‬؛ جامع البیان، طبری، ج 2، ص 353 و 354‬؛ التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 2، ص 276
  12. تفسیر القرآن العزیز، صنعانی، ج 2، ص 107‬؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ص 4، ص 322‬؛ اسباب النزول، واحدی، ص 233‬؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 5، ص 1645‬؛ جامع البیان، طبری، ج 9، ص 110‬؛ ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 5، ص 67؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 3، ص 485
  13. الاتقان، السيوطي، جلال الدين، ج 1، ص 96
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 1، ص 497
  15. مجمع البيان، طبرسی، ج 4، ص 608
  16. المحرر في أسباب نزول القرآن، المزيني، ج 1، ص 288 - 290
  17. جامع البیان، طبری، ج 9، ص 110‬؛ التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 5، ص 67‬؛ مجمع البيان، طبرسی، ج 4، ص 791‬؛ روح المعاني، آلوسی، ج 5، ص 140‬؛ المحرر الوجیز، ابن عطیه، ج 2، ص 494‬؛ فتح القدیر، شوکانی، ج 2، ص 321‬؛ المیزان، طباطبایی، ج 8، ص 385
  18. جامع البیان، طبری، ج 9، ص 112
  19. التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج 8، ص 411
  20. الکشف و البیان، ثعلبی، ج 4، ص 322‬؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ج 7، ص 353‬؛ التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج 8، ص 411

مقالات پیشنهادی

رده مقاله: قرآن
0.00
(یک رای)

نظرات

اضافه کردن نظر شما
اسلامیکا از همه نظرات استقبال می‌کند. اگر شما نمی‌خواهید به صورت ناشناس باشید، ثبت نام کنید یا وارد سامانه شوید.