سبب نزول سوره انعام آیات 109 تا 111

از اسلامیکا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سبب نزول آیات 109 تا 111 سوره أنعام

آیات مربوط به سبب‌ نزول

«وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ ما يُشْعِرُكُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا يُؤْمِنُونَ (109) وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ كَما لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ في‏ طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ (110) وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى‏ وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ قُبُلاً ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ (111)» (الانعام، 109 - 111) (و با سخت‏ترين سوگندهايشان، به خدا سوگند خوردند كه اگر معجزه‏اى براى آنان بيايد، حتماً بدان مى‏گروند. بگو: معجزات، تنها در اختيار خداست. و شما چه مى‏دانيد كه اگر [معجزه هم‏] بيايد باز ايمان نمى‏آورند. و دل­ها و ديدگانشان را برمى‏گردانيم [در نتيجه به آيات ما ايمان نمى‏آورند] چنان­كه نخستين­بار به آن ايمان نياوردند. و آنان را رها مى‏كنيم تا در طغيانشان سرگردان بمانند. و اگر ما فرشتگان را به سوى آنان مى‏فرستاديم و [اگر] مردگان با آنان به سخن مى‏آمدند، و هرچيزى را دسته­دسته در برابر آنان گردمى‏آورديم، باز هم ايمان نمى‏آوردند - جز اينكه خدا بخواهد - ولى بيشترشان نادانى مى‏كنند.) (111)[۱]

خلاصه سبب نزول

آيات 109 تا 111 سوره انعام یک سبب نزول دارد که بر اساس آن برخی مشرکان از پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) درخواست معجزه کردند. حضرت برای اثبات صدق نبوت از جای برخاست تا خواسته آنها را از خداوند بخواهد که جبرئیل نازل شد و عرض کرد: اگر بخواهى طبق خواسته آنها معجزه رخ می­دهد؛ اما اگر قومت بعد از ديدن اين معجزه ايمان نياورند، ما ايشان را عذاب خواهيم كرد؛ مگر اينكه آنان را رها كنى تا هر كدامشان خواستند از كفر دست برداشته، توبه كنند. حضرت اين پيشنهاد را قبول كرد. آيات 109 تا 111 سوره انعام برای نشان­دادن عدم صداقت کفار در وعده‌هایشان نازل شده است.

این سبب نزول از لحاظ سند ضعیف شمرده شده است و اشکالات محتوایی دارد؛ زیرا با معانی داخلی آيات 109 تا 111 سوره انعام ناسازگار است و همچنین وجود داستان­های اینچنینی در سوره‌هایی که پیش از نزول سوره انعام نازل شده، نزول دوباره آیات یادشده را به­سبب درخواست گذشته، بی‌معنا می‌کند.

بررسی تفصیلی سبب نزول

سبب نزول (درخواست مشرکان از پیامبر برای آوردن معجزه)(ر.ک. مستند 1)

بر اساس شماری از روایات، مشرکان بر اساس چیزهایی که از پیامبر اکرم (صلوات الله و سلامه علیه) درباره معجزات پیامبران پیشین شنیده بودند، خواستند تا ایشان نیز برای اثبات دعوی نبوت خویش معجزه‌ای بیاورد. حضرت از جاى برخاست تا دراین­باره به درگاه خداوند دعا كند که جبرئيل نازل شد و عرض كرد: اگر بخواهى کوه صفا طلا مى‏شود و ليكن بايد بدانى كه اگر قومت بعد از ديدن اين معجزه ايمان نياورند، ما ايشان را به عذاب دچار خواهيم كرد. اگر بخواهی معجزه نیاور و آنان را به حال خود واگذار تا هركدامشان خواستند از كفر دست برداشته و توبه كنند. حضرت اين پيشنهاد را پذیرفت و معجزه مورد نظر آنان را نياورد، در پی ماجرا آیات 109 تا 111 سوره انعام نازل شد و مشرکان را نسبت به وعده‌ای که داده بودند، تکذیب کرد.‏[۲] شماری از مصادر بدون اشاره به جزئیات از سوگند مشرکان مکه نسبت به پایبندی به نبوت پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) در صورت آوردن معجزه خبر داده‌اند.‏[۳] طوسی دو مصداق برای سبب نزول آیه 111 سوره انعام نقل کرده است: یکی درباره کفاری که خداوند می‌داند هرگز ایمان نمی‌آورند و دوم افرادی که با تمسخر معجزه‌های گوناگون درخواست کردند.‏[۴]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

مصادر سبب نزول

مصادری که با اندکی اختلاف در جزئیات سبب نزول را نقل کرده­اند:

  1. تفسیر مقاتل (زیدی، قرن 2، تفسیر روایی)؛
  2. تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم) (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
  3. تفسیر بحر العلوم (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
  4. جامع البیان (سنی، قرن 4، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
  5. اسباب النزول (سنی، قرن 5، اسباب نزول)؛
  6. التبیان (شیعی، قرن 5، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
  7. الکشف و البیان (سنی، قرن 5، تفسیر روایی)؛
  8. تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر) (سنی، قرن 8، تفسیر روایی).


بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 2)

از میان مصادر یادشده طبری، واحدی و ابن کثیر برای روایت سند ذکر کرده‌اند. سند گزارش آنها افزون بر افتادگی‏[۵] أَبُو مَعْشَر المَدَنِی را در سلسله خود دارد که ضعیف شمرده شده است.‏[۶]‬ سبب نزول یادشده به­لحاظ محتوا نیز دو اشکال دارد: نخست، بر اساس دیدگاه طباطبایی در المیزان داستانى كه در اين روايت، سبب نزول آيات 109 تا 111 سوره انعام تصور شده، با ظاهر آنها سازگار نيست؛ زيرا ظاهر آيات یادشده می­گوید مشرکان به آياتى كه به حضرت مى‏رسد، هرچه باشد، ايمان نمى‏آورند و شرك را رها نمى‏كنند؛ مگر اينكه خدا بخواهد و خدا هم نخواسته است. ظاهر این آيات چگونه با سخن جبرئيل در روايت قابل انطباق است كه گفت: اگر بخواهى كوه صفا طلا مى‏شود، سپس اگر ايمان نياوردند دچار عذاب مى‏شوند و اگر مى‏خواهى آنان را بگذار تا هركه از ايشان مى‏خواهد، توبه كند؟ بنابراین ظاهر آيات که مسأله ایمان نیاوردن آنها را مطرح کرده است با داستان سبب نزول مطابقت ندارد.‏[۷] دوم، رشید رضا در المنار ذیل آيه هشت سوره انعام که آیاتی با مضمون آیات یادشده و داستانی شبیه این داستان دارد، آورده است: به این گزارش با‌عنوان سبب نزول آیه، اعتماد نمی­شود؛ زیرا درخواست فرو فرستادن فرشته [و برخی دیگر از درخواست­های آنان] در سوره­های هود، اسراء و فرقان مطرح شده است و طبق گزارش­های موجود این سه سوره قبل از سوره انعام نازل شده بود؛ پس درخواست آنها مربوط به مدت­ها قبل بوده و خداوند با نزول آیاتی آن را­ پاسخ داده است؛ بنابراین دیگر معنا ندارد به­سبب درخواست گذشته آنها دوباره آیه­ای نازل شود.‏[۸] رشید رضا ذیل آیات 109 تا 111 سوره انعام پس از اشاره به داستان سبب نزول گفته، تحقیق درباره ماجراهایی با این مضمون چندین بار ذکر شده است.‏[۹]

شماری از مفسران سبب نزول یادشده را نقل کرده‌اند که افزون بر مصادر ذکر شده، طبرسی،‏[۱۰] ابن عطیه،‏[۱۱] شوکانی،‏[۱۲] آلوسی،‏[۱۳] ابن عاشور‏[۱۴] و طباطبایی‏[۱۵] از آن جمله‌اند. قاسمی در تفسیرش سبب نزول یادشده را بیان نکرده است.

در مجموع، گرچه گزارش یادشده با محتوای آیه هماهنگ است و در تفاسیر متعددی نقل شده، از لحاظ سندی ضعیف شمرده شده و از نظر محتوا نیز با اشکالاتی مواجه است؛ لذا گزارش معتبری نیست.

مستندات

مستند 1

جامع البيان في تفسير القرآن، ج ‏7، ص 210: «حدثنا هناد، قال: ثنا يونس بن بكير، قال: ثنا أبو معشر، عن محمد بن كعب القرظي، قال: كلم رسول الله صلى الله عليه و سلم قريشا، فقالوا: يا محمد تخبرنا أن موسى كان معه عصا يضرب بها الحجر فانفجرت منه اثنتا عشرة عينا، و تخبرنا أن عيسى كان يحيي الموتى، و تخبرنا أن ثمود كانت لهم ناقة؟ فأتنا بشي‏ء من الآيات حتى نصدقك فقال النبي:" أي شي‏ء تحبون أن آتيكم به؟" قالوا: تجعل لنا الصفا ذهبا، فقال لهم:" فإن فعلت تصدقوني؟" قالوا: نعم و الله لئن فعلت لنتبعك أجمعون فقام رسول الله صلى الله عليه و سلم يدعو، فجاءه جبريل عليه السلام، فقال: لك ما شئت إن شئت أصبح ذهبا، و لئن أرسل آية فلم يصدقوا عند ذلك لنعذبنهم، و إن شئت فاتركهم حتى يتوب تائبهم. فقال:" بل يتوب تائبهم". فأنزل الله تعالى: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ إلى قوله: يَجْهَلُونَ.»

اسباب النزول، ص 225 - 226: «أخبرنا محمد بن موسى بن الفضل، قال: حدَّثنا محمد بن يعقوب‏ الأموي، قال: حدَّثنا أحمد بن عبد الجبار، قال: حدّثنا يونس بن بكير، عن أبي مَعْشَر، عن محمد بن كَعْب، قال: كلمت رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم قريشٌ، فقالوا: يا محمد [إنك‏] تخبرنا أن موسى عليه السلام كانت معه عصا ضرب بها الحجر فانفجرت منه اثنتا عَشْرَة عيناً، و أن عيسى عليه السلام كان يحيي الموتى، و أن ثمود كانت لهم ناقة، فائتنا ببعض تلك الآيات حتى نصدقك. فقال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم: أيُّ شي‏ء تحبون أن آتيكم به؟ فقالوا: تجعل لنا الصَّفَا ذهباً. قال: فإن فعلت تصدقوني؟ قالوا: نعم، و اللَّه لئن فعلت لنتبعنك أجمعين. فقدم رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم يدعو، فجاءه جبريل عليه السلام و قال: إن شئتَ أصبح الصفا ذهباً، و لكني لم أرسل آية فلم يُصَدَّق بها إلا أنزلت العذاب، و إن شئت تركتهم حتى يتوب تائبهم. فقال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم: اتركهم حتى يتوب تائبهم. فأنزل اللَّه تعالى: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِها إلى قوله: ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ.»

الكشف و البيان عن تفسير القرآن، ج ‏4، ص 179: «قال محمد بن كعب القرضي و الكلبي: قالت قريش: يا محمد تخبرنا بأن موسى كان معه عصا يضرب بها الحجر فتنفجر مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً، و تخبرنا أن عيسى كان يحيي الموتى، و تخبرنا أن ثمود كانت لهم ناقة فأتنا من الآيات حتى نصدقك. قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلّم: «أي شي‏ء تحبون أن آتيكم به؟». قالوا: تجعل لنا الصفا ذهبا و ابعث لنا بعض موتانا حتى نسألهم عنك أ حق ما تقول أم باطل، و أرنا الملائكة يشهدون لك أو ائتنا بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبِيلًا. فقال رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلّم: «لئن فعلت بعض ما تقولون تصدقوني» قالوا: نعم و اللّه لئن فعلت نتبعك أجمعين. و سأل المسلمون رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلّم أن ينزلها عليهم حتى يؤمنوا، فقام رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلّم يدعو اللّه أن يجعل الصفا ذهبا، فجاء جبرئيل عليه السلام فقال له: إن شئت أصبح ذهبا و لكن إن لم يصدقوا عذبتهم فإن شئت تركتهم حتى يتوب تائبهم. فقال رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلّم «بل يتوب تائبهم». فأنزل اللّه تعالى وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِم.»

تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج ‏3، ص 283: «قال ابن جرير: حدثنا هناد، حدثنا يونس بن بكير، حدثنا أبو معشر، عن محمد بن كعب القرظي، قال: كلم رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم قريش، فقالوا: يا محمد تخبرنا أن موسى كان معه عصا يضرب بها الحجر، فانفجرت منه اثنتا عشرة عينا، و تخبرنا أن عيسى كان يحيي الموتى، و تخبرنا أن ثمود كانت لهم ناقة، فآتنا من الآيات حتى نصدقك، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم «أي شي‏ء تحبون أن آتيكم به»، قالوا: تجعل لنا الصفا ذهبا، فقال لهم «فإن فعلت تصدقوني؟» قالوا: نعم، و اللّه لئن فعلت لنتبعنك أجمعون، فقام رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم يدعو، فجاءه جبريل عليه السلام، فقال له: ما شئت إن شئت أصبح الصفا ذهبا، و لئن أرسل آية فلم يصدقوا عند ذلك ليعذبنهم، و إن شئت فاتركهم حتى يتوب تائبهم، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم «بل يتوب تائبهم» فأنزل اللّه تعالى: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ إلى قوله تعالى: وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ.»

تفسير مقاتل بن سليمان، ج ‏1، ص 583 - 584: «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ فمن حلف باللّه فقد اجتهد فى اليمين و ذلك أن كفار مكة حلفوا للنبي- صلى اللّه عليه و سلم- لَئِنْ جاءَتْهُمْ آيَةٌ كما كانت الأنبياء تجي‏ء بها إلى قومهم لَيُؤْمِنُنَّ بِها: ليؤمنن بالآية، قال اللّه لنبيه- صلى اللّه عليه و سلم-: قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ إن شاء أرسلها و ليست بيدي وَ ما يُشْعِرُكُمْ و ما يدريكم أَنَّها إِذا جاءَتْ لا يُؤْمِنُونَ- 109- يعنى لا يصدقون، لما سبق فى علم اللّه من الشقاء وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ يعنى قلوبهم.»

تفسير القرآن العظيم (ابن أبي حاتم)، ج ‏4، ص 1368: «حدثنا حجاج بن حمزة ثنا شبابة ثنا ورقاء عن ابن أبي نجيح عن مجاهد: قوله: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِها، سألت قريش محمدا صلى الله عليه و سلم أن يأتيهم بآية استحلفهم ليؤمنن بها.»

بحرالعلوم، ج ‏1، ص 474: «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ و كان أهل الجاهلية يحلفون بآبائهم و بالأصنام و بغير ذلك، و كانوا يحلفون باللّه تعالى، و كان يسمونه جهد اليمين إذا كانت اليمين باللّه، و لما نزل قوله تعالى إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ [الشعراء: 4] الآية قالوا: أنزلها فو اللّه لنؤمنن بك. و قال المسلمون: أنزلها لكي يؤمنوا فنزل وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ.»

التبيان في تفسير القرآن، ج ‏4، ص 239: «و قيل فيمن نزلت هذه الاية قولان: أحدهما- قال ابن عباس: نزلت في الكفار أهل الشقاء الذين علم اللَّه انهم لا يؤمنون على حال. الثاني- قال ابن جريج: نزلت في المستهزئين الذين سألوا الآيات.»

مستند 2

تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج ‏3، ص 283: «قال ابن جرير: حدثنا هناد، حدثنا يونس بن بكير، حدثنا أبو معشر، عن محمد بن كعب القرظي، قال: كلم رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم قريش، فقالوا: يا محمد تخبرنا أن موسى كان معه عصا يضرب بها الحجر، فانفجرت منه اثنتا عشرة عينا، و تخبرنا أن عيسى كان يحيي الموتى، و تخبرنا أن ثمود كانت لهم ناقة، فآتنا من الآيات حتى نصدقك، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم «أي شي‏ء تحبون أن آتيكم به»، قالوا: تجعل لنا الصفا ذهبا، فقال لهم «فإن فعلت تصدقوني؟» قالوا: نعم، و اللّه لئن فعلت لنتبعنك أجمعون، فقام رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم يدعو، فجاءه جبريل عليه السلام، فقال له: ما شئت إن شئت أصبح الصفا ذهبا، و لئن أرسل آية فلم يصدقوا عند ذلك ليعذبنهم، و إن شئت فاتركهم حتى يتوب تائبهم، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم «بل يتوب تائبهم» فأنزل اللّه تعالى: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ إلى قوله تعالى: وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ. و هذا مرسل.»

الاستيعاب في بيان الأسباب، ج 2، ص 154: «أخرجه الطبري في "جامع البيان" (7/ 210)، والواحدي في "أسباب النزول" (ص 149، 150) من طريق أبي معشر المدني عنه. قلنا: وهذا سند ضعيف؛ فيه علتان: الأولى: الإرسال. الثانية: أبو معشر المدني نجيح؛ ضعيف، أسن واختلط.»

الطبقات، ص 53: «الطَّبَقَة الْمَتْرُوك حَدِيثهمْ... ونجيح أَبُو معشر الْمدنِي.»

 المجروحين، ج 3، ص 60: «سَمِعت مُحَمَّد بن مَحْمُودٍ يَقُولُ سَمِعْتُ الدَّارِمِيَّ يَقُولُ سَأَلت يحيى بن معِين عَن أَبِي مَعْشَرٍ الْمَدَنِيِّ فَقَالَ اسْمُهُ نَجِيحٌ ضَعِيفٌ.»

الميزان في تفسير القرآن، ج ‏7، ص 324 - 325: «و في الدر المنثور، أخرج ابن جرير عن محمد بن كعب القرظي قال: كلم رسول الله ص قريشا فقالوا: يا محمد تخبرنا أن موسى كان معه عصا يضرب بها الحجر، و أن عيسى كان يحيي الموتى- و أن ثمود كان لهم ناقة، فأتنا من الآيات حتى نصدقك- فقال رسول الله ص: أي شي‏ء تحبون أن آتيكم به؟ قالوا: تجعل لنا الصفا ذهبا- قال: فإن فعلت تصدقوني؟ قالوا: نعم و الله لئن فعلت لنتبعنك أجمعون- فقام رسول الله ص يدعو فجاء جبرئيل فقال له: إن شئت أصبح ذهبا فإن لم يصدقوا عند ذلك لنعذبنهم، و إن شئت فاتركهم حتى يتوب تائبهم- فقال: بل يتوب تائبهم فأنزل الله: «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ- إلى قوله- يَجْهَلُونَ».

أقول: القصة المذكورة سببا للنزول في الرواية لا تنطبق على ظاهر الآيات فقد تقدم أن ظاهرها الإخبار عن أنهم لا يؤمنون بما يأتيهم من الآيات، و أنهم ليسوا بمفارقي الشرك و إن أتتهم كل آية ممكنة حتى يشاء الله منهم الإيمان و لم يشأ ذلك، و إذا كان هذا هو الظاهر من الآيات فكيف ينطبق على ما في الرواية من قول جبرئيل: إن شئت صار ذهبا فإن لم يؤمنوا عذبوا، و إن شئت فاتركهم حتى يتوب تائبهم، إلخ. فالظاهر أن الآيات في معنى قوله: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» (البقرة: 6) فكأن طائفة من صناديد المشركين اقترحوا آيات سوى القرآن و أقسموا بالله جهد أيمانهم لئن جاءتهم ليؤمنن بها فكذبهم الله بهذه الآيات و أخبر أنهم لن يؤمنوا لأنه تعالى لم يشأ ذلك نكالا عليهم.»

تفسير المنار، ج 7، ص 259: «وَأُبَيُّ بْنُ خَلَفِ بْنِ وَهَبٍ وَالْعَاصُ بْنُ وَائِلِ بْنِ هِشَامٍ: لَوْ جُعِلَ مَعَكَ يَا مُحَمَّدٌ مَلَكٌ يُحَدِّثُ عَنْكَ النَّاسَ وَيُرَى مَعَكَ فَأَنْزَلَ اللهُ فِي ذَلِكَ مِنْ قَوْلِهِمْ: (وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ) وَلَا تَصِحُّ هَذِهِ الرِّوَايَةُ فِي سَبَبِ نُزُولِ الْآيَةِ، وَقَدْ ذَكَرَهَا السُّيُوطِيُّ فِي الدُّرِّ الْمَنْثُورِ وَلَمْ يَذْكُرْهَا فِي (لُبَابِ النُّقُولِ فِي أَسْبَابِ النُّزُولِ) وَاقْتِرَاحُ مُعَانِدِي الْمُشْرِكِينَ إِنْزَالُ الْمَلَكِ مَعَ الرَّسُولِ ذُكِرَ فِي الْفُرْقَانِ وَهُودٍ وَالْإِسْرَاءِ، وَقَدْ رُوِيَ أَنَّ هَذِهِ السُّوَرَ الثَّلَاثَ نَزَلَتْ قَبْلَ الْأَنْعَامِ، وَالْأَنْعَامُ نَزَلَتْ جُمْلَةً وَاحِدَةً عَلَى مَا تَقَدَّمَ بَيَانُهُ فِي أَوَّلِ تَفْسِيرِهَا فَمَا فِيهَا مِنَ الرَّدِّ عَلَيْهِمْ فِي هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ إِنَّمَا هُوَ رَدٌّ عَلَى شُبْهَةٍ سَبَقَتْ لَهُمْ وَحُكِيَتْ عَنْهُمْ، وَكَذَلِكَ اقْتِرَاحُ إِنْزَالِ كِتَابٍ مِنَ السَّمَاءِ وَإِنْزَالِ الْقُرْآنِ جُمْلَةً وَاحِدَةً فَهُوَ فِي الْفُرْقَانِ.»

تفسير المنار، ج 7، ص 559: «رَوَى أَبُو الشَّيْخِ عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ أَنَّ هَذَا نَزَلَ فِي الْمُسْتَهْزِئِينَ الَّذِينَ سَأَلُوا رَسُولَ اللهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - الْآيَةَ، وَأَخْرَجَ ابْنُ جَرِيرٍ مِثْلَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ كَعْبٍ الْقُرَظِيِّ مُفَصَّلًا، فَذَكَرَ أَنَّهُمْ ذَكَرُوا لَهُ أَخْبَارًا بِعَصَا مُوسَى وَإِحْيَاءِ عِيسَى الْمَوْتَى وَنَاقَةِ ثَمُودَ وَطَلَبُوا مِنْهُ أَنْ يَجْعَلَ لَهُمُ الصَّفَا ذَهَبًا وَأَقْسَمُوا بِاللهِ لَئِنْ فَعَلَ لَيَتِّبِعُنَّهُ أَجْمَعِينَ، فَقَامَ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - يَدْعُو فَجَاءَهُ جِبْرِيلُ فَخَيَّرَهُ بَيْنَ أَنْ يُصْبِحَ الصَّفَا ذَهَبًا عَلَى أَنْ يُعَذِّبَهُمُ اللهُ إِذَا لَمْ يُؤْمِنُوا - أَيْ عَذَابَ الِاسْتِئْصَالِ حَسَبَ سُنَّتِهِ تَعَالَى كَمَا تَقَدَّمَ فِي هَذِهِ السُّورَةِ - وَبَيْنَ أَنْ يَتْرُكَهُمْ حَتَّى يَتُوبَ تَائِبُهُمْ فَاخْتَارَ الثَّانِي فَأَنْزَلَ اللهُ فِيهِمْ وَأَقْسَمُوا بِاللهِ) حَتَّى (وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ) أَيْ فَأَنْزَلَ اللهُ هَذِهِ الْآيَاتِ فِي ضِمْنِ السُّورَةِ الَّتِي نَزَلَتْ دُفْعَةً وَاحِدَةً، وَتَقَدَّمَ تَحْقِيقُ مِثْلِهِ مِرَارًا.»

مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏4، ص 540: «قالت قريش يا محمد تخبرنا أن موسى كان معه عصا يضرب بها الحجر فينفجر منه اثنتا عشرة عينا و تخبرنا أن عيسى كان يحيي الموتى و تخبرنا أن ثمود كانت لهم ناقة فأتنا بآية من الآيات حتى نصدقك فقال رسول الله ص أي شي‏ء تحبون أن آتيكم به قالوا اجعل لنا الصفا ذهبا و ابعث لنا بعض موتانا حتى نسألهم عنك أ حق ما تقول أم باطل و أرنا الملائكة يشهدون لك أو ائتنا بالله و الملائكة قبيلا فقال رسول الله ص فإن فعلت بعض ما تقولون أ تصدقونني قالوا نعم و الله لئن فعلت لنتبعنك أجمعين و سأل المسلمون رسول الله ص أن ينزلها عليهم حتى يؤمنوا فقام رسول الله ص يدعو أن يجعل الصفا ذهبا فجاءه جبرائيل (ع) فقال له إن شئت أصبح الصفا ذهبا و لكن إن لم يصدقوا عذبتهم و إن شئت تركتهم حتى يتوب تائبهم فقال رسول الله ص بل يتوب تائبهم فأنزل الله تعالى هذه الآية عن الكلبي و محمد بن كعب القرظي... .»

المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز، ج ‏2، ص 333: «و حكي أنهم اقترحوا أن يعود الصفا ذهبا و أقسموا فقام رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم يدعو في ذلك فجاءه جبريل فقال له إن شئت أصبح ذهبا فإن لم يؤمنوا هلكوا عن آخرهم معاجلة كما فعل بالأمم إذا لم تؤمن بالآيات المقترحة، و إن شئت أخروا حتى يتوب تائبهم فقال رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم: بل حتى يتوب تائبهم و نزلت هذه الآية.»

فتح القدير، ج ‏2، ص 175: «و أخرج ابن جرير عن محمد بن كعب القرظي قال: كلّم رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم قريشا فقالوا: يا محمد! تخبرنا أنّ موسى كان معه عصا يضرب بها الحجر، و أن عيسى كان يحيي الموتى، و أن ثمود لهم ناقة، فأتنا من الآيات حتى نصدّقك، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم: «أي شي‏ء تحبون أن آتيكم به؟» قالوا: تجعل لنا الصفا ذهبا، قال: «فإن فعلت تصدقوني؟» قالوا: نعم، و اللّه لئن فعلت لنتبعنك أجمعون، فقام رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم يدعو، فجاءه جبريل فقال له: إن شئت أصبح ذهبا فإن لم يصدقوا عند ذلك لنعذبنهم، و إن شئت فاتركهم حتى يتوب تائبهم، فقال: «بل يتوب تائبهم»، فأنزل اللّه وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ إلى قوله: يَجْهَلُون.»

روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج ‏4، ص 238: «أخرج ابن جرير عن محمد القرظي قال: كلم رسول الله صلّى اللّه عليه و سلّم قريشا فقالوا: يا محمد تخبرنا أن موسى عليه السلام كان معه عصا يضرب بها الحجر و أن عيسى عليه السلام كان يحيي الموتى و أن ثمود كانت لهم ناقة فائتنا ببعض تلك الآيات حتى نصدقك فقال رسول الله صلّى اللّه عليه و سلّم: أي شي‏ء تحبون أن آتيكم به؟ قالوا: تحول لنا الصفا ذهبا قال: فإن فعلت تصدقوني؟ قالوا: نعم و الله لئن فعلت لنتبعنك أجمعين فقام رسول الله عليه الصلاة و السلام يدعو فجاءه جبريل عليه السلام فقال: إن شئت أصبح الصفا ذهبا فإن لم يصدقوا عند ذلك لنعذبنهم و إن شئت فاتركهم حتى يتوب تائبهم فقال صلّى اللّه عليه و سلّم: اتركهم حتى يتوب تائبهم فأنزل الله تعالى هذه الآية إلى يَجْهَلُونَ.»

التحرير و التنوير، ج ‏6، ص 267: «فروى الطّبري و غيره عن مجاهد، و محمدّ بن كعب القرظي، و الكلبي، يزيد بعضهم على بعض: أنّ قريشا سألوا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم آية مثل آية موسى- عليه السّلام- إذ ضرب بعصاه الحجر فانفجرت منه العيون، أو مثل آية صالح، أو مثل آية عيسى- عليهم السّلام-، و أنّهم قالوا لمّا سمعوا قوله تعالى: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ [الشعراء: 4] أقسموا أنّهم إن جاءتهم آية كما سألوا أو كما توعدوا ليوقننّ أجمعون، و أنّ رسول اللّه- عليه الصلاة و السّلام- سأل اللّه أن يأتيهم بآية كما سألوا، حرصا على أن يؤمنوا. فهذه الآية نازلة في ذلك المعنى لأنّ هذه السّورة جمعت كثيرا من أحوالهم و محاجّاتهم.»

الميزان في تفسير القرآن، ج ‏7، ص 324: «و في الدر المنثور، أخرج ابن جرير عن محمد بن كعب القرظي قال: كلم رسول الله ص قريشا فقالوا: يا محمد تخبرنا أن موسى كان معه عصا يضرب بها الحجر، و أن عيسى كان يحيي الموتى- و أن ثمود كان لهم ناقة، فأتنا من الآيات حتى نصدقك- فقال رسول الله ص: أي شي‏ء تحبون أن آتيكم به؟ قالوا: تجعل لنا الصفا ذهبا- قال: فإن فعلت تصدقوني؟ قالوا: نعم و الله لئن فعلت لنتبعنك أجمعون- فقام رسول الله ص يدعو فجاء جبرئيل فقال له: إن شئت أصبح ذهبا فإن لم يصدقوا عند ذلك لنعذبنهم، و إن شئت فاتركهم حتى يتوب تائبهم- فقال: بل يتوب تائبهم فأنزل الله: «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ- إلى قوله- يَجْهَلُونَ».»

منابع

  1. ‏آلوسی، محمود بن عبد الله. (۱۴۱۵). روح المعاني في تفسیر القرآن العظیم و السبع المثاني (ج ۱–16). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬
  2. ‏ابن ابی حاتم، عبد الرحمن بن محمد. (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–13). ریاض: مکتبة نزار مصطفی الباز.‬‬‬‬‬
  3. ‏ابن حبان. (۱۳۹۶). المجروحين. حلب: دار الوعی.‬‬‬‬‬
  4. ‏ابن عاشور، محمد طاهر. (بی‌تا). التحریر و التنویر (ج ۱–30). بیروت: مؤسسة التاريخ العربي.‬‬‬‬‬
  5. ‏ابن عطیه، عبدالحق بن غالب. (۱۴۲۲). المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز (ج ۱–6). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬
  6. ‏ابن کثیر، اسماعیل بن عمر. (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–9). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬
  7. ‏ثعلبی، احمد بن محمد. (۱۴۲۲). الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬
  8. ‏رشید رضا. (۱۹۹۰). المنار (ج ۱–12). مصر: الهيئة المصرية العامة للكتاب.‬‬‬‬‬
  9. ‏ الهلالی و دیگران، سلیم بن عید. (۱۴۲۵). الاستیعاب فی بیان الاسباب (ج ۱–3). عربستان: دار ابن الجوزی.‬‬‬‬‬
  10. ‏سمرقندی، نصر بن محمد. (بی‌تا). بحر العلوم (ج ۱–3). بیروت: دار الفکر.‬‬‬‬‬
  11. ‏شوکانی، محمد. (۱۴۱۴). فتح القدیر (ج ۱–6). دمشق: دار ابن کثير.‬‬‬‬‬
  12. ‏طباطبایی، محمدحسین. (۱۴۱۷). المیزان في تفسیر القرآن (ج ۱–20). بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.‬‬‬‬‬
  13. ‏طبرسی، فضل بن حسن. (۱۳۷۲). مجمع البيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). تهران: ناصر خسرو.‬‬‬‬‬
  14. ‏طبری، محمد بن جریر. (۱۴۱۲). جامع البیان فی تفسیر القرآن (ج ۱–30). بیروت: دار المعرفة.‬‬‬‬‬
  15. ‏طوسی، محمد بن حسن. (بی‌تا). التبيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬
  16. ‏مقاتل بن سلیمان. (۱۴۲۳). تفسیر مقاتل (ج ۱–5). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬
  17. ‏نسائی. (۱۴۰۸). الطبقات (ج ۱–1). اردن: مكتبة المنار.‬‬‬‬‬
  18. ‏واحدی، علی بن احمد. (۱۴۱۱). اسباب النزول (ج ۱–1). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬

منابع

  1. ترجمه محمدمهدی فولادوند
  2. جامع البیان، طبری، ج 7، ص 210‬؛ اسباب النزول، واحدی، ص 225 - 226‬؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 4، ص 179‬؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 3، ص 283
  3. تفسیر مقاتل، مقاتل بن سلیمان، ج 1، ص 583 - 584‬؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 4، ص 1368‬؛ بحر العلوم، سمرقندی، ج 1، ص 474
  4. التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 4، ص 239
  5. تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 3، ص 283‬؛ الاستیعاب فی بیان الاسباب، الهلالی و دیگران، ج 2، ص 154
  6. الطبقات، نسائی، ص 53‬؛ المجروحين، ابن حبان، ج 3، ص 60
  7. المیزان، طباطبایی، ج 7، ص 324 - 325
  8. المنار، رشید رضا، ج 7، ص 259
  9. المنار، رشید رضا، ج 7، ص 559
  10. مجمع البيان، طبرسی، ج 4، ص 540
  11. المحرر الوجیز، ابن عطیه، ج 2، ص 333
  12. فتح القدیر، شوکانی، ج 2، ص 175
  13. روح المعاني، آلوسی، ج 4، ص 138
  14. التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج 6، ص 267
  15. المیزان، طباطبایی، ج 7، ص 324

مقالات پیشنهادی

رده مقاله: قرآن
0.00
(یک رای)

نظرات

اضافه کردن نظر شما
اسلامیکا از همه نظرات استقبال می‌کند. اگر شما نمی‌خواهید به صورت ناشناس باشید، ثبت نام کنید یا وارد سامانه شوید.