سبب نزول سوره طه آیه 114

از اسلامیکا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سبب نزول آیه 114 سوره طه

آیه مربوط به سبب ‌نزول

«فَتَعالَي اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضي‏ إِلَيْکَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْني‏ عِلْماً» (طه، 114) (پس بلندمرتبه است خدا، فرمانروای برحق، و در [خواندن] قرآن، پیش از آن­که وحی آن بر تو پایان یابد، شتاب مکن، و بگو: پروردگارا بر دانشم بیفزای.)[۱]

خلاصه سبب نزول

برای آیه 114 سوره طه، دو سبب نزول نقل کرده­اند: 1. شتاب پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) در صدور حکم به قصاص مردی که به همسرش سیلی زده بود و خداوند با نزول آیه، دستور توقف حکم ایشان را صادر کرد؛ 2. شتاب پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) در قرائت آیاتی که جبرئیل بر ایشان نازل می­کرد و خداوند با نزول آیه، ایشان را از انجام این­کار نهی کرد.

سبب نزول اول هم به­ جهت ضعف سند روایت و هم به­ دلیل ناهماهنگی مفاد آن با مضمون آیه، قابل پذیرش نیست. اما به نظر می­رسد سبب نزول دوم به­ جهت تعدد نقل و اعتنای اکثر مفسران و نیز هماهنگی با مضمون آیه، سبب قابل قبولی باشد.

بررسی تفصیلی سبب نزول

سبب اول[۲] (حکم قصاص پیامبر اکرم درباره مردی که به همسرش سیلی زد)(ر.ک. مستند 1)

در روایت حسن نقل شده است که مردی به همسرش سیلی زد. زن نزد رسول خدا (صلوات الله و سلامه علیه) آمد و از ایشان قصاص خواست. پیامبر به قصاص حکم کرد. در پی حکم ایشان، این فراز از آیه شریفه 114 سوره طه بر ایشان نازل شد: «وَ لاتَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضي‏ إِلَيْکَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْني‏ عِلْماً» (طه، 114) (و در [خواندن] قرآن، پیش از آن­که وحی آن بر تو پایان یابد، شتاب مکن، و بگو: پروردگارا بر دانشم بیفزای.)[۱] به­موجب نزول آیه، پیامبر حکم قصاص را متوقف کرد تا اینکه آیه 34 سوره نساء بر ایشان نازل شد: «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلي‏ بَعْضٍ ...» (مردان، سرپرست زنانند؛ به­ دلیل آن­که خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده....)[۱] و حکم قصاص را مردود اعلام کرد.[۳]‬‬‬ ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

مصادر سبب نزول

مصادری که سبب نزول را با اندکی اختلاف نقل کرده­اند:

  1. مصنف ابن ابی شیبه (سنی، قرن 3، حدیثی)؛
  2. تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم) (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
  3. تفسیر السمرقندی (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
  4. جامع البیان (طبری) (سنی، قرن 4، تفسیر روایی - اجتهادی).


بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 2)

محققان رجالی معاصر، سند روایت این سبب نزول را به­ جهت نبودن نام راوی ناقل ماجرا در سلسله سند، ضعیف دانسته­اند.‏[۴] از میان مفسران، طبری و ابن عطیه ذیل آیه 34 سوره نساء روایت این سبب نزول را نقل کرده­اند‏؛[۵] ولی ذیل آیه 114 سوره طه، اشاره­ای به آن نکرده­اند. شوکانی ذیل هردو آیه، به روایت این سبب نزول اشاره کرده؛ ولی اظهار نظری درباره آن بیان نکرده است.‏[۶] آلوسی پس از نقل روایت این سبب نزول، بدون ذکر استدلال، آن را رد کرده است.‏[۷] طباطبایی مدعی است، چون انطباق مضمون آیه اول (114 طه) و آیه دوم (34 نساء) بر روایت امکان ندارد، سبب نزول یادشده قابل پذیرش نیست.‏[۸] چراکه معنای آیه 114 سوره طه، نهی پیامبر از شتاب در قرائت آیاتی است که جبرئیل بر حضرت نازل می­کرد؛‏[۹] حال ­آن­که مفاد روایت، نهی پیامبر از شتاب در صدور حکم اشتباه است و واضح است که بین این دو معنی هیچ ارتباطی نیست. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

طباطبایی ذیل آیه 34 سوره نساء و پس از نقل روایتی که داستان منظور را تنها سبب برای نزول آیه معرفی کرده، می­گوید: از ظاهر الفاظ روایت استفاده می­شود که رسول خدا (صلوات الله و سلامه علیه) قصاص را به ­عنوان حکم شرعی مسأله­ای که زن پرسیده، بیان فرمودند؛ نه آن­که به­ نوان یک قاضی حکم به قصاص کرده باشند؛ زیرا اگر چنین بود، باید هردو طرف دعوی در محکمه و نزد رسول الله (صلوات الله و سلامه علیه) حاضر می­شدند و لازمه اینکه قصاص، تنها یک حکم شرعی در مسأله باشد، آن است که خداوند با نزول آیه 34 سوره نساء، حضرت را در بیان و تشریع این حکم شرعی، تخطئه کرده است و این با عصمت پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) منافات دارد.

وی در ادامه به دو اشکال پاسخ می­دهد: 1. بیان چنین حکمی از سوی خدا، به­ معنای نسخ حکم سابق، که پیامبر بیان کرده، نیست؛ زیرا نسخ زمانی معنا دارد که به حکم منسوخ عمل شده باشد؛ حال ­آن­که در روایت، پیامبر قصاص را اجرا نکرد؛ 2. اگر گفته شود، خداوند در چندین مورد، احکام صادرشده از سوی پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) را متوقف کرده و یا جایی که لازم بود حضرت حکمی صادر کند و نکرد، خداوند حکم لازم را صادر فرموده است، شاید روایت منظور هم اینچنین است. پاسخ داده می­شود که تصرّف، تغییر، رفع و وضع چنین احکامی، تنها در مواردی است که پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) از باب ولایت بر جامعه، حکمی را وضع و یا از وضع حکمی جلوگیری کند؛ نه وقتی که به­ عنوان تشریع و جعل حکم شرعی، حکمی را بیان کند؛ چراکه تخطئه حضرت در بیان تشریع، به­ معنای نداشتن عصمت در ابلاغ دین الهی است.‏[۱۰] سایر تفاسیر به این سبب نزول اشاره­ای نکرده­اند.‬‬‬‬‬‬‬‬

سبب دوم (شتاب پیامبر برای به خاطر سپردن وحی هنگام نزول آیات)(ر.ک. مستند 3)

سُدّی نقل می­کند: هرگاه جبرئیل بر پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) نازل می­شد، حضرت در حفظ آیات، خود را به زحمت می­انداختند و در انجام این­کار بسیار بر خود سخت می­گرفتند و بیم داشتند که نتوانند قبل از رفتن جبرئیل وحی نازل­شده را حفظ کنند. لذا خداوند آیه 114 سوره طه را نازل فرمود.‏[۱۱] در شماری از منابع نیز به شتاب پیامبر در تکرار الفاظ وحی قبل از اتمام نزول آن اشاره شده است.‏[۱۲]‬‬‬‬‬ ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

مصادر سبب نزول

مصادری که سبب نزول را با اندکی اختلاف نقل کرده­اند:# تفسیر مقاتل (زیدی، قرن 2، تفسیر روایی)؛

  1. تفسیر القمی (شیعی، قرن 3، تفسیر روایی)؛
  2. تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم) (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
  3. التبیان فی تفسیر القرآن (شیعی، قرن 5، تفسیر روایی - اجتهادی)؛
  4. الکشف و البیان (سنی، قرن 5، تفسیر روایی).


بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 4)

محققان رجالی معاصر سند روایت سُدّی را به­ جهت ذکرنشدن حداقل دو راوی پیاپی در سلسله سند (اعضال)، تضعیف کرده­اند.‏[۱۳] نقل­های دیگر این روایت نیز یا به­ دلیل ذکرنشدن سلسله سند و یا به­ سبب ذکرنشدن تعدادی از راویان در سلسله سند، بر طبق موازین رجالی ضعیف به شمار می­آیند.[۱۲] از میان مفسران، طوسی، طبرسی، قاسمی، شوکانی، ابن عطیه و ابن عاشور به مفاد روایات این سبب نزول اشاره کرده­اند.‏[۱۴] طباطبایی پس از نقل برخی از روایات این سبب نزول می­گوید: آن­دسته از روایاتی که نشان می­دهد، پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) به­ جهت ترس از فراموشی وحی، چنین­کاری را می­کردند، چون با مقام عصمت ایشان منافات دارد، قابل پذیرش نیست.‏[۱۵]‬ این سبب ذیل آیات 16 و 17 قیامت مفصل بررسی شده است.‬ ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

بررسی نهایی سبب نزول آیه 114 سوره طه

از میان دو سبب نزول یادشده سبب اول از دو جهت تضعیف می­شود: نخست، سند روایت ضعیف است؛ دوم، مفاد روایت با مضمون آیه هم­خوانی ندارد؛ زیرا در آیه شریفه خداوند پیامبر را از شتاب در قرائت قرآن نهی فرموده، نه از شتاب در صدور حکم! علاوه بر اینها، درصورت پذیرش بیان طباطبایی بر تنافی مفاد روایت با عصمت پیامبر در ابلاغ و تشریع احکام، وجهی برای قبول این سبب نزول نمی­ماند. درباره سبب نزول دوم نیز، درصورت قبول ادعای طباطبایی مبنی بر منافات نسیان وحی با مقام عصمت پیامبر، روایاتی که مشتمل بر مسأله بیم پیامبر از نسیان وحی است، اعتبار ندارد؛ مگر آن­که گفته شود نهایت مدلول این روایات، خوف حضرت از فراموشی وحی بود نه تحقق خارجی نسیان وحی، و به تعبیر دیگر روایات هیچ دلالتی بر عارض­شدن فراموشی وحی بر پیامبر ندارد. بنابراین گرچه سند روایت این سبب نزول تضعیف شده است، به نظر می­رسد با توجه به تعدد نقل و اعتنای اکثر مفسران به آن و هماهنگی­اش با مضمون آیه، مانعی برای پذیرش آن نیست.

مستندات

مستند 1

مصنف إبن أبي شيبة في الأحاديث و الآثار، ج 5، ص 411‬: «حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا وَكِيعٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَرِيرُ بْنُ حَازِمٍ، عَنِ الْحَسَنِ، فِي رَجُلٍ لَطَمَ امْرَأَتَهُ، فَأَتَتْ تَطْلُبُ الْقِصَاصَ، فَجَعَلَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بَيْنَهُمَا الْقِصَاصَ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: {«وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ»} [طه: 114] وَنَزَلَتْ الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ. النساء: 34.»

تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم)، ج 7، ص 2437‬: «عن الحسن قال‏: لطم رجل امرأته: فجاءت إلى النبي صلى الله عليه و سلم تطلب قصاصا، فجعل النبي صلى الله عليه و سلم بينهما القصاص، فأنزل الله‏ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً فوقف النبي صلى الله عليه و سلم حتي نزلت‏ الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساء‬.»‬‬‬

تفسیر السمرقندی المسمی بحر العلوم، ج 2، ص 414‬: «روى جرير بن حازم عن الحسن: أن رجلا لطم امرأته، فجاءت تلتمس القصاص، فجعل النبي صلّى اللّه عليه و سلّم بينهما القصاص قبل أن ينزل القرآن‏، فنزل‏ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ‏ الآية، أي: لا تعجل بالقصاص قبل أن ينزل عليك القرآن، فنزل قوله عز و جل: الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ‏ [النساء: 34].»

جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 38: «حدثنا ابن وكيع، قال: ثنا أبي، عن جرير بن حازم، عن الحسن‏: أن رجلا من الأنصار لطم امرأته، فجاءت تلتمس القصاص، فجعل النبي صلى الله عليه و سلم بينهما القصاص، فنزلت: قوله: وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ‏ و نزلت: الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْض‏‬.»‬‬

مستند 2

الاستيعاب في بيان الأسباب، ج 2، ص 488: «عن الحسن قال: لطم رجل امرأته... ]ضعیف[ ... قلنا: و هذا مرسل صحیح الاسناد.»

جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 38: «حدثنا ابن وكيع، قال: ثنا أبي، عن جرير بن حازم، عن الحسن‏: أن رجلا من الأنصار لطم امرأته، فجاءت تلتمس القصاص، فجعل النبي صلى الله عليه و سلم بينهما القصاص، فنزلت: قوله: وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ‏ و نزلت: الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْض‏‬.»‬‬‬

المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج 2، ص 47: «و قيل: سبب هذه الآية أن سعد بن الربيع لطم زوجه حبيبة بنت زيد بن أبي زهير، فجاءت مع أبيها إلى رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم، فأمر أن تلطمه كما لطمها، فنزلت الآية مبيحة للرجال تأديب نسائهم، فدعاهم رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم و نقض الحكم الأول و قال: أردت شيئا و ما أراد اللّه خير، و في طريق آخر أردت شيئا و أراد اللّه غيره، و قيل: إن في هذا الحكم المردود نزلت‏ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ‏ [طه: 114]‬.‬»‬

فتح القدیر، ج 1، ص 533‬: «و أخرج عبد بن حميد، و ابن جرير، و ابن المنذر، و ابن أبي حاتم عن الحسن: أن رجلا من الأنصار لطم امرأته فجاءت تلتمس القصاص، فجعل النبي صلّى اللّه عليه و سلّم بينهما القصاص، فنزل: وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ‏ فسكت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم و نزل القرآن‏ الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ الآية، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم: «أردنا أمرا و أراد اللّه غيره».‬»‬‬‬‬‬‬‬‬‬

فتح القدیر، ج 3، ص 461‬: «و أخرج الفريابي و ابن جرير و ابن المنذر و ابن أبي حاتم و ابن مردويه عن الحسن قال: لطم رجل امرأته، فجاءت إلى النبي صلّى اللّه عليه و سلّم تطلب قصاصا، فجعل النبي صلّى اللّه عليه و سلّم بينهما القصاص، فأنزل اللّه‏ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ‏ الآية، فوقف النبي صلّى اللّه عليه و سلّم حتى نزلت: الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ الآية‬.»‬‬‬

روح المعاني في تفسیر القرآن العظیم و السبع المثاني، ج 8، ص 577: «و قيل: إنه نهي عن الحكم بما من شأنه أن ينزل فيه قرآن بناء على ما أخرج جماعة عن الحسن أن امرأة شكت إلى النبي صلّى اللّه عليه و سلّم أن زوجها لطمها فقال لها: بينكما القصاص فنزلت هذه الآية فوقف صلّى اللّه عليه و سلّم حتى نزل‏ الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ [النساء: 34]، و قال الماوردي: إنه نهي عن العجلة بطلب نزوله. و ذلك أن أهل مكة و أسقف نجران قالوا: يا محمد أخبرنا عن كذا و قد ضربنا لك أجلا ثلاثة أيام فأبطأ الوحي عليه و فشت المقالة بين اليهود و زعموا أنه عليه الصلاة و السلام قد غلب فشق ذلك عليه صلّى اللّه عليه و سلّم و استعجل الوحي فنزلت‏ وَ لا تَعْجَلْ‏ إلخ و في كلا القولين ما لا يخفى.»

المیزان في تفسیر القرآن، ج 14، ص 217: «و في الدر المنثور، أخرج الفاريابي و ابن جرير و ابن المنذر و ابن أبي حاتم و ابن مردويه عن الحسن قال: لطم رجل امرأته فجاءت إلى النبي ص تطلب قصاصا، فجعل النبي ص بينهما القصاص، فأنزل الله‏ «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ- وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً»، فوقف النبي ص حتى نزلت- «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ» الآية. أقول: و الحديث لا يخلو من شي‏ء فلا الآية الأولى بمضمونها تنطبق على المورد و لا الثانية، و قد سبق البحث عن كليهما.»

‏المیزان في تفسیر القرآن، ج 14، ص 214: «قوله تعالى: «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً» السياق يشهد بأن في الكلام تعرضا لتلقي النبي ص وحي القرآن، فضمير «وَحْيُهُ» للقرآن، و قوله: «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ» نهي عن العجل بقراءته، و معنى قوله: «مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ» من قبل أن يتم وحيه من ملك الوحي. فيفيد أن النبي ص كان إذا جاءه الوحي بالقرآن يعجل بقراءة ما يوحى إليه قبل أن يتم الوحي فنهى عن أن يعجل في قراءته قبل انقضاء الوحي و تمامه فيكون الآية في معنى قوله تعالى في موضع آخر: «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ» القيامة: 18.»

المیزان في تفسیر القرآن، ج 4، ص 349 - 348: «و في الدر المنثور، أخرج ابن أبي حاتم من طريق أشعث بن عبد الملك عن الحسن قال*: جاءت امرأة إلى النبي ص تستعدي على زوجها أنه لطمها، فقال رسول الله ص: القصاص، فأنزل الله: الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ الآية- فرجعت بغير قصاص: أقول: و رواه بطرق أخرى عنه (ص) ، و في بعضها: قال رسول الله ص: أردت أمرا و أراد الله غيره‏ ، و لعل المورد كان من موارد النشوز، و إلا فذيل الآية: «فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا» ينفي ذلك. و في ظاهر الروايات إشكال آخر من حيث إن ظاهرها أن قوله (ص): القصاص بيان للحكم عن استفتاء من السائل لا قضاء فيما لم يحضر طرفا الدعوى، و لازمه أن يكون نزول الآية تخطئة للنبي ص في حكمه و تشريعه و هو ينافي عصمته، و ليس بنسخ فإنه رفع حكم قبل العمل به، و الله سبحانه و إن تصرف في بعض أحكام النبي ص وضعا أو رفعا لكن ذلك إنما هو في حكمه و رأيه في موارد ولايته لا في حكمه فيما شرعه لأمته فإن ذلك تخطئة باطلة.»

مستند 3

تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم)، ابن ابی حاتم، ج 7، ص 2437 - 2436: «عن السدي رضي الله عنه قال‏: كان النبي صلى الله عليه و سلم إذا أنزل عليه جبريل بالقرآن أتعب نفسه في حفظه حتي يشق علي نفسه يتخوف أن يصعد جبريل و لم يحفظه فينسي ما علمه فقال الله: وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ‏ قال: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِه‏.»

تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج 3، ص 43‬: «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ‏ و ذلك أن جبريل- عليه السلام- كان إذا أخبر النبي- صلى اللّه عليه و سلم- بالوحي لم يفرغ جبريل- عليه السلام- من آخر الكلام، حتى يتكلم النبي- صلى اللّه عليه و سلم- بأوله فقال اللّه- عز و جل-: «و لا تعجل» بقراءة القرآن‏ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ‏ يقول من قبل أن يتمه لك جبريل- عليه السلام‏.»

تفسير القمي، ج 2، ص 65‬: «و قوله‏ «لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً» قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا نَزَلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ بَادَرَ بِقِرَاءَتِهِ قَبْلَ تَمَامِ نُزُولِ الْآيَةِ وَ الْمَعْنَى فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ» أَيْ تَفْرُغَ مِنْ قِرَاءَتِه‏.»

التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 2، ص 213‬: «و قال الحسن: كان النبي (ص) إذا نزل عليه الوحي عجل بقراءته مخافة نسيانه.‬»‬‬‬‬‬‬

الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 6، ص 262: «و قال في سائر الروايات‏ كان النبىّ صلّى اللّه عليه و سلّم إذا نزل جبرائيل بالوحي يقرأه مع جبرائيل، و لا يفرغ جبرائيل مما يريد من التلاوة حتى يتكلم النبي صلّى اللّه عليه و سلّم بأوّله حرصا منه على ما كان ينزل عليه و شفقة على القرآن مخافة الانفلات و النسيان، فنهاه الله سبحانه عن ذلك و قال: وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ‏ أي بقراءة القرآن‏ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ‏ من قبل أن يفرغ جبرئيل من تلاوته عليك.»‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

مستند 4

الاستيعاب في بيان الأسباب، ج 2، ص 489: «قلنا و سنده ضعیف لإعضاله.»

تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج 3، ص 43‬: «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ‏ و ذلك أن جبريل- عليه السلام- كان إذا أخبر النبي- صلى اللّه عليه و سلم- بالوحي ... .»

تفسير القمي، ج 2، ص 65‬: «و قوله‏ «لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً» قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا نَزَلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ بَادَرَ بِقِرَاءَتِهِ ... .»

التبيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 213‬: «و قال الحسن: كان النبي (ص) إذا نزل عليه الوحي... .»‬‬‬‬‬

الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 6، ص 262: «و قال في سائر الروايات‏ كان النبىّ صلّى اللّه عليه و سلّم إذا نزل جبرائيل بالوحي يقرأه مع جبرائيل... .»‬‬‬‬‬‬‬‬

التبيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 213‬: «و قال الحسن: كان النبي (ص) إذا نزل عليه الوحي عجل بقراءته مخافة نسيانه.»‬‬‬‬‬‬

مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 7، ص 52 - 51‬: «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ» فيه وجوه (أحدها) أن معناه لا تعجل بتلاوته قبل أن يفرغ جبرائيل (ع) من إبلاغه‏ فإنه ص كان يقرأ معه و يعجل بتلاوته مخافة نسيانه أي تفهم ما يوحى إليك إلى أن يفرغ الملك من قراءته و لا تقرأ معه ثم اقرأ بعد فراغه منه و هذا كقوله‏ «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ» عن ابن عباس و الحسن و الجبائي‏.»

محاسن التأویل، ج 7، ص 150‬: «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ‏ أي: بل أنصت. فإذا فرغ الملك من قراءته فاقرأه بعده. و قد كان رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم إذا لقّنه جبريل الوحي، يتبعه عند تلفظ كل حرف و كل كلمة، لكمال اعتنائه بالتلقي و الحفظ. فأرشد إلى أن لا يساوقه في قراءته، و أن يتأنّى عليه ريثما يسمعه و يفهمه. ثم ليقبل عليه بالحفظ بعد ذلك.‬»‬‬‬‬‬‬‬‬

فتح القدیر، ج 3، ص 459‬: «قال المفسرون: كان النبيّ صلّى اللّه عليه و سلّم يبادر جبريل فيقرأ قبل أن يفرغ جبريل من الوحي؛ حرصا منه على ما كان ينزل عليه منه، فنهاه اللّه عن ذلك، و مثله قوله: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ‏ على ما يأتي إن شاء اللّه.»

المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج 4، ص 66‬: «و قوله تعالى: وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ‏ قالت فرقة سببه أن النبي صلى اللّه عليه و سلم كان يخاف وقت تكلم جبريل له أن ينسى أول القرآن فكان يقرأ قبل أن يستتم جبريل عليه السلام الوحي فنزلت في ذلك، و هي على هذا في معنى قوله تعالى: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ‏ [القيامة: 16].»‬‬‬‬

تفسیر التحریر و التنویر، ج 16، ص 190: «و يجوز أن يكون معنى العجلة بالقرآن العجلة بقراءته حال إلقاء جبريل آياته. فعن ابن عبّاس: كان النبي‏ء يبادر جبريل فيقرأ قبل أن يفرغ جبريل حرصا على الحفظ و خشية من النسيان فأنزل اللّه‏ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ‏ الآية. و هذا كما قال ابن عبّاس في قوله تعالى: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ‏ [القيامة: 16] كما في «صحيح البخاري».»‬‬‬‬‬‬‬‬

‏المیزان في تفسیر القرآن، ص 217 - 216: «و في تفسير القمي،": في قوله تعالى: «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ» الآية، قال: كان رسول الله ص إذا نزل عليه القرآن- بادر بقراءته قبل تمام نزول الآية ، و المعنى: فأنزل الله‏ «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ»- أي يفرغ من قراءته‏ «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً». أقول: و روى هذا المعنى في الدر المنثور، عن ابن أبي حاتم عن السدي": إلا أن فيه‏ أنه (ص) كان يفعل ذلك خوفا من النسيان‏ و أنت تعلم أن نسيان الوحي لا يلائم عصمة النبوة.»

منابع

  1. ‏آلوسی، محمود بن عبد الله. (۱۴۱۵). روح المعاني في تفسیر القرآن العظیم و السبع المثاني (ج ۱–16). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  2. ‏ابن ابی حاتم، عبد الرحمن بن محمد. (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–13). ریاض: مکتبة نزار مصطفی الباز.‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  3. ‏ابن ابی شیبه، عبد الله بن محمد. (۱۴۲۹). مصنف إبن أبي شيبة في الأحاديث و الآثار. (سعید محمد لحام، ویراستار) (ج 1). بیروت: دار الفکر للطباعه و النشر و التوزيع.‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  4. ‏ابن عاشور، محمد طاهر. (۱۴۲۰). التحریر و التنویر (ج ۱–30). بیروت: مؤسسة التاريخ العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  5. ‏ابن عطیه، عبدالحق بن غالب. (۱۴۲۲). المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز (ج ۱–6). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  6. ‏ابن ماجه، محمد بن یزید. (۱۴۱۹). سنن إبن ماجة. (خلیل مامون شیحا و احمد بن ابی‌بکر کنانی البوصیری، محققین) (ج 1). بیروت: دار المعرفة.‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  7. ‏ثعلبی، احمد بن محمد. (۱۴۲۲). الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  8. ‏سليم بن عید الهلالي؛ و محمد بن موسی آل نصر. (۱۴۲۵). الاستيعاب في بيان الأسباب (ج ۱–3). السعودية: دار ابن الجوزي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  9. ‏سمرقندی، نصر بن محمد. (۱۴۱۶). بحر العلوم (ج ۱–3). بیروت: دار الفکر.‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  10. ‏شوکانی، محمد. (۱۴۱۴). فتح القدیر (ج 1). دمشق: دار ابن کثیر.‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  11. ‏طباطبایی، محمدحسین. (۱۴۱۷). المیزان في تفسیر القرآن (ج ۱–20). بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  12. ‏طبرسی، فضل بن حسن. (۱۳۷۲). مجمع البيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). تهران: ناصر خسرو.‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  13. ‏طبری، محمد بن جریر. (۱۴۱۲). جامع البیان فی تفسیر القرآن (ج 1). بیروت: دار المعرفة.‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  14. ‏طوسی، محمد بن حسن. (بی‌تا). التبيان في تفسير القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  15. ‏قاسمی، جمال‎الدین. (۱۴۱۸). محاسن التأویل (ج ۱–9). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  16. ‏قمی، علی بن ابراهیم. (۱۳۶۳). تفسير القمي (ج ۱–2). قم: دار الکتاب.‬‬‬‬‬‬‬‬‬
  17. ‏مقاتل بن سلیمان. (۱۴۲۳). تفسیر مقاتل (ج ۱–5). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬‬‬‬

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ترجمه محمدمهدی فولادوند
  2. ترتیب ذکر اسباب نزول بر اساس درجه اعتبار نیست.
  3. مصنف إبن أبي شيبة في الأحاديث و الآثار، ابن ابی شیبه، ج 5، ص 411‬؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 7، ص 2437‬؛ بحر العلوم، سمرقندی، ج 2، ص 414‬؛ جامع البیان، طبری، ج 5، ص 38
  4. الاستيعاب في بيان الأسباب، الهلالي و آل نصر، ج 2، ص 488
  5. جامع البیان، طبری، ج 5، ص 38‬؛ المحرر الوجیز، ابن عطیه، ج 2، ص 47
  6. فتح القدیر، شوکانی، ج 1، ص 533‬؛ فتح القدیر، شوکانی، ج 3، ص 461
  7. روح المعاني، آلوسی، ج 8، ص 577
  8. المیزان، طباطبایی، ج 14، ص 217
  9. المیزان، طباطبایی، ج 14، ص 214
  10. المیزان، طباطبایی، ج 4، ص 349 - 348
  11. تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 7، ص 2437 - 2436
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ تفسیر مقاتل، مقاتل بن سلیمان، ج 3، ص 43‬؛ تفسير القمي، قمی، ج 2، ص 65‬؛ التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 2، ص 213‬؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ج 6، ص 262
  13. الاستيعاب في بيان الأسباب، الهلالي و آل نصر، ج 2، ص 489
  14. التبيان في تفسير القرآن، طوسی، ج 7، ص 213‬؛ مجمع البيان، طبرسی، ج 7، ص 52 - 51‬؛ محاسن التأویل، قاسمی، ج 7، ص 150‬؛ فتح القدیر، شوکانی، ج 3، ص 459‬؛ المحرر الوجیز، ابن عطیه، ج 4، ص 66‬؛ التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج 16، ص 190
  15. المیزان، طباطبایی، ج 14، ص 217 - 216

مقالات پیشنهادی

رده مقاله: قرآن
0.00
(یک رای)

نظرات

اضافه کردن نظر شما
اسلامیکا از همه نظرات استقبال می‌کند. اگر شما نمی‌خواهید به صورت ناشناس باشید، ثبت نام کنید یا وارد سامانه شوید.