سبب نزول سورۀ انعام آیۀ 35

از اسلامیکا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سبب نزول آیه 35 سوره انعام

آیه مربوط به سبب ‌نزول

«وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‏ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلينَ» (الانعام، 35) (و اگر روى‏گرداندن آنان بر تو گران و دشوار مى‏آيد، اگر توانى سوراخى [براى فروشدن‏] در زمين يا نردبانى [براى فراشدن‏] در آسمان بجويى تا آيتى برايشان بياورى [چنان كن- كه البته نتوانى كرد-] و اگر خدا مى‏خواست آنان را بر راه راست گرد مى‏آورد. پس از نادانان مباش.)[۱]

خلاصه سبب نزول

برای آیه 35 سوره انعام سه سبب نزول نقل شده است: 1. حارث بن عامر – نسبت خویشاوندی دوری با پیامبر اکرم داشت و از نوادگان عبد مناف، یکی از اجداد پیامبر اکرم بود – از پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) خواست نشانه­ای از نبوت وی ببیند؛ ولی خداوند نشانه­ای نفرستاد و این امر بر پیامبر سنگین آمد. سپس آیه 35 سوره انعام نازل شد؛ 2. پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) به ایمان­آوردن مردم اشتیاق بسیاری داشتند و لذا قسمت پایانی آیه 35 سوره انعام نازل شد تا به ایشان خبر دهد که همۀ مردم ایمان نخواهند آورد؛ 3. وقتی آیه 34 سوره انعام نازل شد، اصحاب پیامبر نسبت به نزول عذاب الهی بر کفار عجله کردند و در واکنش به رفتار آن­ها، آیه 35 نازل شد.

بسیاری از منابع به هیچ­یک از سبب­ها اشاره نکرده­اند و از نظر تاریخی نیز سبب­ها دچار اشکالند. علاوه بر این، سند سبب نزول اول و سوم و – طبق قولی – سبب نزول دوم ضعیفند. سبب نزول سوم دچار اشکالات محتوایی است. این عوامل احتمال صحت این اسباب نزول را تضعیف می­کند.

بررسی تفصیلی سبب نزول

سبب اول (درخواست حارث بن عامر از پیامبر اکرم مبنی بر آوردن نشانه نبوت)(ر.ک. مستند 1)

برخی از مصادر – با اختلافی جزئی – نقل کرده­اند که حارث بن عامر – یا جمعی از کفار مکه – به پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) گفت، ای محمد! همان­طورکه پیامبران نشانه می­آوردند، تو نیز نشانه­ای برای ما بیاور. اگر آوردی، به تو ایمان می­آوریم و تو را تصدیق می­کنیم؛ اما اگر نیاوردی، دروغ­گویی. خداوند نشانه­ای نفرستاد و آن­ها نیز روی­گردانی کردند. مسأله بر پیامبر اکرم سنگین آمد؛ بنابراین خداوند، آیه 35 سوره انعام را نازل کرد.[۲]‬‬‬‬‬‬‬

مصادر سبب نزول

مصادری که سبب نزول را با اندکی اختلاف نقل کرده­اند:

  1. تفسیر مقاتل (زیدی، قرن 2، تفسیر روایی)؛
  2. تفسیر الکشف و البیان (سنی، قرن 5، تفسیر روایی).


بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 2)

مقاتل بن سلیمان، سندی برای سخن خود نیاورده است.‏[۳] مقاتل از تابعین بوده و برخی، همچون شافعی تفسیر وی را ستوده­ و برخی وی را ضعیف دانسته‌اند.‏[۴] ثعلبی روایت خود را از کلبی نقل کرده؛ ولی واسطه­های میان خود و وی را نیاورده است. ضمن اینکه کلبی در رجال طوسی و برقی و ابن داوود نام برده شده، ولی توصیف نشده است.‏[۵] بنابراین سند وی ضعیف است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

از نظر تاریخی این سبب نزول با اشکال مواجه است؛ زیرا بر اساس چند روایت، سورۀ انعام یک­باره نازل شد‏[۶] حال ­آن­که بر اساس سبب نزول یادشده، این قسمت از سوره جداگانه نازل شده است. با وجود اینکه احتمال دارد ماجرا قبل از نزول سوره بوده و آن­گاه آیه 35 سوره انعام، به آن ماجرا اشاره کرده باشد که اینچنین اشکال حل می­شود.‏[۷]

از نظر محتوایی، سبب نزول با متن آیه سازگاری دارد. چراکه عبارت «وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ» اشاره به اعراض حارث بن عامر دارد و عبارت «فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ» نیز اشاره به ناتوانی پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) از آوردن آیه بدون اراده الهی است.

در میان تفاسیر، روح المعانی این سبب نزول را نقل کرده است.[۸] تفسیر قمی نیز روایتی از ابی الجارود نقل کرده که نشان می­دهد پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) نسبت به مسلمان­شدن حارث بن عامر اشتیاق داشت؛ لذا از وی برای مسلمان­شدن دعوت کرد؛ ولی شقاوت بر حارث غلبه کرد. این امر بر پیامبر سنگین آمد؛ لذا خداوند آیه 35 سوره انعام را (تا عبارت «نفقاً فی الأرض») نازل کرد. هرچند روایت جزئیات بیشتری را بیان نکرده، با سبب نزول یادشده قابل جمع است.‏[۹] اما سندش مرسل و ضعیف است.‏[۷] در تفسیر قمی تصریح شده که این سبب نزول مربوط به قسمت اول آیه است.

در بسیاری از منابع تفسیری و روایی، همچون: تفسیر عبد الرزاق، عیاشی، نسائی، سمرقندی، فرات کوفی، تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم)، تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، جامع البیان، اسباب النزول (واحدی)، التبیان، مجمع البیان، المحرر الوجیز، فتح القدیر، محاسن التأویل و التحریر و التنویر این سبب نزول یافت نشد.

در مجموع با توجه به ضعف اسناد این سبب نزول و بی­اعتنایی بسیاری از منابع به آن و همچنین ناسازگاری تاریخی با آیه، احتمال درستی­اش کم است.

سبب دوم (اشتیاق پیامبر اکرم نسبت به ایمان آوردن مردم)(ر.ک. مستند 3)

نقل شده که پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) بسیار اشتیاق داشت همه مردم ایمان آورده و در راه هدایت از دین پیروی کنند؛ اما خداوند در آیه 35 سوره انعام به ایشان خبر داد که فقط کسانی ایمان می­آورند که سعادت در تقدیر آن­ها رقم خورده باشد.‏[۱۰]‬ ‬‬‬‬‬

مصادر سبب نزول

مصادری که با اندکی اختلاف سبب نزول را نقل کرده­اند:

  1. تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم) (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)؛
  2. تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر) (سنی، قرن 8، تفسیر روایی).


بررسی سبب نزول(ر.ک. مستند 4)

سند روایت ابن ابی حاتم به قرینۀ سند روایات قبلی وی، ابن ابی حاتم از پدرش از ابو صالح، از معاویة بن صالح از علی بن ابی طلحة از ابن عباس است. ابو صالح از تابعین بوده و عده­ای، همچون: بخاری و نسائی او را ضعیف شمرده­اند؛ ولی عده­ای همچون ابن معین او را ثقه دانسته­اند؛ چنان­که درباره­اش گفته، هیچ اشکالی به وی وارد نیست.‏[۱۱]. ابن کثیر سند روایت را کامل نقل نکرده؛ بلکه آن را از علی بن ابی طلحه از ابن عباس نقل کرده که گویا همان سند ابن ابی حاتم است.

از نظر تاریخی، اشکالی که در سبب نزول قبلی گفته شد در اینجا نیز وارد است. بر اساس چند روایت، سورۀ انعام یک­باره نازل گردید. حال آن­که بر اساس سبب نزول یادشده، این قسمت از سوره جداگانه نازل شده است. با اینکه اشتیاق پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) در زمان نزول سوره انعام نیز ادامه داشته، ممکن است آیه 35 به آن اشاره داشته باشد که اینچنین اشکال حل می­شود.

از نظر محتوا این سبب نزول با آیه سازگار است؛ چراکه شدت اشتیاق پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) به ایمان مردم از سویی، و عناد عده­ای از سوی دیگر بالطبع باعث رنجش خاطر ایشان می­شده است و خبری که در آیه هست، برای پیامبر اکرم دل­داری­ است که هرچه هم تلاش کند، عده­ای ایمان نخواهند آورد.

در بسیاری از منابع، از جمله تفسیر مقاتل بن سلیمان، قمی، الکشف و البیان، عبدالرزاق، عیاشی، نسائی، سمرقندی، فرات کوفی، جامع البیان، اسباب النزول (واحدی)، التبیان، مجمع البیان، المحرر الوجیز، فتح القدیر، محاسن التأویل و التحریر و التنویر این سبب نزول یافت نشد.

در مجموع، روایتی که این سبب نزول را نقل می­کند بر اساس برخی از مبانی صحیح است؛ لکن تنها همین یک روایت سبب یادشده را نقل کرده و بسیاری از منابع و تفاسیر به آن اشاره­ای نکرده­اند که احتمال ضعف این سبب نزول را بالا می­برد.

سبب سوم (شتاب اصحاب پیامبر اکرم برای نزول عذاب الهی بر کفار)(ر.ک. مستند 5)

نقل شده است که وقتی خداوند در آیۀ 34 همین سوره، اخبار یاری پیامبران پیشین را فرستاد و نصرت پیامبر (صلوات الله و سلام علیه) را وعده داد، اصحاب ایشان برای نزول نصرت، و هلاکت کفار عجله کردند. سپس آیه 35 سوره انعام نازل شد. طبق این نقل، گویا آیه نازل شده تا یادآوری کند که بدون اراده الهی، کاری از دست بندگان برنمی­آید و لذا عجلۀ آن­ها فایده­ای ندارد و باید تسلیم ارادۀ الهی باشند.‏[۱۲]

مصدر سبب نزول

تفسیر السمرقندی (سنی، قرن 4، تفسیر روایی)

بررسی سبب نزول

سمرقندی سندی برای این سبب نزول ذکر نکرده است. این سبب نزول از نظر محتوایی اشکال دارد؛ زیرا خطاب آیه به خود پیامبر (صلوات الله و سلامه علیه) است؛ حال ­آن­که سبب نزول، آن را خطاب به اصحاب دانسته است. البته سمرقندی این توضیح را داده است که خطاب آیه به پیامبر است ولی مقصود، اصحاب­اند. اشکال دیگر اینکه در این روایت ادعا شده که در آیه پیش، وعده نصرت پیامبر اکرم داده شده است؛ درحالی­که چنین وعده­ای به چشم نمی­خورد.

این سبب نزول از نظر تاریخی اشکال دارد؛ زیرا بر اساس روایاتی، سورۀ انعام یک­باره بر پیامبر اکرم نازل شد؛[۶] ولی بر اساس سبب نزول یادشده، ابتدا آیه قبل بر مسلمانان قرائت شد و وقتی در واکنش به آن، نسبت به عذاب الهی عجله کردند آیه 35 سوره انعام نازل گردید.

در بسیاری از منابع تفسیری و روایی، همچون: تفسیر عبدالرزاق، عیاشی، نسائی، قمی، مقاتل بن سلیمان، فرات کوفی، تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم)، تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، جامع البیان، اسباب النزول (واحدی)، التبیان، الکشف و البیان، مجمع البیان، المحرر الوجیز، فتح القدیر، روح المعانی، محاسن التأویل، المیزان و التحریر و التنویر این سبب نزول پیدا نشد.

در مجموع با توجه به اینکه سبب نزول یادشده، سند ندارد و اشکالات تاریخی و محتوایی به آن وارد است و بسیاری از منابع نیز اشاره­ای به آن نکرده­اند، احتمال صحت آن بسیار ضعیف است.

بررسی نهایی سبب نزول آیه 35 سوره انعام

در میان سه سبب نزول گفته­شده، سبب اول را روایات معدود و ضعیفی نقل کرده­اند، دچار اشکال تاریخی است و بسیاری از منابع به آن اشاره­ای نکرده­اند. سبب نزول دوم را تنها یک روایت نقل کرده که بر اساس برخی از مبانی صحیح است؛ لکن علاوه بر اشکال تاریخی، بسیاری از منابع به آن اشاره نکرده­اند. سبب نزول سوم سند ندارد و اشکالات تاریخی و محتوایی دارد. بنابراین عوامل یادشده احتمال ضعف هرسه سبب نزول را تقویت می­کند.


مستندات

مستند 1

تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج 1، ص 558 و 559: «وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِك و ذلك قبل كفار مكة لأن كفار مكة قالوا: يا محمد ما يمنعك أن تأتينا بآية كما كانت الأنبياء تجي‏ء بها إلى قومهم، فإن فعلت صدقناك و إلا فأنت كاذب. فأنزل اللّه يعزى نبيه- صلى اللّه عليه و سلم- ليصبر على تكذيبهم إياه و أن يقتدى بالرسل قبله «وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ» فَصَبَرُوا عَلى‏ ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا فى هلاك قومهم، و أهل مكة بمنزلتهم فذلك قوله: وَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ يعنى لا تبديل لقول اللّه بأنه ناصر محمد- صلى اللّه عليه و سلم-، ألا و قوله حق كما نصر الأنبياء قبله وَ لَقَدْ جاءَكَ مِنْ نَبَإِ يعنى من حديث الْمُرْسَلِينَ- 34- حين كذبوا و أوذوا ثم نصروا وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ يعنى ثقل عليك إِعْراضُهُمْ عن الهدى و لم تصبر على تكذيبهم إياك فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ يعنى سربا أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ أى فإن لم تستطع فأت بسلم ترقى فيه إلى السماء فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ فافعل إن استطعت. ثم عزى نبيه- صلى اللّه عليه و سلم- ليصبر على تكذيبهم فقال: وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‏ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ- 35- فإن اللّه لو شاء لجعلهم مهتدين.»

الکشف و البیان، ج 4، ص 145 و 146: «قال الكلبي: قال الحرث بن عامر: يا محمد ائتنا بآية كما كانت الأنبياء تأتي بها فإن أتيت بها آمنا بك و صدقناك، فأبى اللّه أن يأتيهم بها فأعرضوا عنه و كبر عليه صلى اللّه عليه و سلّم فأنزل اللّه عز و جل وَ إِنْ كانَ كَبُر... .»

مستند 2

میزان الاعتدال، ج 4، ص 173: «قال ابن المبارك: ما أحسن تفسيره لو كان ثقة. وعن مقاتل بن حيان - وهو صدوق - قال: ما وجدت علم مقاتل بن سليمان إلا كالبحر. وقال الشافعي: الناس عيال في التفسير على مقاتل.»

رجال الطوسی، ص 145: «محمد بن السائب الكلبي.»

رجال البرقی، ص 20: «محمد بن السائب الكلبي النسابة.»

رجال ابن داود، ص 312: «محمد بن السائب الكلبي قر ق [جخ‏] مهمل.»

فتح القدیر، ج 2، ص 111 و 112: «... و أخرج أبو الشيخ و ابن مردويه و البيهقي في الدلائل عن ابن عباس قال: أنزلت سورة الأنعام بمكة. و أخرج أبو عبيد و ابن المنذر و الطبراني و ابن مردويه عنه قال: أنزلت سورة الأنعام بمكة ليلا جملة و حولها سبعون ألف ملك يجأرون حولها بالتسبيح. و أخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال: نزلت سورة الأنعام يشيعها سبعون ألفا من الملائكة. و أخرج ابن مردويه عن أسماء قالت: نزلت سورة الأنعام على النبيّ صلّى اللّه عليه و سلّم و هو في مسير في زجل من الملائكة، و قد نظموا ما بين السماء و الأرض. و أخرج الطبراني و ابن مردويه عن أسماء بنت يزيد نحوه. و أخرج الطبراني و ابن مردويه عن ابن عمر قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم: «نزلت عليّ سورة الأنعام جملة واحدة يشيّعها سبعون ألف ملك لهم زجل بالتسبيح و التحميد» و هو من طريق إبراهيم بن نائلة شيخ الطبراني عن إسماعيل بن عمرو عن يوسف ابن عطية بن عون عن نافع عن ابن عمر قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم، فذكره. و ابن مردويه رواه عن الطبراني عن إسماعيل المذكور به. و أخرج الطبراني و ابن مردويه و أبو الشيخ و البيهقي في الشعب عن أنس قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم «نزلت سورة الأنعام و معها موكب من الملائكة يسدّ ما بين الخافقين، لهم زجل بالتّسبيح و التّقديس، و الأرض ترتجّ، و رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم يقول: سبحان اللّه العظيم، سبحان اللّه العظيم». و أخرج الحاكم و قال: صحيح على شرط مسلم، و الإسماعيلي في معجمه، و البيهقي عن جابر قال: لما نزلت سورة الأنعام سبح رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم ثم قال: «لقد شيّع هذه السورة من الملائكة ما سدّ الأفق». و أخرج البيهقي و ضعّفه، و الخطيب في تاريخه عن عليّ بن أبي طالب قال: أنزل القرآن خمسا خمسا، و من حفظه خمسا خمسا لم ينسه، إلا سورة الأنعام فإنها نزلت جملة يشيّعها من كلّ سماء سبعون ملكا حتى أدّوها إلى النبيّ صلّى اللّه عليه و سلّم، ما قرئت على عليل إلا شفاه اللّه. و أخرج أبو الشيخ عن أبيّ بن كعب مرفوعا نحو حديث ابن عمر. و أخرج النحاس في تاريخه عن ابن عباس قال: سورة الأنعام نزلت بمكة جملة واحدة، فهي مكية إلا ثلاث آيات منها نزلن بالمدينة قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ إلى تمام الآيات الثلاث. و أخرج الديلمي بسند ضعيف عن أنس مرفوعا: «ينادي مناد: يا قارئ سورة الأنعام هلمّ إلى الجنة بحبك إياها و تلاوتها». و أخرج ابن المنذر عن أبي جحيفة قال: نزلت سورة الأنعام جميعا معها سبعون ألف ملك كلها مكية إلا وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ فإنها مدنية. و أخرج أبو عبيد في فضائله، و الدارمي في مسنده، و محمد بن نصر في كتاب الصلاة، و أبو الشيخ عن عمر بن الخطاب قال: الأنعام من نواجب القرآن. و أخرج محمد بن نصر عن ابن مسعود مثله. و أخرج السلفي بسند واه عن ابن عباس مرفوعا: «من قرأ إذا صلى الغداة ثلاث آيات من أوّل سورة الأنعام إلى وَ يَعْلَمُ ما تَكْسِبُونَ نزل إليه أربعون ألف ملك يكتب له مثل أعمالهم، و نزل إليه ملك من فوق سبع سماوات و معه مرزبّة من حديد، فإن أوحى الشيطان في قلبه شيئا من الشرّ ضربه ضربة حتى يكون بينه و بينه سبعون حجابا، فإذا كان يوم القيامة، قال اللّه تعالى: أنا ربك و أنت عبدي، امش في ظلّي، و اشرب من الكوثر، و اغتسل من السلسبيل، و ادخل الجنة بغير حساب و لا عذاب». و أخرج الديلمي عن ابن مسعود قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم: «من صلى الفجر في جماعة، و قعد في مصلاه، و قرأ ثلاث آيات من أوّل سورة الأنعام و كلّ اللّه به سبعين ملكا يسبّحون اللّه و يستغفرون له إلى يوم القيامة». و في فضائل هذه السورة روايات عن جماعة من التابعين مرفوعة و غير مرفوعة. قال القرطبي: قال العلماء: هذه السورة أصل في محاجّة المشركين و غيرهم من المبتدعين و من كذب بالبعث و النشور، و هذا يقتضي إنزالها جملة واحدة لأنها في معنى واحد من الحجة و إن تصرّف ذلك بوجوه كثيرة، و عليها بنى المتكلّمون أصول الدين.»

المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 68: «في تفسير القمي، قال: و في رواية أبي الجارود عن أبي جعفر ع قال: كان رسول الله ص يحب- إسلام الحارث بن عامر بن نوفل بن عبد مناف، دعاه رسول الله ص و جهد به أن يسلم فغلب عليه الشقاء- فشق ذلك على رسول الله ص فأنزل الله: «وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ- إلى قوله- نَفَقاً فِي الْأَرْضِ»، يقول: سربا. أقول: و الرواية على ما بها من ضعف و إرسال لا تلائم ظاهر الروايات الكثيرة الدالة على نزول السورة دفعة، و إن كان يمكن توجيهها بوقوع السبب قبل نزول السورة ثم الإشارة بالآية إلى السبب المحقق بعنوان الانطباق.»

روح المعاني، ج 4، ص 131: «في بعض الآثار أن الحارث بن عامر بن نوفل بن عبد مناف أتى رسول الله صلّى اللّه عليه و سلّم في محضر من قريش فقالوا: يا محمد ائتنا بآية من عند الله تعالى كما كانت الأنبياء تفعل و إنا نصدقك فأبى الله تعالى أن يأتيهم بآية مما اقترحوا فأعرضوا عن رسول الله صلّى اللّه عليه و سلّم فشق ذلك عليه عليه الصلاة و السلام لما أنه كان صلّى اللّه عليه و سلّم شديد الحرص على إيمان قومه فكان إذا سألوه آية يود أن ينزلها الله تعالى طمعا في إيمانهم فنزلت فَإِنِ اسْتَطَعْتَ‏... .»

تفسیر القمی، ج 1، ص 197 و 198: «و في رواية أبي الجارود عن أبي جعفر ع في قوله وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُم قال كان رسول الله ص يحب إسلام الحارث بن عامر بن نوفل بن عبد مناف دعاه رسول الله ص أن يسلم فغلب عليه الشقاء فشق ذلك على رسول الله ص فأنزل الله وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ إلى قوله نَفَقاً فِي الْأَرْضِ يقول سربا.»

مستند 3

تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم)، ج 4، ص 1284 و 1285: «و به، عن ابن عباس قوله: وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‏ الآية قال: ان رسول الله صلى الله عليه و سلم كان يحرص أن يؤمن جميع الناس و يتابعوه على الهدى، فأخبر الله تعالى أنه لا يؤمن إلا من قد سبق له من الله السعادة في الذكر الأول.»

تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج 3، ص 226: «قال علي بن أبي طلحة عن ابن عباس في قوله وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‏ قال: إن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم كان يحرص أن يؤمن جميع الناس، و يتابعوه على الهدى، فأخبره اللّه أنه لا يؤمن إلا من قد سبق له من اللّه السعادة في الذكر الأول.»

مستند 4

میزان الاعتدال، ج1، ص 296: « باذام، أبو صالح [عو]. تابعي. ضعفه البخاري. وقال النسائي: باذام ليس بثقة. وقال ابن معين: ليس به بأس.»

مستند 5

تفسیر السمرقندی، ج 1، ص 444 و 445: «ثم عزّاه ليصبر على أذاهم فقال: وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ يعني: أن قومهم كذبوهم كما كذبك قريش فَصَبَرُوا عَلى‏ ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا يعني: صبروا على تكذيبهم و أذاهم حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا يعني: عذابنا لهلاكهم وَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ يعني: لا مغيّر لوعد اللّه. فهذا وعد من اللّه تعالى للنبي صلى اللّه عليه و سلم بالنصرة، كما نصر النبيين من قبله. ثم قال: وَ لَقَدْ جاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ يعني: من خبر المرسلين، كيف أنجيت المرسلين، و كيف أهلكت قومهم. فلما وعد اللّه تعالى بالنصرة للنبي صلى اللّه عليه و سلم تعجل أصحابه لذلك، و أرادوا أن يعجل بهلاك الكفار فنزل: وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ خاطب النبي صلى اللّه عليه و سلم و أراد به قومه فقال: إن عظم عليك إعراضهم عن الإيمان، و لا تصبر على تكذيبهم إياك فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ يعني: إن قدرت أن تطلب سربا في الأرض و النافقاء إحدى جحري اليربوع أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ يعني: مصعدا إلى السماء فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ فافعل ذلك على وجه الإضمار. و هذا كما قال في آية أخرى: مَنْ كانَ يَظُنُّ أَنْ لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ [الحج: 15] الآية. و روى محمد بن المنكدر: أن جبريل قال للنبي صلى اللّه عليه و سلم: إن اللّه أمر السماء أن تطيعك، و أمر الأرض أن تطيعك، و أمر الجبال أن تطيعك، فإن أحببت أن ينزل عذابا عليهم قال: «يا جبريل أؤخر عن أمتي لعل اللّه أن يتوب عليهم».»

منابع

  1. ‏آلوسی، محمود بن عبد الله. (۱۴۱۵). روح المعاني في تفسیر القرآن العظیم و السبع المثاني (ج ۱–16). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬
  2. ‏ابن ابی حاتم، عبد الرحمن بن محمد. (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–13). ریاض: مکتبة نزار مصطفی الباز.‬‬‬‬‬‬
  3. ‏ابن داود. (بی‌تا). رجال ابن داود.‬‬‬‬‬‬
  4. ‏ابن کثیر، اسماعیل بن عمر. (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم (ج ۱–9). بیروت: دار الکتب العلمية.‬‬‬‬‬‬
  5. ‏برقی، احمد بن محمد. (۱۳۴۲). رجال البرقي (ج ۱–1). تهران: دانشگاه تهران.‬‬‬‬‬‬
  6. ‏ثعلبی، احمد بن محمد. (۱۴۲۲). الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (ج ۱–10). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬
  7. ‏ذهبی، شمس الدین. (۱۳۸۲). میزان الاعتدال فی نقد الرجال. دار المعرفة للطباعة والنشر، بيروت - لبنان.‬‬‬‬‬‬
  8. ‏سمرقندی، نصر بن محمد. (۱۴۱۶). بحر العلوم. (عمر عمروی، محقق) (ج ۱–3). بیروت: دار الفکر.‬‬‬‬‬‬
  9. ‏شوکانی، محمد. (۱۴۱۴). فتح القدیر (ج ۱–6). دمشق: دار ابن کثير.‬‬‬‬‬‬
  10. ‏طباطبایی، محمدحسین. (۱۳۹۰). المیزان في تفسیر القرآن (ج ۱–20). بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.‬‬‬‬‬‬
  11. ‏طوسی، محمد بن حسن. (۱۳۷۳). رجال الطوسي (ج ۱–1). قم: جماعة المدرسين، مؤسسة النشر الإسلامي.‬‬‬‬‬‬
  12. ‏قمی، علی بن ابراهیم. (۱۳۶۳). تفسير القمي (ج ۱–2). قم: دار الکتاب.‬‬‬‬‬‬
  13. ‏مقاتل بن سلیمان. (۱۴۲۳). تفسیر مقاتل (ج ۱–5). بیروت: دار إحياء التراث العربي.‬‬‬‬‬‬

منابع

  1. ترجمه جلال‌الدین مجتبوی
  2. الکشف و البیان، ثعلبی، ج 4، ص 145 و 146‬؛ تفسیر مقاتل، مقاتل بن سلیمان، ج 1، ص 558 و 559
  3. تفسیر مقاتل، مقاتل بن سلیمان، ج 1، ص 558 و 559
  4. میزان الاعتدال، ذهبی، ج 4، ص 173
  5. رجال ابن داود، ابن داود، ص 312‬؛ رجال البرقي، برقی، ص 20‬؛ رجال الطوسي، طوسی، ص 145
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ فتح القدیر، شوکانی، ج 2، ص 111 و 112
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ المیزان، طباطبایی، ج 7، ص 68
  8. روح المعاني، ج 4، ص 131
  9. تفسير القمي، قمی، ج 1، ص 197 و 198
  10. تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 4، ص 1284 و 1285‬؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 3، ص 226
  11. میزان الاعتدال، ذهبی، ج 1، ص 296
  12. بحر العلوم، سمرقندی، ج 1، ص 444 - 445

مقالات پیشنهادی

رده مقاله: قرآن
0.00
(یک رای)

نظرات

اضافه کردن نظر شما
اسلامیکا از همه نظرات استقبال می‌کند. اگر شما نمی‌خواهید به صورت ناشناس باشید، ثبت نام کنید یا وارد سامانه شوید.